🍃داداشش میگفت: یهبار به نیابت از بابک رفتیم #مشهد. موقع برگشت به خودم میگفتم یادش بخیر #بابک هروقت میرفت زیارت یه چیزی با خودش برام میاورد😔
رسیدیم خونه، شب #خواب دیدم #بابک با یه ساک🛍 بزرگ داره میاد. وقتی رسید یه کتاب 📖بهم داد و گفت اینو برای تو آوردم. تشکر کردم و گذاشتمش رو میز کنار دستم📚
🍃صبح که بیدار شدم دیدم #همون_کتاب روی همون میزه‼️
با تعجب کتاب رو برداشتم دیدم روش نوشته #ارتباط_با_خدا،
به مادرم گفتم این کتاب از کجا اومده؟
گفت مال #بابکمه
گذاشتمش دم دست..💔
#شهیدبابکنوریهریس🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR