فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر مبارک باد🍃
#روز_دختر
#میلاد_حضرت_معصومه
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
مدافعانِ حرم ؛ سربازان عصر دین باوری
#مدافعانحرم
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
«آیا در زمان حیات شهید خود به این نکته توجه داشتید که آنها از اولیاء الهی به شمار میروند؟ شهیدی که در سوریه، عراق و در هر مکان و زمانی، شهید شده باشد همانند این است که جلوی در حرم امام حسین (علیه السلام) شهید شده است؛ چراکه اگر این شهیدان نبودند، اثری از حرم اهل بیت(ع)✨ نبود.»
🎙(این سخنان نقل قولی است از فرمایشات امام خامنهای در جمع خانوادههای شهدای مدافع حرم که به تنهایی گویای منزلتی است که میتوان برای این شهدا تصور کرد.)
#امامخامنهای
#مدافعانحرم
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙مادر شهید:
حسین برای ما هم دختر بود و هم پسر و برای برادرانش نیز بهترین همدم و رفیق بود.
در کارهای خانه به ما کمک میکرد در آشپزی🍽 و شستن ظرفها به ویژه در اعیاد مختلف به خصوص نیمه شعبان✨ اجازه نمیداد کسی به ظرفها دست بزند.
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙پدر شهید:
حسین معتقد بود اگر در زمان امام حسین(ع) حضور داشت به یاریاش میشتافت و هرگز دست از حمایت از امام خویش برنمیداشت...
🎙همسر شهید:
حسین آقا به قدری رهبر❤️ را دوست داشت که من میگفتم : خب برو بیت رهبری مشغول کار شو. میگفت: نه من باید به جهاد بروم، برای جهاد ساخته شدم. من گردان صابرین را رها نمیکنم. آموزش نظامی دیدهام و مدیون نظام هستم.
آذر ۹۴ که میخواست برای اولین بار به سوریه برود دلم آشوب بود اما اصلا نمیگفتم نه.
همش میگفت: عارفه خانم نمیدانی عمه سادات چقدر مظلوم است.
میگفت:
اولا فقط به خاطر مظلومیت سیده زینب🌹
دوماً اگر به سوریه بروید قطعاً زمینه ظهور امام زمان(عجل الله)💚 را میبینید.
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴یک شب به جایش پست دادم و فردای آن روز کلی از من تشکر کرد.
فردا شب بعد از پست خودم نوبت شهید مشتاقی بود.
حسابی خسته بودم و رفتم حسین را صدا کردم، گفتم برو برادر، پست بعدی نوبت شماست.
بلند شد و با همان شوخ طبعی و حالت طلب کارانه گفت:
خب امشب را هم به جای من پست می دادی آقا میثم!😁
البته این کارها و مــــدل شوخی کردن های حسین مشتاقی را همه خوب می شناختند.
🎙(نقل از همرزم شهید)
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مدافع حرم حسین مشتاقی🌺
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
داخل چای بچه ها نمک میریخت😄
🔺اما با این همه شوخ طبعی سر نترس و شجاعت خاصی داشت...
همان طور که خوش خنده بود و بچه ها را می خنداند. پای روضه های اباعبدالله خیلی نمکی گریه می کرد.
حاضرم قسم بخورم اگر با هر کدام از رفقایش صحبت کنید تا اسم حسین مشتاقی را بیاورید، اولین عکس العمل شان لبخند است.
با اینکه با همه شوخی می کرد و خلاصه اذیت و آزارش به بچه ها رسیده بود.
اما همه دوستش داشتند.
مثلا وقت هایی که چایی می ریختیم بخوریم، بی سر و صدا می رفت و نمک می ریخت توی لیوان چای،
آب معدنی بچه ها را برمی داشت و کلا آرام و قرار نداشت.
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
(اول سوریه بعد عربستان و یمن) :
حسین اعتقاد خاصی داشت میگفت پدر من برای پول وارد سپاه نشدم من عاشق دفاع کردن هستم. برای اسلام و نظام وارد سپاه شدم ✊🏻
اگر میخواهم سرباز امام زمان باشم باید با لباس سبز سپاه🇮🇷 باشم و اخیرا میگفت اول سوریه، سوریه تمام شد عربستان و یمن هم هستند.
از فرماندهان گردان صابرین لشکر عملیاتی 25کربلا بود
(نقل از پدر شهید)
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فرزند شهیدم دغدغه حمایت از رهبر❤️ انقلاب اسلامی ایران را داشت،
وقتی یکبار از سوریه برگشت، گفت
«پدر! ما قدر رهبر را نمیدانیم، در سوریه رزمندگان جبهه مقاومت با ابهت نام امام خامنهای را بر زبان جاری میکنند».
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
✨پارچه ی پر از طلا:
حسین تعریف میکرد خونههایی که در حلب آزادسازی میکردیم، در یکی از منازل سفرهها پهن بود و در یک پارچه کلی طلاجات بود. با خودم گفتم آنقدر بندگان خدا سریع از منزل خارج شدند حتی فرصت نکردند طلاهای خود را ببرند. طلا را برداشتم و در یکی از ظرفهایی که در بالای کابینت بود گذاشتم تا اگر صاحبش آمد بتواند پیدا کند.
🎙(نقل از پدر شهید)
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴پاسخ شهیدحسین مشتاقی به کسانی که میگویند مدافعان حرم برای پول میروند
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📸عکس
#شهیدحسینمشتاقی🌷
همراه با همرزمانش در گروه صابرین سپاه در برف
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
خرج توپ را ریخت توی منقل 😂
شب ها قبل خواب با تعدادی از بچه ها می رفتیم پشت بام و کنار بچه هایی که در حال پست بودند گپ می زدیم.
هوا سرد بود. منقلی را وسط پشت بام گذاشته بودیم و روی چهار پایه ای استوار کرده بودیم.
هر روز چوب های جعبه های مهماتی را که خالی می شد می شکستیم و می ریختیم توی منقل تا گرم شویم. روزی 20 تا جعبه خورد می کردیم.
توی اتاق ها هم همین منقل ها را گذاشته بودیم، با این تفاوت که یک دودکش هم برایش درست کرده بودیم.
خلاصه شبی دور هم جمع شدیم که شهید حسین مشتاقی هم به جمع ما ملحق شد.
چند دقیقه ای دور منقل نشسته بودیم که از توی مشت اش چیزی را به سرعت ریخت توی منقل و بلا فاصله دور شد.
آتش الو گرفته بود، همه ما افتادیم دنبال حسین که حسابی حالش را جا بیاوریم.
خرج توپ 156 را توی کیسه باروت جا سازی کرده بود و ریخت توی منقل😁، به خاطر اشتعال زا بودن این مواد همه ما را غافلگیر کرد.
منقل که برگشت😂 و ما تا پایین ساختمان دنبال او دویدیم
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
بی خیال شو برادر 🖐🏻
از ساعت 12 تا 4 صبح پست می دادیم.
هر دو ساعت یکی از بچه ها برای پست بیدار می ماند. من معمولا به جای بچه ها بیدار می ماندم.
وقت اذان صبح داشتم می رفتم توی اتاق، نماز بخوانم که دیدم حسین درب اتاقی که تعدادی از بچه ها خوابیده اند را باز کرده،
مچ اش را گرفتم و گفتم چه کار می کنی داداش جان! چرا در اتاق را باز گذاشتی؟ بچه ها سرما می خورند.
رو کرد به من و با خنده خاص خودش😁 گفت: نه داداش! دیشب با این بچه ها کُری داشتیم. شب وقت خواب دیدم آب معدنی های ما نیست.
کاشف به عمل آمده بطری های آب معدنی را از واحد ما دزدیده اند. منم در را باز گذاشتم، تا تنبیه شوند.
همه این جملات را با همان لبخند و لحن سرشار از شوخ طبعی اش بیان کرد که مرا به خنده انداخته بود.
هر طور بود قانع اش کردم که بابا حالا این دفعه را بی خیال شو برادر!
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید؛
🌹 اگه ما این روحیه شهادت طلبانه رو نداشتیم!!
بساط شیعه توی دنیا برچیده شده بود...
#شهید_حسین_مشتاقی🌷
#شهدایصابرینسپاه
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙خاطره مادر شهید:
🔺شهید رحیم فیروز آبادی و حسین خیلی با هم صمیمی بودند تماسی که گرفته بود حسین برایم تعریف کرد که به یکی از بچهها گفتم از رحیم چه خبر او گفت: رحیم صورتش تیر خورده بردنش عقب. حسین هم به شوخی گفت: خب رحیم میره جراحی زیبایی میکنه زیبا ترمیشه. اما مادر ،زمانی که به من گفتند رحیم شهید شد تا نیم ساعت بدنم روح نداشت. بعد پرسید مادر از نکا چه خبر گفتم همه شهر سیاه🏴پوشند مادر.
خبر شهادت همرزم و همشهری حسین «حاج عبدالرحیم فیروزآبادی» در آن شهر کوچک به سرعت پیچیده بود و وقتی بعد از 50 روز از سوریه برگشت اولین چیزی که به او گفتم این بود که حسین آقا دیگر بس است!
حسین گفت:«مامان از تو توقع ندارم چنین حرفی بزنی.🥺 میدانی سوریه چه خبر است؟
زمینه ظهور امام زمان آنجا دارد فراهم میشود. مظلومیت شیعهها را در سوریه نمیبینی؟ نمیدانی بر سر زنان و دختران سوریه چه بلایی میآورند؟
اگر ما نرویم فردا بچههای ما به همین روز میافتند، آنها به ایران میآیند و جنگ داخل کشور خودمان اتفاق میافتد. تو میخواهی ما پشت رهبر را خالی کنیم؟»
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
اون اواخر، یک بعد از ظهر،حسین آقا به من گفت:
شما چرا دعا میکنی من شهید نشوم؟ شما هنوز شهادت را درک نکردهای.
دعا کن من شهید شوم🌹 که آن دنیا شفاعت✨ شما را بکنم.
من گفتم: مگر میشود یک زن برای شهادت شوهرش دعا کند؟
گفت: هنوز شما بهشت را درک نکرده اید. من گفتم: انشاءالله همیشه باشی، نذر حضرت زینب باش. بروی مدافع حرم حضرت زینب باشی.
میگفتم: من حاضرم یک سال تو را نبینم فقط زنگ بزنی بگویی من سالمم. من هم بگویم من سایه سر دارم.
حسین آقا گفت: میدانی اجر شهید گمنام چقدر است؟
زدم روی پایم و گفتم: تو را به خدا نگو! حالا میخواهی شهید بشوی شهید شو اما شهید گمنام نشو دیگر! بچه ها بیدار شدند و صحبتمان هیچ وقت دنبال نشد...
🎙(خاطره همسر شهید)
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
شب آخر💔
با من و بچه ها خداحافظی کرد و سوار ماشین شد. دید که من دارم گریه میکنم دوباره از ماشین پیاده شد.
من اشک 🥺را در چشمانش دیدم. اولین بار بود که وقتی به ماموریت میرفت اشک در چشمانش حلقه میزد.
احساس میکردم آن لحظه که داشت میرفت معنویت محض بود.
رهبر انقلاب جملهای دارند که میگویند: «شهدای مدافع حرم 🌹 از اولیاء الهی هستند»
من این موضوع را شب آخر به عینه دیدم...
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره فرزند شهید مشتاقی از پدر ❤️
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
با «کورنت» می زنند پر پر می شوی ها !
بعد از مجروحیت و شهادت اسماعیل خانزاده، خیلی دلم گرفته بود و اتفاقا سرمای سختی خوردم.
منطقه را تصرف کردیم و برای اینکه نیروهای افغانستانی برسند، باید 48 ساعت خط را نگه می داشتیم.
بچه ها گفتند با ماشین برو عقب و استراحت کن، اما من قبول نکردم.
گفتند سنگرت را عوض کن و برو پیش حسین مشتاقی،پتو را برداشتم و رفتم پیش حسین.
همه بچه ها سنگر انفرادی داشتند. اما شهید مشتاقی رفته بود توی سنگرهایی که برای دژبان هاست جاگیر شده بود.
گفتم حسین جان! باز که شوخی ات گرفته! اولین شلیک دشمن این کانکس یک در یک را پودر می کند،
مرد حسابی تو نیروی زبده و آموزش دیده صابرین هستی، آخر این چه جایی است که انتخاب کرده ای.
در جوابم به شوخی گفت: حاج میثم تو بخواب من بیدارم. غصه نخور! همه این تکفیری ها را من یکه و تنها حریفم.😉
تب و لرزم شدید شده بود، ماشینی می خواست برود عقب که حسین داد زد، بیاید حاج میثم را هم ببرید.
من آمدم بیرون دوباره گفتم حسین بیا برو سنگر انفرادی، اینجا امن نیست، با «کورنت» می زنند پر پر می شوی پسر!
خلاصه با من آمد و رفتیم در یکی از همین سنگرهای انفرادی اسکان گرفتیم.
🎙(نقل از همرزم شهید)
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🚨مهم تر از جنگ :
در برخی از مناطق که نیاز بود لوله کشی میکردیم .بچههای سوری را جمع میکردیم و بهشان آذوقه میدادیم.
برخی از این بچهها صورت کثیف و نامرتبی داشتند
دوستانم میگفتند حسین بدت نمی آید صورتشان کثیف است میبوسی
گفت :نه من عاشق بچهها هستم
از جنگیدن مهمتر جا شدن ما در دل بچهها است از طرفی فردا که این داعشیهای کثیف از بین رفتند آنچه در ذهن این کودکان میماند اخلاق ما ایرانیها و شیعههاست که چگونه با آنان برخورد کردیم...
🎙(نقل از همرزم شهید)
#شهیدحسینمشتاقی🌷
#شهدایصابرین
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR