eitaa logo
گروه فرهنگی ثارالله🇵🇸
101 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
408 ویدیو
4 فایل
الْقاٰعِدُالْاَعْلٰي سَیِّدْعَلِي خَآمِنِهْـ اِ ـي: {مجٰآٰلُـ اْلْثقٰآفَةْـ هُوَ مِيْدٰآنُـ اْلْجَهٰآٰدْ}.
مشاهده در ایتا
دانلود
به تو فکر می‌کنم ... و قلبِ از جان افتاده‌ام با تصور اینکه روزی قرار است ببینمت .. ضربان می‌گیرد ! 💔
وبِذِكرِكَ عاشَ قَلبي یـا حُسِـــــین ❤️‍🩹 ! خیلی وقت بود که قلبم ... نیاز داشت نام‌ات را بر زبان بیاورم؛ برایِ ما که همیشه مشتاق و دلتنگِ ... تک‌تکِ حروفِ نام تو هستیم، خیلی‌وقت بود که از تهِ دل این‌گونه کشیده صدایت نزدیم ... آقایِ دهان‌های مُهرخورده ! آقایِ عاشقانِ ساکت ! ما از شما جز نگاهِ‌تان نمی‌خواهیم .. از همان نگاه‌ها که یک‌بار دلِ ما را بُرد... ما حرف‌های‌مان ... گره خورده به همان نگاه مثلِ پیوندِ نام عزیزت با عبارتِ نگاه‌دار دلی را ... که بُرده‌ای به نگاهی ... نگاه‌دار... نگاه‌دار... نگاه‌دار... پیشِ تو باشد؛ بهتر است💔 💔
حکایتِ مُحبّت .. حکایتِ درد است .. تو اما همیشه .. مرهمِ دردهایی بودی که بعضی‌ها را روزگار و .. بعضی‌ها را خودم به جانم انداختم .. حکایتِ مُحبّت .. حکایتِ درد است .. تکیه‌های تو اما همیشه تکیه‌گاهِ شانه‌هایی بود.. که سنگینیِ درد را به دوش می‌کشند .. میانِ این همه دردِ دل .. او که همیشه گوشِ شنوا بود تو بودی و تو .. او که همیشه مرهمِ درد و .. مَحرمِ دل بود .. تو بودی و تو .. حکایتِ مُحبّت .. حکایتِ درد است .. من به دردت نخوردم .. تو امّا حسین‌جان ! همیشه بزرگتر از دردهایِ من بودی .. حالا هم راستش را بخواهی درد دوری از حرم .. امانم را بُریده ... عزیزم ! پناهِ غربتِ غم‌ناکِ دست‌هایی باش که دردناک‌ترین ساقه‌هایِ تنهایی‌ است.. 💔
آخرِ شب‌ها‌یِ کربلا وقتی همه خاموش می‌شوند صدای آب می‌آید ..! آخر شب‌هایِ ما وقتی همه خاموش می‌شوند سر و کله‌ی دلتنگی پیدا می‌شود.. یاد تو کوران می‌کند .. از گوشه‌ی چشم‌ها ... باران می‌بار‌د .. راستی تشنه بودی چقدر .. و صدای پای آب ...  و نم‌نم باران .. چه روضه‌ای می‌‌خواند این آخر شبی .. ما همه یاد لب توییم ..! 💔
مولای من! دنیای دور از تو دیگر حتی به اندازه‌ی زیر گلوی نوزادی هم سپیدی ندارد ... حالِ عالم ... بد است آقای من ... حالِ مظلومانِ عالم ... بدتر ! حرمله کم ندارد روزگار دور از امام .. کم داغ ندیده دنیای من دور از شما .. راستش دلم این‌روزها ... پایِ گهواره‌ی شیرخوارِ کربلا ... هی می‌رود ... هی برمی‌گردد... یاصاحبی ... أما تَرونَه کیف یتلذّی عَطَشا ؟! شما ماء معینی و باران .. ما تشنه .. بی‌تاب ... تنها ... كاش با همین بارانِ پاییزی که بارید آمدن بگیری و ... دنیا برای یک‌بار هم که شده رویِ خوش ببیند ! پ.ن: تو نیستی و جهان بی تو کودکی تنها من آن یتیم،که به‌فکر نوازش پدر است .. 💔
من‌خورده‌ام‌زمین‌کہ زمین‌خورده‌ات‌شوم... نوڪربدونِ‌اذنِ‌شمآ _پا،نمیشود💔!
و عشق یعنی غمی بسیار عزیز و تا به حال تو [فقط تو] غمِ عزیزم بوده‌ای.. 💔
خیلی قبل‌تر از اینکه بدانم عشق چیست تو ... عاشق‌َم شدی .. خیلی قبل‌تر از اینکه پایَ‌م باز شود به روضه و هیئت تو ...‌ دستِ دلم را گرفتی و .. نشاندی کنار خودت حسین‌جان ! تو ... قدم‌هایت را خیلی‌وقت پیش برای من برداشتی .. همیشه صد قدم از تو بوده و.. یک قدم از من ... این شب‌ها اما قدم‌هایم به تو نمی‌رسد راه‌ها قدِ دلتنگی‌هایم طولانی شدند از «دور از آغوشِ تو بودن» خسته‌ام ... کاش این فاصله‌ها ... دست از سر قدم‌هایم بردارند و.. قدم قدم به تو برسم .. آخرش هم پایین پا ... یا میان آغوشِ شش‌گوشه‌ت یک نفس عمیق بکشم و تمام.. 💔
تو خدای سکوت میان واژه‌هایی خدای سکوت میان اشکها خدای سکوت عمیقِ شهر بعد از اذان صبح خدای لب‌خند‌های ملیح و سر به زیر…. خدای همه‌ی لحظات آرام…. تو خدای بغض‌های پنهان…. خدای منی:)❤️‍🩹
4_5990229873149350541.mp3
5.9M
حالا ... شبیهِ همان بچه‌ای .. که دورهایش را زده و .. هیچ‌کس برایش نمی‌شود! شبیه همان بچه‌ای .. که چندقدم مانده تا آغوشِ مادر این پا ... آن پا می‌کند و زیر چشمی نگاهِ خجالت‌زده‌ش را دوخته به دست‌های مادرش .. شبیهِ همان بچه‌ای که با مِن‌مِن .. معذرت می‌خواهد و ... پناه می‌برد به مهربانیِ مادرش ... همان بچه‌ای که قلبش ... تُند می‌تپَد برایِ آغوشِ شما .. گوشه‌یِ چشمش اشك جمع شده محضِ غمِ شما .. باران می‌زند و ... بچه‌های شما یکی‌یکی ... دارند از راه می‌رسند .. او اما مردد است .. خجالت می‌کشد ... با گردن‌ِ کج.. سر خم کرده و ... ایستاده دمِ خیمه‌‌ای که عزایِ مادرانه‌ی شما به پاست و .. دل‌َش اذن ورود می‌خواهد .... می‌خواهد بگوید: -اجازه هست.. این شب‌ها در سایه‌یِ چادر شما بنشینم و .. به قدّ غم‌هایم اشك بریزم ؟! اجازه هست ... از تهِ دلم بگویم که شما را دوست دارم و ... قدّ همه‌ی دلتنگی‌هایم بغلم کنید؟! اجازه هست ؟! میانِ آتشِ روضه‌ ... هم‌نوا با بچه‌های‌ غریب‌تان دم بگیرم «یومّاه» و شما را مادر صدا بزنم ..؟! 💔
من که ... کسی را نداشتم.. این تو بودی که دلم را گره زدی به خودت !.. من که .. جایی را بلد نبودم .. این تو بودی که قدم‌هایم را کشاندی و .. نشاندیَ‌م کنجِ دنجِ روضه‌ت ! خودت دلبسته و وابسته‌َم کردی .. حالا هم همین است ... منِ غریب .. نه کسی را غیر تو دارم نه جایی را جز روضه‌َت بلدم .. این در و دیوارها شاهدند که من هروقت ... از عالم و آدم بُریدم تنها تو بودی .. که آغوش باز کردی و .. پایِ سنگینِ روزگار را از روی سینه‌ام برداشتی ... این در و دیوارها شاهدند که من هر وقت ... از راه رسیدم غرقِ آه بودم و تو ... اباعبداللّـ‌آه¹ گونه .. شانه‌‌یِ گریه‌هایم شدی ... دردِدل‌َم را نگفته شنیدی و .. مرهم گذاشتی روی زخم‌هایم... حسین‌جان ! این در و دیوارها شاهدند که من فقط کنار تو یک نفس راحت کشیدم ... 💔 ۱.پ.ن؛ اباعبدالله در لغت یعنی: پدرِ بنده‌هایِ خدا ..
چادر مشکیِ مادرها .. تنها پناهی‌ست که ... وقتی از عالم و آدم بُریدی .. بغل باز می‌کند و .. می‌شود خیمه‌یِ امن و آسایش‌َت .. تو هم اگر بی‌پناه شدی و تنها .. یادت نرود ! مادرها همیشه چشم‌انتظارِ برگشتنِ بچه‌ها می‌مانند .. آغوش باز می‌کنند قدِّ تمام دلتنگی‌ها و تنهایی‌ها .. تو هم اگر بی‌پناه شدی و تنها.. قلبت را روی دست بگیر فرار کن به طرفِ .. سایه‌ی مادرانه‌ی چادرش بگو : «یومّاه! آمدم گریه کنم ... خوصله‌َم را داری ؟!» بعد هم غرقِ در مأوای مادری‌ش نفس بکش ... 💔
حُسِینٰا و ما نَسیتُ حُسِینٰا .. نمی‌کند ! بچه‌تر که بودم وقتی می‌خواستم آب بنوشم مادرم یادم داد که یادت کنم.. حُسِینٰا و ما نَسیتُ حُسِینٰا یادم تو را فراموش.. نمی‌کند ! وقتی اسمت را می‌شنوم چشم‌هایَم پُر می‌شود از اشك.. قلبم تند می‌زند.. وقتی یادِ پرچم‌َت می‌افتم.. از روزگار که خَسته می‌شوم به یادِ ضریح‌َت سر می‌گذارم رویِ مهر تُربتی که از کربلا رسیده.. حُسِینٰا و ما نَسیتُ حُسِینٰا یادم تو را فراموش.. نمی‌کند ! در هیاهویِ روزها.. وقتی یادم می‌افتد تو هستی آرامش می‌گیرم.. آخرِ شب‌ها یادِ تو دلتنگ می‌کند قلبَم‌ را وقتی باران می‌زند.. یادِ لب‌هایِ تشنه‌ات دیوانه‌ام می‌کند حُسِینٰا و ما نَسیتُ حُسِینٰا یادم تو را فراموش.. نمی‌کند ! آب می‌بینم، تشنگی‌‌ت را .. آفتاب می‌بینم، غریبی‌‌ت را .. خاک می‌بینم، تنهایی‌ت را .. یادم نمی‌رود..! و راستش را بخواهی یادت، رزقِ روحِ من شده است وقتِ هر دلتنگی.. وقتی آدم‌ها از عشق حرف می‌زنند یادم می‌افتد که تو همان عشقِ بی تکراری .. که از قدیم تا همیشه‌یِ تاریخ قدیم‌الاحسان بوده‌ای و قلبم گواهی می‌دهد لحظه‌ی آخر هم یادَت مرا فراموش.. نمی‌کند ! پ.ن: تا آخرین لحظه‌ی حیات‌ش به یادت میهمان آفتاب شد  .. حُسِینٰا و ما نَسیتُ حُسِینٰا یادم تو را فراموش... نمی‌کند ! یاد .. می‌افتم این جمله را او زندگی کرد .. 💔
محبوبِ من! یك روز می‌رسد که شما برمی‌گردید.. در بازگشتِ شما شکی نیست در بود و نبود من اما .. اما و اگر زیاد است .. آن روز ... خیلی‌ها در حالیکه اشك شوق در چشم‌هاشان حلقه زده دور و بر شمع وجودت حلقه می‌زنند و .. مثلِ پروانه دورِ سرت می‌گردند.. آن‌ها که این‌قدر خوشبخت‌ند .. یا از خیلی وقت پیش ... آمدنت را انتظار می‌کشیدند ... یا زلف‌شان گره خورد به زلف عشق و .. عاقبت به خیر شدند! برایِ آن روز ... اگر نبودم یادِ من هم باشید ... من خیلی به جایِ خالی شما نگریستم و .. به یاد شما در آه سوختم ... اشك در چشم‌هایم حلقه زد و .. گریستم! 💔 پ.ن؛ وَأَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لَارَيْبَ فِيها يَوْمَ ﴿لَايَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً﴾ پ.ن۲؛ -درآمدی بر زیارتِ آلِ یاسین -۷ شب مانده به میلادِ محبوب
آقازاده یعنی .. هرکه نگاهش می‌کرد نگاه پیامبر را در چشم‌هایش می‌دید.. هرکه پای صحبت‌ش می‌نشست صدای پیامبر را از حنجرش می‌شنید آقازاده یعنی .. همه می‌دانستند شب که از راه برسد بر بام خانه‌‌ی علی‌اکبر علیه‌السلام آتش روشن می‌کنند تا هر درمانده و دورمانده‌ای خود را به او برسانَد .. بر سفره‌ی کرامت‌ش بنشیند و .. تنها نمانَد ! آقازاده یعنی .. نمی‌گذاشت و نمی‌گذارد کسی غریب و تنها بیُفتد .. پ.ن؛ آقازده یعنی .. علی‌اکبرِ امام حسین ! پ.ن۱؛ عصرِ عاشورایِ ۶۱ هجری پدرش خود را به او رساند و فرمود : «پسر عزیزم! از دنیا و غم‌های‌َش راحت شدی اما پدرت تنهای تنها تنها مانده..!» ‏-مقتل ابی‌مخنف، صفحه ۱۲۶
تــُ را دارم… به جاىِ همه ىِ نداشته هايم… به جاىِ همه ىِ كسايى كه نيستند… تو جبران همه ىِ كاستى هاىِ اين دنيايى… تــُ بزرگترين دارايى منى… بِهِشّتَمّ💔
محبوبِ من! آدم ندیده دلتنگ نمی‌شود و من خیلی دلم می‌خواهد آن یك بار که دیدمت را به یاد بیاورم ... اما فراموش کرده‌ام .. نه فقط آن نگاه را .. که همه‌‌ی حرف‌هایم را .. من فقط یك حرف را در خاطرم مانده... حرفِ اولِ اسم تو ! یك «میمِ مُشدّدِ» مهربان.. «میم» مثل محبوب محبوب مثلِ تو ! «میم. ه. دال. ی » دوست داشتنی من! مهدی‌‌ جانِ مهربانِ من! محبوبِ ماهِ من!.. من برایِ تولدت دوست داشتن‌م را هدیه آوردم می‌خواهم فقط برای تو باشد و بس! تولدت مبارك خیلی دوستت دارم و دلم برایت تنگ شده آرزوی روز تولدت هم اینکه خودت را برسان ... یا مرا به خودت برسان! پ.ن؛ وَمَوَدَّتِي خَالِصَةٌ لَكُمْ، آمِينَ آمِينَ. پ.ن۲؛ -درآمدی بر زیارتِ آلِ یاسین -روز تولدِ محبوب!
کتاب‌ها را ..ورق زده‌ام ‌ پای منبرها .... نشسته‌ام کلام بزرگان را ... شنیده‌ام خودمانیم ... نبود و نیست باب رجاء و ... رحمت واسعه‌ای جز تو برای روسیاهی چون من ! راست گفت سیدبن‌طاووس که : « در اعمال شب قدر هرچه در اذکار مقدسه تفحّص و تحمّل نمودم .. بهتر از نام یافت نکردم..! » رسم شب‌های قدر ما .. قدر تو را دانستن است .. مقدرات عاشقی ... چیست جز هر لحظه‌ نفس زدن در هوای معشوق ... در هوای کربلآ... امشب می‌خواهم ... با زمزمه‌‌ی اسم تو سر صحبت باز کنم .. هم خدا .. هم خودت... خوب می‌دانید که : العفو ما ذکر حسین است ! 💔
به همین زودیِ زود ... فراق سر برسد و .. وصال برساندمان به آغوش‌َت .. جایی حوالیِ .. بهشتِ پایین‌پایِ تو .. ما ... خیلی دلتنگیم... عزیزِ دلم! 💔
امشب بیا واژه را رها کنیم و ... به پایِ دل، حرفِ دل بزنیم ! از دلم برایت بگویم عزیزم ؟! دل‌نگرانم ! دست و پا می‌زند دلم میان باتلاقِ رسیدن یا نرسیدن ... آشوب به پا شده در قلبم .. که این چند قدم مانده تا تو را ... چطور قدم بردارم تا برسم ... چند قدم بردارم تا بغلم کنی ؟! از دلم برایت بگویم عزیزم ؟! دل‌واپسم ! دلواپسیِ گره خورده با غم .. دلواپسیِ گره خورده با "نکند" نکند نشود ؟! نکند نخری ؟! نکند.. تو نمی‌گذاری آب از سرم بگذرد؛ مگر نه ؟! از دلم برایت بگویم عزیزم ؟! دل‌تنگم ! دلتنگیِ گره خورده با بغض دلتنگ یک نگاه غریبانه‌ی تو.. دلتنگ یک نفس در مُحرّم .. دلتنگِ یک کنج از حرم .. دلتنگ توأم ... خدا شاهده ! پ:ن= واقعا دل واپسيم آقا.. محرم با خودت💔 ❤️‍🩹
به دلِ خاك هجران‌خورده‌ای.. که خون شده شب و روز از فراق حق بدهید امروز شما را «اباعبدالله» صدا بزند .. به چشمِ روایت خوانده‌ای .. که رنگِ کربلا را خیلی وقت است ندیده.. حق بدهید امروز میانِ باب فی‌ الزّیارتِ الحُسینِ روایات شما .. پَرسه بزند و آه بکشد ... به اشك‌هایی که عُمری ... پایِ روضه جاری شده .. حق بدهید امروز به پایِ.. مُصیبتِ فراق هِی ببارد و ببارد و ببارد و .. به درددلِ غریب‌ها... آشنا شمایید .. برای هر نفسی که آه می‌شود ... برای هر دمی که حسین است و ... برای هر بازدمی که اشك.. مدیون شماییم ... هم‌گریه‌‌یِ ما ... هم‌روضه‌‌یِ ما ...! رواجِ ذکرِ نامِ محبوب، گاهِ دلتنگی را شما یادِ ما دادید ... مُروّج عاشورا ! نفسی نمانده ... دستِ ما را .. برسانید به حَرم ... برسانید به مُحرّم ... ِ دلتنگ !...💔 پ.ن: هجران بلایِ ما شد ... جانا ! بلا بگردان ...
کاش قبل از گذاشتنِ آخرین لحد دست‌هایم را باز کنند می‌خواهم وقتی آمدی.. بی هیچ حرف و حدیثی فقط بغلَ‌ت کنم ... 💔
از وقتی شنیدم پا به پای‌َ‌م می‌نشینی تا اشك‌هایم ببارند .. از تصوّرِ نگاه‌َ‌ت ... گریه‌َ‌م می‌گیرد و از اینکه چشم‌هایم ... هرچه می‌گردند چشم‌های‌ت را نمی‌بینند بیشتر گریه‌َ‌م می‌گیرد ! 💔
تا به‌حال تکه‌تکه شدنت را فهمیده‌ای؟ و هربار تکه‌هایِ جانت را یک گوشه‌ای جا گذاشته‌ای؟ و با هربار تکه‌تکه شدن درد کشیده‌ای؟ و با هربار جا گذاشتن، تَه کشیده‌ای؟ انگار تکه‌تکه شده‌ام و تکه‌هایِ جانم را هربار جایی جا گذاشته‌ام. تکه‌تکه شدن‌م را حس کرده‌ام. صدایِ بُریدنِ تکه‌های جانم را شنیده‌ام. همان‌قدر دردناک. جا گذاشته‌ام؛ همان‌قدر دردناک. در ۱۳ دی‌ماهِ ۹۸، ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، و حالا ۷ مهر ۱۴۰۳. و هربار درد رویِ درد. من از ۱۳ دی‌ماهِ ۹۸، ساعت ۱:۲۰ بامداد یک کوه خستگی‌ام. که بهار ندید. حالا اگر بشنوم قاتلینِ تو و مانندِ تو به درَک واصل شده‌اند هم دردم دوا نمی‌شود؛ اگر به چشم ببینم تیرِ غیبی بهشان خورده و هلاک شده‌اند هم برایم جبران نمی‌شود، چطور بگویم دوایِ دردم همان است که سیدمرتضی آوینی گفت؟ -امام به ما آموخت «انتظار در مبارزه است» و این بزرگترین پیامِ او بود، و پس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده می‌دارد؛ همین است که برایِ ظهور آخرینِ حجتِ حق مبارزه کنیم… درمانِ تمام دردهایِ بشر همین است، درمانِ تمام دردهای من هم. وصل‌کنندهٔ تمامِ تکه‌هایِ جانم. جبران‌کنندهٔ خستگی‌هایم. ببینم روزی را که عَلَم‌دارِ این خیمه [که خداوند باقیِ جانم را به او ببخشد] با همان دستِ جانبازش پرچم را به دستِ صاحبش می‌رساند…
جز او .. هیچ‌کس بلدِ رفاقت نیست... جز او .. هیچ‌کس ارزشِ دل‌بستن ندارد دوست می‌خواهی ... فقط ! رفیق می‌خواهی ... فقط ! آدم‌ها می‌آیند و می‌روند .. همه ما را رها می‌کنند .. تنها است که پایِ ما می‌ماند... تنها است که رسم رفاقت بلد است! یا رفیق‌ من‌ لا رفیق له .. ❤️‍🩹