eitaa logo
محصولات ارگانیک سرای بانو🍃
858 دنبال‌کننده
2هزار عکس
172 ویدیو
35 فایل
•• ﷽ •• 🍃 عرضه محصولات گیاهی و دارویی طب اسلامی و طب سنتی و محصولات طبیعی 🍃 ✅ مشاوره رایگان ✅ برای پاسخگویی و ثبت سفارش به آیدی زیر مراجعه کنید👇🏻 @fatemme_asadi
مشاهده در ایتا
دانلود
[🌿📻] . •‌{واژه‌‌ےبُخـل‌وحسـادت‌زدلـم‌دورولے ڪاش‌هـرڪس‌ڪہ‌نظـربـر‌توڪند، ڪورشود!}• . 🌿↯ 💚↯ °|‌@galeri_rahbari313
⟨📙🔗⟩ ✊ الثورة الإسلاميّة تناصر المستضعفين من أيّ شعب ودين وطائفة 🔰 الإمام الخامنئي: لطالما كانت الثورة الإسلاميّة باتّباعها للبعثة النبويّة ضدّ الظّلم، ضدّ الاستبداد وضدّ الاستكبار؛ وناصرت المظلومين؛ من أيّ مذهب، وقفت بجانب المحرومين وانحازت للمستضعفين من أيّ شعبٍ ودين وطائفة. كما أنّ هذه الثورة دعت كافّة أفراد البشريّة في الأحوال كلّها إلى صراط الإسلام المستقيم، هذه هي حركة الثورة الأساسيّة. 11/3/2021 🍁 🍁 🍁 |❁ |•@galeri_rahbari313•|🎈
⸀💛🌻˼• ـ ـ ــ ــ ـ ـ ــ ــ ـ ـ ــ ــ ‹💛•• چگونہ‌جـان‌ندهد‌عاشقےٖڪہ ‌دلتنگ‌است؟! ڪسےٖ‌ڪہ‌باغمِ‌دورۍ‌مدام‌در جنگ‌است🥀ـ ــ ـ• ـ ـ ــ ــ ـ ـ ــ ــ ـ ـ ــ ــ ـ ـ ــ ــ ـ ـ ــ ¦🌱¦⬸ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌¦💛¦⬸ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ•🌿•ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ∞@galeri_rahbari313•°ヅ🌱
🔰 امام مهدی (عج): إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ من مايه امان اهل زمينم؛ چنان كه ستارگان مايه ی امانِ اهل آسمان اند. 📚 بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۸۰ ♥️ ♥️ ♥️ @galeri_rahbari313🍂🔗
- - - - - - - - - - - - - - - - - - -‹🌿🍃› . • ‏اے ظہورت حاجـت باب الحـوائج العجݪ :) ‹ › ‹ › ‹ › • . ¦•💔•¦↞ ¦•🥀•¦↞ ‹🌿🍃›- - - - - - - - - - - - - - - - - - - ⟨ـالـخـآمِنِـہ اے⟩ ❮ @galeri_rahbari313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[🌖🌱]°○ بࢪآے اخـــریـن نفـــس بخون تـࢪآنـھ اے🔗✨ کـــہ بایــد از تـو بگذࢪمـــ به هـر بهـانہ ا؁💔🚶••• • • • • 🔗🍂 ❪➜@galeri_rahbari313
•﴾﷽﴿• ۞ فَأدْرِکْنا ما أمَّلْنا...۞ پس‌مارانیـزبه‌آرزوهایمان‌برسان... . +دقیقاهمین‌جاۍ ، سڪوت مۍکنم... تا به شما برسم به شما «حضرتِ‌صاحب‌دلم...» ‌. . ←•💔| ←•✨| ←•🍃| ←•🐣| •|🌿|•___↯♥️↯___ 『@galeri_rahbari313🖇
عاشقان وقت نمازاست🌈 نت گوشی ها خاموش❌ وصل بشیم ب نت الهی✅ مومن برو وضو بگیر سجاده رو پهن کن 📿 بیا ک خدا صدات میکنه🙂❤️ یاعلی مدد☺️
بہش گفتݩ نۅنِٺ ڪم بۅد؟؟ آبِٺ ڪم بۅد؟؟ پا شدے اۅمدے سۅریہ!! +گفٺ: عشقمـ ڪم بۅد...♥️🌿 @galeri_rahbari313🌙🍃
سلام خدمت همه همراهان عزیز😊 اومدم یه نکته ای رو عارض بشم خدمت شما بزرگواران ببینید دوستان بنده و بقیه ادمین ها برای اینکه کانال روز به روز پیشرفت کنه واقعا داریم زحمت میکشیم و سخته کارمون😊 در این بین یه عده از دوستان میان پیوی بنده و دوستان برای تبادل و ما هم شرمندشون میشیم واقعا لطفا لطفا،تقاضا میکنم که کانال هایی که آمارشون بالای ۴۰۰ هستش برای تبادل پیام بدن🙏🏻🌻 چون واقعا ما شرمنده تون میشیم چون قبول نمیکنیم و دلخوری پیش میاد🍃🌻 از درکتون ممنونیم✨ بمونید برامون☘ یا علی مدد👋🏻🌸
میدونـے وقتـے میبینمـت👀🌿 دلــم میلرزه؟!♥️ 😉♥️ 🔗🍂 ❪➜@galeri_rahbari313
ࢪمان 🌙 مہیاࢪ: +رفتن؟ ×کیا؟پرستار های اورژانس؟ +دزدا... ×دزدا؟؟؟؟ +دزد نبودن؟ ×چی میگی مهیار جان؟سرت خیلی درد میکنه؟ بعدشم روبه مهدخت گفت: نیم ساعت گذشته هنوز مغزش جا نیوفتاده (مگه قرمه سبزیه جا بیوفته🤐) ×چجوری زدیش؟هنوز منگه بچم... چیشد؟؟؟؟😧 مهدخت منو زد؟؟؟ با تعجب نگاش کردم😶 همون موقع خواهره پارسا آب قند داد به مامان و اونم به زور یه جرعه به خوردم داد... سرشو آروم انداخت پایین و آروم گفت: بخدا نمیدونستم شمایید😔وگرن چرا باید میزدم؟ یه قطره اشک از چشمش چکید😢 من طاقت دیدنه این اشکارو ندارم لعنتی😥 گریه نکن. +فدا سرتون...چیزی نشد بخدا.خوبم. خواستم پاشم که تعادلمو از دست دادم و دستمو تکیه دادم به دیوار که نیوفتم. ×مامان:فشارت افتاده مامان بیا بریم داخل یه چیزی بهت بدم بخوری. خواهر پارسا:الان از پله نرن بهتره... مهدخت:بریم خونه ما دوباره پاشدم و با کمک مامان رفتم داخل. مامان رفت از تو خونه خودمون یچیزی بیاره واسه من.خواهر پارسا هم رفت چایی بزاره. مهدخت تو فاصله کمی از من نشسته بود. یهویی گفت: اگر بدون اینکه به عشقتون برسید بمیرید... شهید محسوب میشید.البته اگه تو عشقتون پاک مونده باشید... اینو گفت و پاشد رفت🤐 چیشد الان؟🤕 نکنه وقتی گفتم یکی بهش بگه چقدر دوسش دارم این شنید؟😱 چه خاکی بریزم تو سرم الان؟🙆🏻‍♂ صدای در اومد.پدر مادره مهدخت و بعدشم پارسا اومدن داخل... سه تاشون از دیدنم کلی جا خوردن😧 پدرش:سلام. بزور پاشدم و سلام کردم... مامانش:خوش اومدی آقا مهیار. +ممنونم سرم یهو تیر کشید🤕دستمو گذاشتم روش. پارسا اومد سمتم و با نگرانی گفت: سرت چی شده؟؟؟ چرا رنگو روت پریده سرت ورم کرده انگار😥 خواستم جواب بدم که مامان اومد. شروع کرد به تعریف کردن: من خونه بودم یهو دیدم صدا جیغ میاد.سراسیمه اومدم تو حیاط دیدم دخترا ترسیده دارن میگن یکی دنبالمون بود الانم دارع در میزنه.نگو مهیار بوده.دید ما درو باز نمیکنیم از رو دیوار پرید تو.مهدختم نامردی نکرد با دسته بیل کوبید تو سرش. قیافه من در حین تعریف:😕😐😶😦🤦🏻‍♂ ادامه داد:فقط نمیدونم مهیار پشت سره اینا چیکار میکرد. پارسا:من بهش گفتم حواسش بهشون باشه😔ببخشید مهیار جان... +این چ حرفیه😕چیزی نشده که🙁 (فقط مغزم یکم متلاشی شد) 🌕پایان پارت نوزدهم✨ این داستان ادامه دارد... {کپی رمان بدون لینک کانال جایز نیست} @galeri_rahbari313🌟
. 💔🍃 قدرت کلماتت را بالا ببر نه صدایت را ☝️😶 این باران است که باعث رشد گل می شد 🌻☺️ نه رعد و برق 🍃
|•••🍀💚•••| . •|ـدر عمـقـ چشمـانتـ ‌… •|ـحڪایتـ وطنـ پیـداستـ …♡ . ⟨••إنَّنیِ الغَرٍيقُ وَحُبُّكُم نَجَاتِیِ ••⟩ |🌙|↫ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ‹📗🔗›ـــــــ |‌‌🐣|↫ |❁ •🌿•@galeri_rahbari313
•••‼️ ••↻ یه‌روز‌لباس‌ِتنگ ... یه‌روز‌لباس‌ِگشـاد ... یه‌روز‌لباسِ‌ڪوتـاه ... یه‌روز‌لباسَ‌بلند ... یه‌روز‌لباسِ‌تیره ... یه‌روز‌لباس‌ِشاد ... یه‌روز‌لباس‌ِپاره ... •• هی‌رفتیم‌دنبال‌ِمدڪه‌یه‌وقت بھمون‌نگن‌عقب‌موندھ❗️ رفتیم‌دنبال‌سِت‌ڪردن‌ڪه بشیم‌شیڪ‌تریــن‌آدمِ‌دنیا :| یه‌وقت‌به‌خودت‌میای‌میبینی باشیطون‌ست‌شدی !!! •• « ســـوره‌اعـــراف‌آیــھ²⁶ » وَلِبٰـــــاسُ‌اَلتَّقْــــوىٰ‌ذٰلِكَ‌خَیْــــرٌ بھترین‌لباس؛لباسِ‌تقواست((:♥️ وقتشھ بیداࢪ شیم✔️ |🙃💛| 🤒 🙂🌱 ↳⸽🌸✨•@galeri_rahbari313
- مـگر میشود جان را فـدایت نڪرد... ؟! 🌿✾ • • • • • @galeri_rahbari313
محصولات ارگانیک سرای بانو🍃
••||🖤🌗||•• دࢪ پـایاݩ فعاݪێٺ امࢪوز .. یادے میکنێم از (شهید سید علی زنجانی ): 🔰پیشینه : •°| ایشون تا سن ۱۳ سالگی در زینبیه کنار حرم عمه ی سادات زندگی کردند و بعد از فوت پدرشان همراه با مادر گرامیشان به لبنان سفر می کنند سید علی نزدیک به ۵ سال به ایران جهت تعلّم دروس حوزوی سفر می کنند، و بعد از چند سال به لبنان برمی گردند و همان جا هم ازدواج می کنند و از زمان شروع فتنه در شام در کنار حرم عمه سادات، مشغول به دفاع از حرم همراه با قوات رضوان حزب الله می شوند. از این شهید عزیز دو فرزند به نام های سید ابراهیم و زینب سادات به یادگار مانده است. 🔰ایشوݩ فرزند مرحوم آیت الله سید ابراهیم زنجانی و از یک مادر لبنانی در دمشق( زینبیه) متولد شدند. در تاریخ نهم اسفند ماه نزدیک نماز مغرب توسط پهپاد های آمریکایی در ادلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل می آیند. 📓⃟🖤¦⇢ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ‹🕯🔗› ✨|•°@galeri_rahbari313°•|✨
✨❤️✨ تقدیࢪتون ختم بشہ بہ صلاحٺون... صلاحٺون ختم بشہ بہ آࢪزو هاتون😌 شبتون علوی و زهرایی☺️ تا فردا یا علی مدد👋🏻😊
^•|ܝـܚܝـܩ‌ رب النــــور|•^ ^•|ســـꨄـــلامــ و درود ✋😌
••🖤🌚| - - ذڪرنام‌تو‌ڪنم‌در‌همہ‌جا،‌چون‌گویند هرڪجانام‌تو‌باشدحرم‌توست‌حسین...!ジ - - 🖇⃟🌙¦⇢ 🌻 💕⃟🦋 @galeri_rahbari313
عاشقان وقت نمازاست🌈 نت گوشی ها خاموش❌ وصل بشیم ب نت الهی✅ مومن برو وضو بگیر سجاده رو پهن کن 📿 بیا ک خدا صدات میکنه🙂❤️ یاعلی مدد☺️
حروف اول اسمتون چیه؟ آ 👈🏻 ¹⁰صلوات ب 👈🏻 ¹⁵صلوات پ 👈🏻 ⁵ صلوات ت 👈🏻 ¹⁷ صلوات ث 👈🏻 ²⁰ صلوات ج 👈🏻 ²² صلوات ح 👈🏻 ²⁵ صلوات خ 👈🏻 ⁹ صلوات د 👈🏻 ³⁰ صلوات ر 👈🏻 ³¹ صلوات ز 👈🏻 ¹⁹ صلوات س 👈🏻 ³ صلوات ش 👈🏻 ³² صلوات ص 👈🏻 ¹⁸ صلوات ط 👈🏻 ⁹ صلوات ظ 👈🏻 ³ صلوات ع 👈🏻 ¹³ صلوات غ 👈🏻 ¹⁴ صلوات ف 👈🏻 ² صلوات ق 👈🏻 ³² صلوات ک 👈🏻 ¹² صلوات گ 👈🏻 ²³ صلوات ل 👈🏻 ¹¹ صلوات م 👈🏻 ²² صلوات ن 👈🏻 ²⁶ صلوات و 👈🏻 ²¹ صلوات ه 👈🏻 ³¹ صلوات ی 👈🏻 ³⁷ صلوات میدونی اگر اینو بفرستی تو گروه ها چقدر صلوات فرستاده میشه 😇 پس پیش قدم باش ثوابش رو تقدیم کن به امام زمان(عج)
‌روزی بیشتر از ۳۰ بار تو نمازامون میگیم: «الله‌اکبـــــر» ولـے هنوز باورش نداریم! شاید بخاطر اینه‌ کھ موقعِ بھ زبون آوردنش؛ حواسمون بھ همه‌جا هست جز بزرگـےِ :) 🌻 💕⃟🦋 @galeri_rahbari313
ࢪمان 🌙 مہدخت: وقتی پرستار ها داشتن علائم حیاطیشو چک میکردن و با چراغ قوه حرکت مردمک چشمشو میدیدن شنیدم که آروم گفت: یکی بهش بگه چقدر دوسش دارم... دوباره با یاد آوری اون صحنه بغضم گرفت. چرا من انقدر احمقم؟ چرا ی درصد هم احتمال ندادم که مهیار یکیو دوست داره؟ بالاخره اینم پسره جوونه.رفیقه آرشم که هست.ینی خدا میدونه چقدر چشم چرونی کردن😑 پارسا چند بار تعریف کرده بود که ی پسری هست تو کلاسشون بعد از مدرسه با رفیقاش میرن دخترا رو اذیت میکنن و بهشون تیکه میندازن... ینی مهیارم جزوشون بود؟😥 معلومه که نههه😬 از کجا معلوم؟🤭 انقدر راحت به مردم تهمت نزن😠 خود درگیری های منم دنیایی داره☹️ پریسا رفت تو آشپز خونه تا چایی دم کنه .دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم و گفتم: اگر بدون اینکه به عشقتون برسید بمیرید...شهید محسوب میشید.البته اگه تو عشقتون پاک مونده باشید.... بعدشم رفتم تو اتاقم.این تیکه اخره حرفمو از عمد زدم. خدایا من نمیخوام دلم پیشه کسی گیر باشه😭باید کیو ببینم؟ بابا این دلش با من نیست... اصلا منو چ ب این حرفا؟ من هنوز بچم... فقط ۱۷ سالمه.چه میدونم عشق چیه. حسی که من به مهیار دارم خیلی حسه بدیه😖خدا کنه عشق ب این بدی نباشه. خیلی بده که نتونی نبود کسیو تصور کنی. نتونی درد کشیدنشو ببینی. وقتی فهمیدم مهیارو زدم خودم ۱۰۰ برابره اون درد کشیدم😭 کاش دستم میشکست اون چوبو بر نمیداشتم😩 یعنی الان خیلی سرش درد میکنه؟😢 اصلا ب جهنم😤 همون عشــــــــــــــــــــق جونش بیاد مراقبت کنه ازش... ب من چه😠 تا چند ساعت داشتم ب این فکر میکردم که عشقه مهیاره چ شکلیه😣 ینی وقتی میخنده مهیار چقدر دلش ضعف میره؟😩 وقتی نگاش میکنه چقدر تپش قلب میگیره؟ وقتی کنارشه چقدر در حین آشوب بودن آرومه؟ مث من که واسه دیدنش لحظه شماری میکنم اونم واسه دیدنه اون لحظه شماری میکنه؟😥 دوباره یاده نمایشگاه افتادم... یاد اون تابلو.همه چی از همونجا شروع شد.عشقی از جنس ماھ🌙 مهیار... چقدر اسمش قشنگ بود.یارِ ماه. خوشبحاله اون ماهی که تو یارشی😔 چند ساعتی شده بود که تنها نشسته بودم تو اتاق.لابد تا الان دیگه مهیار رفته خونه خودشون... لباس پوشیدم رفتم تو حیاط.امروز ۲۳مهر ماه بود و هوا دیگه واقعا سرد شده بود. نشستم روی سکوی جلو در... همون جایی ک مهیار چند ساعت پیش نشسته بود.دوباره اون جمله اومد تو ذهنم😖 با اکراه پاشدم و اینبار شروع کردم به قدم زدن.نگاهم به ماه افتاد... چقدر قشنگ بود🌖 🌕پایان پارت بیستم✨ این داستان ادامه دارد... {کپی رمان بدون لینک کانال جایز نیست} @galeri_rahbari313 🌟
روایت‌عشق ⚘چشماش ‌مجرۅح‌ شد و منتقلش‌ کردند‌ تهران؛ محسن بعداز معاینہ از دکتر پرسید: «آقای‌ دکتر مجرای‌ اشكِ‌ چشمم سالمہ؟ مےتونم‌ دوباره با این‌چشم گریہ‌ کنم؟» ⚘دکتر پرسید: «براۍچے این‌ سوال‌ رو میپرسۍ؟!» محسن گفت: «چشمے کہ براۍ امام‌حسین'؏' گریہ‌ نکنہ بہ دردِمن نمےخوره!» |♥️| 🕊 |♥️| |♥️| |♥️| |♥️| @galeri_rahbari313🍂🔗
«🖇⛅️» مادرٺ‌گفٺ‌بُنَیّــہ‌دِل‌ما‌ریخٺ‌بہ‌ھم بُࢪدن‌نام‌تو‌زیباسٺ‌اباعبدالله...! ...!🧡🌿•• |🙃💛| 💕🌙 🙂🌱 ↳⸽🌸✨•@galeri_rahbari313