🔷 در روزگار قدیم، خانی بود که از مردمش فراوان مالیات میگرفت. از طرفی خرج و برجهای او زیاد شده بود و مردمش هم روزبهروز مفلوکتر میشدند.
🔹 روزی یکی از رعیتهایش را خواست تا از او مالیات بگیرد.
🧐- مدتی است که از پرداخت بدهیات گذشته است. کمکم مجبور میشوم که بخشی از زمینت را هم بگیرم.
👤- قربانتان گردم. ایکاش چاکرتان میشدم و از پرداخت مالیات با چرک پول کشاورزی معاف.
🧐 - چرک پول! مَردک، تو مرا متهم میکنی به گرفتن پول چرک؟
👤- نه قربان، آخر از وقتی هزینههای مستخدمان شما زیاد شده است، کارگران ما هم از رعیتها، پول بیشتر میخواهند.
کارگران پول رعیت را چرک
و پول کارگزاران شما را چرب میدانند. آخر چه کنم. دستتنهایم. بار قبل هم که بخشی از زمینم را در عوض مالیات به جنابتان دادم، بهخاطر آن بود که زمینم لمیزرع شده بود.
🧐 - بله، درست است. آن زمین به درد ما هم نخورد. الانم افتاده گوشهای.
خب، این حرفها به کار من نمیآید. مالیاتت را چرا نمیدهی؟
👤- قربان تدبیر شما گردم. کشاورزی در بلاد حاکمیت شما، عار شده، زمین از نبود شخم به زار افتاده. آبادی که نباشد، پرداخت مالیات هم ممکن نباشد.
🧐- آفرین که ایمان به تدبیر من داری.😏
خب حال تو بگو ما چه کنیم؟
👤 - لطف کنید زمین را از من نگیرید،
✔️ کمکم کنید تا آن را آباد کنم.
✔️ حقوق مستخدمانتان را از حقوق کارگران کشاورزی کمتر بفرمایید.
✔️ تمنا میکنم، به زراعت بهاء دهید تا با بهاء آرد، زراعت مردم هم بهاء پیدا کند.
🧐 - باشد.
سخت است، اما همین کار را با شیب تند انجام میدهیم.
🌷امام علي - عليه السلام -🌷 به مالك اشتر فرمودند: بايد توجّه تو به آباد كردن زمين، بيش از توجّه به گرفتن خراج باشد؛ زيرا آن (خراج) جز در نتيجه آباداني فراهم نميآيد.
«نهج البلاغه، نامه ۵۳»
پ.ن: ایکاش ابتدا تولید بر پایه اشتغالزایی رونق میگرفت،
سپس گرانیها و طرحهای دولتی رخ میداد.
#کشاورزی
#نان
✍️علی فراهانی