صریر
مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت، از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مردههای شما نم
👈نقدی بر این داستان
✔️در اصل این قضیه که میتوانیم با خالقمان، صمیمی و خودمانی صحبت کنیم، بحثی نیست؛
✔️در اینکه باید در گفتوگویمان با حضرت حق، در حد معرفتمان، رعایت ادب کنیم، هم بحثی نیست.
✅ خاطرم هست که آقای فرحزاد قصهای را تعریف میکرد که مردی باغ گلابی داشت و رزق خودش را از آن باغ به دست میآورد. سالی، گلابیهای باغش آفت زد و آن مرد بدون هیچ دلهره و نگرانی به محضر خدا، عرضه داشت که: خدایا، کار خودت بیشتر شد. تا سال قبل با این باغ رزق من را میدادی و امروز باید طور دیگر رزق من را بدهی و برای من هیچ غصهای نیست.»
این گفتوگوی صمیمی، ناشی از معرفت به رزاقیت خدا سبحانه و توکل به او است،
👈 ولی اشکال آنجایی است که با برجسته کردن این جنس گفتوگوها، اندیشه یا رفتار عبادی دیگری زیر سؤال برده یا کمارزش تلقی شود.
در قصه بالا که ظاهراً از قصه موسی و شبان تأثیر گرفته، ناخودآگاه دعای خودمانی چوپان، بر عربی بودن الفاظ و دعاهای نماز میت و دیگر آداب کفنودفن، سایه میاندازد. یعنی برجسته کردن ارزشی در کنار کمرنگ کردن یا بیارزش نشان دادن ارزش دیگر.
🔸در عرصه معارف دینی، مراقب چنین داستانپردازیهایی باشیم که پشتوانه دینی و روایی ندارد.
#نقد_داستان
#گفتوگو_با_خالق باری تعالی
@Fanus_AliFarahani