eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
45 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
037.mp3
3.03M
❤️ حزب : سی و هفتم 📖 آيات ۴۱ تا ۷۵ انفال 🎙 قاری : استاد پرهیزگار ╭🌹 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
واژهٔ انتظار در جبهه‌ها معنا شد دلشان برای استجابت نوایِ " اَللّهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ " پر می‌ زد. ╭🌹 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
🌷راضیم به رضای خداوند؛ چرا که بچه هایم را برای وی داده‌ام و خوشحالم که مرا در برابر حضرت زینب (س) سربلند کرده اند.» 🌷از نگاه حضرت زینب (س) به شهدای مدافع حرم در خوابش می‌گوید: «وقتی اسحاق به سوریه می‌رفت، خیلی دلشوره داشتم و اصلا راضی به رفتنش نبودم. خیلی بی‌تابی می‌کردم. یک شب بانو زینب (س) به خوابم آمدند و به من گفتند: من در یک روز 72 نفر را جلوی چشمانم از دست دادم. حالا شما چند فرزند داری که می‌خواهی در راه خدا بدهی و نگرانی؟ بعد از این خواب یکی - دو روز بعد خبر شهادت اسحاقم را برایم آوردند و من بدون هیچ نگرانی آرام شده بودم و خودم با رضایت کامل پسران دیگرم را به جنگ با کسانی که بخواهند گوشه چشمی به حرم حضرت زینب داشته باشند، فرستادم.» ✍راوی مادر شهید "شهید مدافع حرم اسحاق موسوی" ╭🌹 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
جل‌الخالق - حاج محمود کریمی.mp3
1.27M
هرکس هرآنچه دیده اگر هرکجا تویی یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی میلاد تو تولد توحید و روشنی است ای مادرِ پدر! غرض از روشنا تویی بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است سوگند خورده است که خیرالنسا تویی «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» بی تو چه می‌کنند؟ تویی کیمیا، تویی.. 🌸 میلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، روز مادر و روز زن مبارک🌸 ╭🌹 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
🌷شادی روح شهید والا مقام "محمدجواد آل‌اسحاق" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت‌همتون‌ختم‌بخیروشهادت‌ان‌شاء‌الله شبتون شهدایی ╭🌹 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃ضرورت شناخت خود🍃 وَ قَالَ امام علی عليه‌السلام: هَلَكَ امْرُؤٌ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَهُ. و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه قدر و منزلت خويش نشناسد، هلاك شود. 📖 حکمت۱۴‌۹ ╭🌹 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
🌷با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) آمد و با شهادتش رفت🌷 زوج جوانی در قم با وجود گذشت چند سال از ازدواجشان، هنوز صاحب فرزند نشده بودند. روزی برای دیدار با آیت‌الله گلپایگانی رفتند و مشکل خود را با ایشان در میان گذاشتند. آقا به آنها توصیه کرد که در شب ولادت حضرت صدیقه طاهره (س)، سفره‌ای پهن کرده و تعدادی از طلاب را دعوت کنند و به آن حضرت متوسل شوند. یک سال بعد، در روز ولادت بی‌بی دو عالم، مادر جوان به درد زایمان افتاد و پسری به دنیا آورد که نامش را علی گذاشتند. سال‌ها گذشت و علی به جوانی خوش‌سیما تبدیل شد و در کسوت معلمی مشغول به کار شد، اما دفاع از میهن برایش اولویت داشت. در سال ۶۵، در روز شهادت بی‌بی دو عالم، علی به جبهه رفت و با ولادتش در پی نذر حضرت زهرا (س) به شهادت رسید، و بدین ترتیب، سرنوشتش به زیبایی با شهادت رقم خورد. "شهید علی بیطرفان" ╭🌹 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋 جشن میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها دوران مقر تاکتیکی لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب(علیه‌السلام)- گردان سیدالشهدا(ع) 🔹 قبل از عملیات کربلای چهار 🔸زمستان 1365 💐 ╭🌹 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
‏ساعت ۲ نصف شب تلفن خونه زنگ خورد با ناراحتی گفتم کیه این وقت شب زنگ زده گفت منم قاسم دلم تنگ شده بود برات از کربلا زنگ میزنم نائب زیارتِ هستم چی سوغاتی بیارم فرمانده محور مقاومت و سپاه قدس مادری خمیده داشت به نام مادر شهید علی شفیعی بی بی سکینه اشک میریخت تعریف میکرد ... ‏من سختی زیاد کشیدم تا تنها پسرم بزرگ کنم مرد خونه بودم مادر خونه بودم شوهرم با دخترم سه سال مریض بودن بچم میرفت مدرسه من میرفتم سرکوره آجر پزی، بعد از ظهرا که از سرکار ورمیگشتم دگه توان راه رفتن ندوشتم، بعض موقا از خستگی به خدا میگفتم مرگم بده بعضی موقا زیر برف بارون گدایی میکردم ‏نمیخوام این حرفا رو بزنم اما بآ بگم تو وِصیتنامم نوشتم ولی نمیگذوشتم بچم بفهمه مَ چِکار میکنم میگفتم غصه میخوره علی میگف مامان چرا پات تاول زده میگفتم هچی نی برا سرما ایطور شده ی نونی مستوندم تا سه رو اون میخوردیم انقلاب نشده بود که شوهرم با دخترم مردن ‏هچ پولی ندوشتم با یک نونی سر میکردیم علی میگف خدا داره ما رو امتحان میکنه ما تو یک خرابه زندگی میکردیم علی ی دست لباس دوشت، وقتی میشستمشون، تو سرما بدون لباس وامستاد تا خُش بشن ازش میپرسیدم مآدِر سرمات نی میگف نه کدو سرما ‏ی موقایی برا اینکه همسایه نفمه هچی نداریم بخوریم، وقتی میرفتم سرکار علی آب میرخ تو قابلمه میذشت رو اجاق تا صدا قل قل بده تا همسایه اگه چیزی آورد علی بگه مادرم غذا درست کرده اما کدوم غذا، فقط آب بود من علی رو تو این شرایط بزرگ کردم ی رو امدم به خونه علی گفت مامان بریم نون بسونیم ‏ادامه👇