🕊🌹 زمستان سال نود و یک دعوت شدیم خانهی یکی از اقوام که از قضا ماهواره هم داشتند.
همین موضوع باعث شد تا رضا درباره اهداف شبکههای ماهوارهای واسه صاحبخانه و بقیه صحبت کنه. توضیحاتی در مورد چگونگی تشکیل این شبکهها،منابع مالیشون،اهدافشون و حامیانشون داد ، توی اون مهمونی تعدادی از افراد حاضر که از لحاظ نسبی رابطه دوری با ما داشتن هم بودن و صحبتهای رضا را هم گوش می کردن.
چند نفری شروع کردن به مسخره کردن رضا که فلانی ، توی فلان جا مغز تو شستشو دادن ، تو کله شما کردن که ماهواره فلان و فلان…. بعد از مهمانی ، من با رضا تند برخورد کردم که چرا شروع میکنی از این حرفها میزنی که بخوان مسخرهات کنن ؟ و کلی توپ و تشر !!!!
اما رضا این جوری جواب داد: من وظیفهام را انجام دادم ، در قبال این خانواده توضیحات رو دادم ، دیگه اون دنیا از من نمیپرسن که چرا دیدی و میدونستی اما چیزی نگفتی. من کار خودم و کردم ، به وقتش این حرفها جواب میده. خیلی برام جالب بود ، اون اصلاً به این فکر نمیکرد که دارن مسخرهاش میکنن ، فقط به فکر انجام وظیفهاش بود
"شهید رضا کارگربرزی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
💐💐🕊🕊💐💐
#خاطرات_شهدا
#شهید_جاویدالاثر_علی_قوچانی
...🌹🕊شهید که شد جنازش موند تو منطقه، حاجحسین خرازی منو فرستاد تا دنبالش بگردم رفتم منطقه، همه جارو آب گرفته بود، هرچی گشتم #اثری از علی نبود، خبرش رو که به #حاجی دادم، باورش نشد، خودش اومد باز گشتیم، فایده نداشت، جنازش موند که موند، علی دو سال قبل توی #بقیع متوسل شده بود به بانوی مدینه خواسته بود شهید که شد، بیمزار بمونه شبیه بی بی، حاجتش رو گرفت، همونطور که میخواست، #گمنام باقی موند و #بدون مزار.
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک_به_حق_دماء_شهدائنا.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
⚘﷽⚘
#شهیــد_حمیــد_رسولـے
...🌹🕊 اے مردم نکند #قاسطین و #مارقین و #ناکثین تکرار کنند صحنه هارا ، مشتها را آماده کنید.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#حدیث_روز :
امام على عليه السلام :
اگر كسى را #گرامى_بدارى، در حقيقت خودت را گرامى داشته اى و حيثيت خويش را با آن #آراسته_اى.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌼🍃🌼🍃🌼
...🕊🌹سه نفرند. می گویند پایگاه درمان سقوط کرد. از صد و بیست نفر فقط ما توانستیم فرار کنیم.
می گویند چهل و پنج نفر شهید، بقیه اسیر. . .
صدای بی سیم درمی آید. کومله ها آمده اند روی خط ما. می گویند منتظر باشین. بقیه رو هم می گیریم ازتون.
می گویم پدرت را درمی آورم. پوست از کله ی همه تون می کنم.
محمد می گوید این جوری حرف نزن. درست نیست.
می گویم دری وری می گه. کومله است. نمی شنوی ؟
می گوید عیب نداره ! تو درست صحبت کن.
یادگاران، جلد 12 کتاب شهید بروجردی، ص 45
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
هدایت شده از توییتا
لطفا از طریق لینک زیر در پویش مردمی برای حضور «#سعید_محمد» در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمایید
https://www.farsnews.ir/my/c/49382
@twiita
🕊🌹 قبل ازدواج...
هر خواستگاری که میومد...
به دلم نمینشست...!
اعتقاد و ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود...
دلم میخواست ایمانش واقعی باشه نه به ظاهر و حرف....
میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله...
شنیده بودم چله زیارت عاشورا خیلی حاجت میده...
این چله رو "آیتالله حقشناس" توصیه کرده بودن...
با چهل لعن و چهل سلام...!
کار سختی بود اما به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود...
ارزششو داشت واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم...
۴۰ روز به نیت همسر معتقد و با ایمان...
.
۴،۳روز بعد اتمام چله…
خواب شهیدی رو دیدم...
چهره ش یادم نیست ولی یادمه...
لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود...
دیدم مردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان...
ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار...
یه تسبیح سبز رنگ داد دستم و گفت:
"حاجت روا شدی..."
به فاصله چند روز بعد اون خواب...
امین اومد خواستگاریم...
.
از اولین سفر سوریه که برگشت گفت:
"زهرا جان…
واست یه هدیه مخصوص آوردم..."
یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت:
"زهرا…...این یه تسبیح مخصوصه...
به همه جا تبرک شده و...
با حس خاصی واست آوردمش...
این تسبیحو به هیچکس نده..."
تسبیحو بوسیدم و گفتم:
"خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره..."
بعد شهادتش…
خوابم برام مرور شد...
تسبیحم سبز بود که یه شهید بهم داده بود...
✍راوی: همسر شهید
"شهید امین کریمی چنبلو"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
همیشه بعد از هر عملیاتی که انجام میشد چند روزی ابوحامد را نمیشد به راحتی پیدا کرد، حتما باید دنبالش میگشتیم. برایم جای تعجب بود که آخر کجا میرود، چه کار میکند؟ بعدها که شناختم از حاجی بیشتر شد یا به قول معروف خودمانیتر شدیم جواب سوالم را پیدا کردم، حاجی همیشه بعد از هر عملیات به عیادت رزمندههای مجروحی که در بیمارستان بستری بودند میرفت و جویای حالشان میشد. این کار تا آخرین روز که رزمندهها در بیمارستان بودند ادامه داشت، کاری که شاید از کمتر فرماندهی سر بزند.
"شهید علیرضا توسلی (ابوحامد)"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab