eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
12.7هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
3.5هزار ویدیو
2 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ابر گسترده🌱
_ من نمی‌خوام برم، عمو توروخدا نذار منو ببرن عمو به سمتم کرد: _ خفه شو دختر خیره سر انگار از یاد برده بودم که این مرد شکنجه گر منه و الان از کسی که من‌رو فروخته بود می‌کردم. با دیدن زن‌عمو به سمتش رفتم و باگریه و زاری گفتم: زن‌عمو تو نذار منو ببرن توروخدا نذار هنوز شونزده سالمه، بخدا کنیزی‌ات رو می‌کنم توروجون هرکی دوست داری نذار زن‌عمو نگاه پر از بهم انداخت و گفت: _ برو اون‌ور واسه من الکی مظلوم نمایی نکن! گریه‌ام بند نمی‌شد درشت هیکلی که من‌رو به طرف خروجی می‌برد کلافه و عصبی غزید:_مثل بچه‌ی آدم با من بیا و ازکسی که تورو فروخته التماس نکن! بااین این حرف شکستم، مگه من کالا بودم؟ به افتاده بودم، بی جون نالیدم: ولم کن خودم میام _ به تو اطمینانی نیست! با جیغ و فریاد گفتم: مگه کری؟ ولم کن خودم پا دارم لعنتی! دستم رو محکم تر گرفت، با صدای بم و مردونه‌ای ازم جدا شد. _ ولش کن مراد _ چشم قربان بادیگاردی که الان فهمیدم اسمش مراد هستش ولم کرد، به طرف صاحب صدا برگشتم. نگاهی بهش انداختم بی‌توجه بهش، روبه بادیگارد گفتم: اون بی‌غیرتت کجاست؟ مراد سرش رو پایین انداخت، باصدای همون مرد سرش رو بلند کرد: مراد زود برو! _ چشم آقا به یک نکشیده مراد از جلوی چشمم شد و به مرد روبه رو ام خیره شدم. با چشم‌های ریز شده سر تاپام رو گزروند و لب زد: خب می‌گفتی رئیس بی غیرتش؟ انگشت شصتش رو روی لبش کشید و درحالی که جلو می‌اومد گفت..... https://eitaa.com/joinchat/302186527C561b633322