هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
🎨منبع لوازم تحریرهای #کره ای و #پینترستی رو پیدا کردم😍
این کانال #بزرگترین و #پرفروشترین کانال لوازم تحریر ایتاست
چیزایی برای اولین بار اینجا می بینی که فقط تو عکس و فیلما دیدی😇
زود پیوستن رو بزن تا پاکش نکردم
https://eitaa.com/joinchat/1135018178C969fb7b33d
هدایت شده از ویرانه❤️🔥عشقِ بیگانه🍊💚
از سال ۱۴۰۱ که این کانال وارد ایتا شد تمام خرید های لوازم فانتزی رو از اینجا انجام میدم.
خیلی شیک و دوام بالایی داره 👌
این کانال الان چند سال میشه که بزرگترین و پر فروش ترین کانال صنف خودشه
حتما این کانالو داشته باشین لازمتون میشه👇
https://eitaa.com/joinchat/1135018178C969fb7b33d
21.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا
مولای ما حسین
اولین و آخرین رفیق ماست
او را از ما
و ما را از او
دور مفرما...
#امام_حسین #لیله_الرغائب
@estory_mazhabi
هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بلاخره صدای لباس ۹۹ تومنیا درومد !😏❌
منم هی میگفتم خدایا مگه میشه تو این گرونی هنوز لباس ۹۹ تومنی بفروشن !؟😉
نگو این وضعیتِ انبارشون بوده😳😏👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/333644001Cfc39201190
https://eitaa.com/joinchat/333644001Cfc39201190
😏بیخودی نبود صدای تمام مغازه دارای محلشونو درآورده بودن ☝🏻
❌زود پاک میشه ببین سرت کلاه نره❌
هدایت شده از ویرانه❤️🔥عشقِ بیگانه🍊💚
جاریم خوره ی لباس داره !🤨❌
ینی این لامصبو هر بار که ببینی با یه دست لباس جدیده 😳😏 حالا جالبه شوهرشم رو گنج ننشسته هاااااا اما همیشه خوشتیپه دیگه 😊 چند وقت پیش دید لباسم تو تنم دون دون شده و کُرک داده گفت اینجا عضو شو هر روز یمدل بپوش هم #ارزونه هم #قسطی😍👇
https://eitaa.com/joinchat/333644001Cfc39201190
هدایت شده از ابر گسترده🌱
-دختر خوبی باش بشین کنار طاها و بله بگو باشه دخترم؟
۹ سالم بود و با ترس عروسکم رو به خودم فشردم و به طاها پسر دوست بابام که ۲۱ سالش بود و با اخم روی صندلی نشسته بود نگاه کردم و همون موقع آقا جون عروسکمو ازم گرفت که بغض کرده گفتم:
-نه خرسی و بده آقا جون چیکارش داری؟
صدای پوزخند ژاها بلند شد و آقا جون تا خواست حرفی بزنه طاها گفت:
-آقا جون اذیتش نکن بده بهش
آقاجون لبخندی زد و من بدو روی صندلی کنار هومن نشستم و آروم پچ زدم:
- طاها...؟
-هوم؟
- اینا دارن چیکار میکنن؟! چرا باید پیش هم بشینیم؟ ما که همش باهم دعوا میکنیم
نگاهش رو بهم داد و با دستش لپمو کشید جوری که آی بلندی گفتم و محکم زدم رو دستش که خندید و مثل خودم پچزد:
-کارای آقا جون میخواد خیالش راحت بشه
-از چی؟
-از تو بچه... نگرانه که نکنه بمیره تو بی صاحب بمونی خونه خرابت کنن بقیه خاندان
هیچی از حرفاش نمیفهمیدم خب بچه بودم...
شونه ای انداختم بالا:
-الان من بله بگم تو صاحبم میشی
با بدجنسی تمام ابرو انداخت بالا: - آره
با این حرف سریع از پیشش بلند شدم و بدو سمت آقا جون که با روحانی حرف میزد و در جدل بود دویدم و تند تند گفتم:
- آقا جون آقا جون من نمیخوام صاحبم طاها بشه نمیخوام اون اذیتم میکنه
آقا جون سمتم چرخید و چشم غره ای به طاها که در حال خنده بود رفت و صدای روحانی بلند شد:
- حاجی خیلی بچست کاش میزاشتی حداقل سیزدهش پر بشه خب
آقا جونم دستی رو سرم کشید:
-حاجی قربون چشات قرار نیست بینشون اتفاقی بیفته دوتاشون نوه هامن این دختر بچه، بچه ی پسر خدا بیامرزم من میترسم بمیرم بی صاحب بمونه بین عموهاش اذیتش کنن سر مال دیگه نشناسنش
حاجی نگاهی به هومن کرد و آقاجون ادامه داد
-تو همه ی اونا طاها نوه ی ارشدم مثل خودم مرده مردونگی بلده رومو زمین ننداخت قبول کرد حواسش به این دختر باشه
اصلا نیست داره فردا میره خارج ولی من خیالم راحت میمونه پس فردا مردم زمین گیر شدم هومن هست میاد این دخترو جمع میکنه
حاجی بهم خیره شد:
-عقد میکنمشون تا بیست سالگی دختر خوبه؟
آقا جونم سری به تایید تکون داد و روبه هومن بلند گفت: - پسرم بیا
و طاها اومد و همه چیز جوری پیش رفت که من سر در نمیآوردم و طاها گفت قبلتم و منم همینو تکرار کردم و آقاجون با پایان این اتفاق نفس عمیقی کشید و روبه طاها کرد:
-اموالم نصفش مال تو شد اما جون تو جون این دختر، من اگه روزی نبودم و این دختر از آب و کل بیرون نیومده بود تو واسش باید مردونگی کنی
طاها سری به تایید تکون داد و روی پاهاش نشست و گردنبندی دور گردنشو باز کرد و دور گردنم بست و روبهم گفت:
-بچه شاید به روزی ببینمت که خیلی بزرگ شده باشی این گردنبند برای این که بشناسمت.
«هشت سال بعد»
صدای قرآن تو خونه پیچیده بود و من تونسته بودم سوم آقا جون خودم و برسونم!
و پچپچای زنعمو هام به گوشم میرسید:
- برای ارثیه اومده
بوی پول به بینیش خورده که بعد هشت سال اومده
گذاشت بمیره بعد بیاد
اهمیتی نمیدادم که یکی از عموم هام بلند گفت:- عمو جون کی برمیگردی خارج؟
نیشخندی زدم و بلند گفتم که همه بشنوم:
-برگردم؟ نصف اموال آقا جون به نام من خورده وقتش من مدیریت کنم این اموالو کجا برم؟ اومدم که بمونم عمو
سکوت شد که ادامه دادم:
-خسته ی راهم میرم استراحت کنم
با پایان حرفم از پله ها بالا رفتم که صدای غمگین دخترونه ای به گوشم رسید:
-بودنت هنوز مثل بارونه تازه و خنک و ناز و آرومه... از این جا به بعد کی میدونه که چی سرنوشتمونه
https://eitaa.com/joinchat/2548237134C31bf5911f3
هدایت شده از ابر گسترده🌱
کنجکاو سمت صدا رفتم و به بالکن رسیدم که دختر جوانی با چشمای سبز درحالی که اشک میریخت داشت این آهنگ و میخوند که با دیدنم ساکت شد و متعجب شد:
-مراسم، مراسم پایین آقا! کاری دارید؟
تا خواستم بگم تو کی هستی نگاهم به گردنبند دور گردنش افتاد و متعجب از این همه تغییر و خانم شدن لب زدم:
- بچه؟! طاهام... چقدر بزرگ شدی خانوم شدی ولی، ولی هنوز بیست سالت نشده مگه نه؟
https://eitaa.com/joinchat/2548237134C31bf5911f3
هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
حاجت روایی فوری از ذکر ها و دعاهایی که این کانال پیشنهاد میکنه 👇😍
https://eitaa.com/joinchat/2307981937Cc8b514bb91
خواسته ها و آرزوهات برآورده میشه اگه روی لینک بالا کلیک کنی و به ما اعتماد کنی 🥺🥺
ذکر برای حاجت روایی 👈 کلیک کن
ذکر برای رفع مشکلات 👈 کلیک کن
ذکر برای رسیدن به آرزو هات👈 کلیک کن
صد در صد تضمینی 💯
بیش از هزاران هزار حاجت روایی از کانال بالا🤲👌
هدایت شده از ویرانه❤️🔥عشقِ بیگانه🍊💚
روی ذکر مورد نظر خود کلیک کنید
و شاهد معجزاتی در زندگی خود و عزیزانتون بشین 👇
ذکر برای بخت گشایی 💍
ذکر برای بچه دارشدن 👩👧👦
ذکر برای خونه دارشدن 🏡
ذکر برای رزق و روزی 💸
ذکر برای مهرومحبت و آشتی🤝
🌸
هدایت شده از تبلیغات ...
جشن کریسمس از ایران به اروپا رفته 😳
بزن روی درخت کاج خودت ببین👇👇
🎄🎄🎄🎄🎄
🎄🎄🎄🎄🎄
🎄🎄🎄🎄🎄
🎄🎄🎄🎄🎄
اولین بابانوئل 🎅
حقایقی درمورد ایران که نمیدانید