eitaa logo
کانال سید سراج الدین جزائری
26.5هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
11 فایل
شهیدتر ز شهیدان بی کفن، #شاعر غریب تر ز #نویسنده ها، #کتابفروش . یک جوان نسبتا خییییلی معمولی ارتباط : @seyedseraj اگر حرفی رو نخواستی رو در رو بگی👇 https://eitaayar.ir/anonymous/F902.WG72a ⛔تبلیغات ندارم⛔ ‌. کپی و برداشت از مطالب جایز
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت 3⃣ !؟ از اول هم تصمیممان این بود که از مرز مهران عبور کنیم. این تصمیم را باید قبل از گرفتن برگ کاپوتاژ بگیریم چون باید مرز خروج در برگه کاپوتاژ قید شود. البته اینطور که از مسئول گمرک خرمشهر شنیدم می شود گزینه از کلیه مرزهای زمینی را هم جزو گزینه ها انتخاب کرد اما این نکته ای بود که بعدا فهمیدم. قرارمون برای حرکت ۲۸ ام اسفند بود و تلاش داشتیم حتما این کار اتفاق بیافتد چرا که برای استان ایلام و البته چهار استان دیگر هشدار قرمز هواشناسی صادر شده بود. بررسی پیش بینی هوای ایلام و‌ خوزستان وضعیت را به نفع خرمشهر و مرز شلمچه تغییر می داد. خوب صدالبته انتخاب خرمشهر از حیث جاده هم بهتر بود. سالها حضورم در راهیان‌نور و البته مسافرت‌های شخصی و خانوادگی متعدد دیگر به خوزستان باعث شده بود جاده لردگان_ایذه را تقریبا حفظ باشم. کم کم فشار روانی ناشی از هشدار هواشناسی و البته اصرار اطرافیان داشت برای نرفتن متقاعدمان می کرد و تقریبا بی خیال شده بودیم. اما صبح ۲۹ ام جاذبه حسینی کار خودش را کرد. ساک و چمدان‌ها را که بسته بودیم، فقط جنگ عقل و دل بود که نتیجتا باعث شد دل را بزنیم به دریا و بسپاریمش به جاده... تا چند ثانیه قبل سفر مردد بودیم ولی با تماسی که با رفقای مهران و خرمشهر گرفتیم دم رفتن مسیرمان تغییر کرد و رفتیم به سمت شلمچه... جاده بهاری و باران خورده لردگان_ایذه_اهواز روح آدم رو صیقل می‌داد. هوا فوق العاده بود البته گاهی باران شدید می شد اما خطر و مانعی برای ادامه مسیر نبود. بعد از یک رانندگی نسبته طولانی حدود ۷ ساعته رسیدیم به آبادان . اگر با آبادان و خرمشهر آشنایی داشته باشید حتما می دانید که حضور در این منطقه بدون خوردن فلافل (آن هم هادی یوگا) و بستنی گاومیش (فقط بستنی عشایر) باعث بطلان سفر است و انگار نه انگار که آنجا رفته‌ای. خلاصه بعد از انجام آداب سفر به جنوب خوزستان، قرار بود با یک ماشین برویم پس ماشین سعید رو گذاشتیم خانه محمود و رفتیم که بخوابیم و صبح زود برویم به سمت مرز. بعداز نماز صبح و سال تحویل سریع سوار ماشین شدیم و عازم پایانه مرزی شلمچه شدیم. طبیعتا حسب تجربه برای یک رانندگی ۷-۸ ساعته در عراق و جاده بصره العماره أماده بودیم و البته بصره با شیخ علی حیاتی هماهنگ کرده بودیم که بعد از انجام ماراتون گذر از مرز برای استراحتی کوتاه برویم منزل ایشان. اما نگهبان ورودی پایانه همه معادلات ذهنی و البته برنامه‌های عملیاتی‌مان را به هم زد و با یک جمله اش همه را آوار کرد روی سرمان. مأموران گمرک تا بعد تعطیلات نیستند. این وحشتناک‌ترین و البته عجیب‌ترین جمله‌ای بود که می توانستم در آن شرایط بشنوم. مگر می شود گمرک آن هم در این حجم تردد کشیک نوروزی نداشته باشد.!؟ نمی دانم ولی حالا که شده بود و ما به در بسته خورده بودیم. همه روابط و ضوابط گمرکی را به کار گرفتیم و با چند تماس تلفنی به تهران و خرمشهر و شهرکرد و... شماره تلفن مسئول گمرک خرمشهر و مدیر گمرک شلمچه و حتی بارانداز مرزی را گیر آوردیم ولی چه فایده!؟ همه خاموش بودند. با هر زاجراتی که بود یک نفر که بتواند جواب ما را بدهد پیدا کردیم. اما جواب کوتاه بود و سهمگین. اولا امروز نیستیم و اگر رفتنتان قطعی شد تماس بگیرید ببینیم فردا کسی از همکاران می آید کارتان را انجام بدهد یا نه. دوما نامه کاپوتاژ را عوض کنید و برای شلمچه خروج بگیرید. سوما حدود ۲میلیون دینارعراقی (۱۰۰ میلیون تومان) و ۵۰۰ دلار (۳۰ میلیون‌تومان) و احتمالا یک چهارم قیمت خودرو برای بیعانه دادن به گمرک عراق آماده کنید. با شرایطی که داشتیم عملا رفتن ممکن نبود. فقط یک راه باقی مانده بود آن هم جاده خرمشهر_اهواز_شوش_دشت عباس_ دهلران و نهایتا مهران. آن جاده را چندین بار رفته بودم، یک جاده رویایی در فروردین و البته طولانی و خسته کننده. باهماهنگی و سوال از رفقای پایانه مرزی برای ساعت کاری و امکان تردد و البته بررسی تصاویر آنلاین دوربین‌های جاده از سایت اطلاعات راه‌ها و اطمینان از سلامت جاده و نبود خطر سیل و... راهی مهران شدیم. از این که مسئول گمرک پایانه مهران خیالمان را راحت کرده بود که هر ساعتی برسید هم در مهران و هم در زرباطیه عراق بدون‌معطلی عبور خواهیم کرد خوشحال بودیم ولی بازهم استرس نمی گذاشت از زیبایی جاده لذت ببرم.تردید داشتم که پایان این مسیر ۶ ساعته هم خوش باشد و باز گره‌ای در کار نباشد. قرار شد ماشین سعید بماند همان خرمشهر و برگشتنه برویم برش داریم. تو که آخر گره را وا می کنی امام رضا پس چرا امروز و فردا می کنی امام رضا تقریبا این بیت شده بود زمزمه من در طول کل مسیر خرمشهر مهران. بعد از گذشت ۸ ساعت و گذر از طبیعت مسحور کننده وارد مهران شدیم همهٔ کارها خیلی راحت تر از آن که فکر می کردیم پیش رفت. کانال 👈 سیدسراج الدین جزائری