اربعین نامه 3
محل استقرار ما مدرسه امام خمینی در محله حامیه است. تقریبا یک ساعتی پیاده تا حرم راه هست. این مدرسه در کنار مجتمع بزرگی است که آیت الله سیستانی برای طلاب ساخته است که مشتمل بر منازل و مدارس و سالنهای اجتماعات و.. است.
صبحانه را که خوردیم راهی حرم شدیم. از کنار موکب های متعددی رد شدیم که برای زوار سنگ تمام می گذاشتند. حرم به شدت شلوغ بود و ترسیدم سید محمد آسیب ببیند خصوصا که از شکسته شدن دستش یک هفته نمی گذشت. بیرون ماند تا زیارت کنم.
برگشتنی دودینار دادیم تا آوردمان به محل استقرار.
گفتیم آخر شب باشد برای زیارتِ وداع نماز صبح هم کوفه و بعدش هم پیاده سمت کربلا.
حدود ساعت 2 یک موتور سه چرخه گرفتیم که به خاطر بسته بودن راه از کوچه پس کوچه ما رساند نزدیک حرم و پنج هزار دینار بابت اجرت طلب کرد و تعجب ما از این قیمت هم تاثیری نداشت و دوباره تجربه شد که باید اجرت را پیش از سوار شدن طی کرد.
صبح بعد از مسجد کوفه راهی سهله شدیم و بعد هم مسیر کربلا.
این مسیر بعد از حدود پنج شش کیلومتر جدا می شود سمت راست می رود به سمت طریق العلماء
و سمت چپ هم همان مسیر اصلی کنار عمود ها.
جالب این که به رغم تصور ما طریق العلماء که مسیر قدیمی و ظاهرا همان مسیر حرکت کاروان اسراست، شلوغ بود.
@Seyed_Alireza_Naghibpour
اربعین نامه 4
طریق العلما اگرچه از حضور پررنگ موکب های رنگارنگ که هر کدام به گونه ای تو را می خوانند خالی است اما صفای همجواری با فرات و درک حضور نخل های متراکم و پر ثمر نشاط ویژه ای به زائر می دهد.
علاوه بر آن مرور زندگی روستایی عربی و همصحبتی با مردمانی که برای پذیرایی زائر اربعین یکسال منتظر می مانند خود جذبه ای مخصوص دارد.
پیش از ظهر در همان ابتدای طریق در سمت چپ جاده فرود آمدیم و زیر نخلی را جهت استراحت انتخاب کردیم.
دو پیرمرد نیشابوری هم که به دنبال هم سخنی می گشتند شروع کردند از اصالت و سکونت من پرسیدن. به حکم استحباب مزاح در سفر کمی ملاحت خرج کردیم و مایه لبخندشان شدیم.
اگرچه حضور جوانان درین حرکت حسینی پررنگ است اما کم و بیش پیرغلامان اباعبدالله را درين راه می یابی.
وقت اذان ظهر که شد صفهای نماز مرتب شد و به مراعات سیادتم برای امامت دعوت شدم اتفاقی که باز هم درين مسیر افتاد.
بعد از نماز هم جمعیتی حدود دویست نفر پذیرایی شدند.
دو نکته برایم جالب بود :
اول اینکه دو همسر صاحبخانه در کنار هم برای زوار الحسین زحمت می کشیدند
دوم اینکه برخی از زوار ایرانی در شستن ظروف غذا به میزبان کمک کردند.
به رسم تشکر یک بسته نمک و نبات تبرک آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را به صاحبخانه هدیه دادم.
@Seyed_Alireza_Naghibpour
اربعین نامه 5
هوا گرم باشد و پیاده هم آمده باشی و رودخانه بزرگ و پر آبی ببینی و تن به آب نزنی؟
برخی کناره های شط که برای شنا مهیا تر بود پر شده بود از جمعیتی که نتوانسته به سوال بالا جواب منفی بدهند.
حدس می زنم در سالهای آتی به خاطر همین مزیت، گرمای تابستان جمعیت بیشتری را به راه علما بکشاند!
سرخی آفتاب چسبیده به افق و بازتابش در نخلستان همراه شد با دعوت یکی از همین عراقی های سخاوتمند که تمام خانه اش را در اختیار زوار قرار داده بود.
مهمان های دیگری هم دعوت کرد که اهالی اصفهان بودند و هیأتی!
سفره ی شام حسابی و همراه میوه و سبزی برای حدود صد نفر چیده شد و بعد از شام هم مراسم روضه و توسلی توسط همان بچه های اصفهان برپا شد که اسباب خوشحالی صاحبخانه نیز گشت.
در شب نشینی مختصر پس از روضه پسر بزرگ خانه پدرش را به عنوان یکی از جنگجویان جیش المهدی معرفی کرد.
عکس مقتدی الصدر را در خانه اش دیده بودم و حالا ربطش را دقیق تر دریافتم.
گذشته از مباحث متنوع و کمی هم پیچیده جریان صدری از ابتدا تاکنون، حماسه مقاومت این مجموعه در مقابل هجمه نیروهای آمریکایی جهت ورود به نجف انصافا کم نظیر و افتخار آفرین بود.
موضوع جریان صدر برای ساختن چندین مستند پرجاذبه محتوا دارد و اگر مجموعه معتبری درصدد این کار برآمد بنده هم خاطره شخص خودم در ملاقاتی دو ساعته که فروردین 84 با ایشان داشتم و برداشت آن روز خودم که بعدها با حوادث مرتبط با این جریان تایید شد را خواهم گفت.
@Seyed_Alireza_Naghibpour
اربعین نامه 6
مسیر مسمی به طریق العلما انشعاباتی دارد که خود عراقی ها احیانا برخی مسیرهای فرعی آن را انتخاب می کنند اما مسیر اصلی آن نزدیک تر از فرعی هاست.
موکب های ایرانی به ندرت وجود دارد و غالب جمعیت را عراقی ها خصوصا جوانان و زنان عراقی تشکیل می دهد .
آنچه خلال سفرهایم به عراق برایم معلوم شده این است که فرهنگ عمومی جوانان مذهبی عراقی واقعا رقت انگیز است.
به رغم عرق مذهبی که در غالب جوانان عراقی می یابی که او را به عرصه حضور در راهپیمایی اربعین و موکب های عزاداری و پذیرایی از زوار می کشاند
اما سبک پوشش و اصلاح صورت و آرایش مو نشان از یک افراط در تقلید از مدهای غربی دارد.
البته موج مدگرایی در لایه های متنوع زندگی در تمام کشورهایی شرقی دیده میشود اما آنچه قضیه را متفاوت می کند یک نوع بی اختیاری و انفعال مطلق است که خود را حتی در ظاهر نشان می دهد.
کمتر جوان عراقی را می بینید که ابرویش را حسابی برنداشته و صورتش را بند نینداخته باشد.
طوری که اساسا بازشناسی جوان مذهبی از غیرمذهبی در عراق از سبک پوشش میسر نیست در حالیکه مثلا در ایران این بازشناسی مبتنی بر نحوه پوشاک و ظاهر سر و صورت تا مقدار زیادی ممکن است.
البته تحلیل این پدیده بدین نمط در کشوری که عرق عربی و سنت های قبیله ای و فرهنگ سنتی حاکمیت نسبی خود را حفظ کرده مجال خود را می طلبد اما بی شک عدم ارتباط عالم دینی با جوانان مذهبی آنها را در حفظ هویت فرهنگی خود آسیب پذیر کرده است.
در ایران مثلا کمتر هیات مذهبی بزرگ و کوچک را می توان سراغ گرفت که به نوعی با یک روحانی در ارتباط نباشد اما در عراق اساسا این حضور بدین ترتیب تعریف نشده است.
ناهار را مهمان سادات اعرجی بودیم.
اتاقی حدود بیست متر که حدود پنجاه زائر را برای نماز و ناهار در خود جا داد.
@Seyed_Alireza_Naghibpour
اربعین نامه 7
روز دوم هم باید طبق برنامه سی کیلومتر می آمدیم تا شب جمعه کربلا باشیم.
پس باید زودتر راه می افتادیم و استراحت میان راه را کمتر می کردیم.
نماز عشا را در حسینیه بزرگی به جماعت خواندیم و دوباره راه افتادیم و شب را در حیاط خانه ای خوابیدیم
روز سوم تا از محله طویرج عبور کردیم و به خیابان اصلی رسیدیم حجم جمعیت چندین برابر شد.
قسمتی از جمعیت مربوط به زواری بود که از حله وارد مسیر شده بودند.
نزدیک ظهر اتفاق خوشمزه ای افتاد :
دو سه نفر آمدند جلو : اهلا و سهلا سیدنا بفرمایید موکب ما، نماز جماعت و ناهار و..
در دلم خوشحال شدم که خب الحمدلله!...
دیدم مرد کاملی آمد جلو که سید را بدهید به موکب ما که ما هم نماز جماعت می خواهیم ولی پیرمردی که مربوط به همان موکب اول بود دستم را محکم گرفت گفت لاوالله به هیچ وجه!
خم شد دست خودش را که دست من را گرفته بود بوسید گویا دست مرا بوسیده و خلاصه در آن کشاکش طلبه دیگری هم که به موکب دعوت شده بود مشاهده گشت.
مرد گفت شما که خودتان شیخ برای نماز جماعت دارید پس سید را به ما بدهید ولی پیرمرد زیر بار نمیرفت و مرد هم که اصرارش را بی فایده دید گفت: به درک!!
پیرمرد که عکس العمل تلخ آن بنده ی خدا و فراهم بودن شیخی برای اقامه جماعت را دید دستم را رها کرد و راضی شد به موکب رقیب بروم و طرف را صدا زد ولی دیگر او به این بخشش راضی نشد...
این بود که آن استقبال گرم به یک بدرقه سرد تبدیل شد و ما هم سرمان را انداختیم پایین و به راهمان را ادامه دادیم...
ظهر به دعوت صاحب موکبی وارد اتاقی شدیم که جو غالب آن عربی بود.
عرب ها معمولا به خاطر مساله قرائت نماز به ایرانی اقتدا نمی کنند و نماز شان را فرادا خواندند.
هنگام رفتن، عصایی که از نجف خریده بودیم را نیافتیم و صاحب موکب هم چوبدستی را به جای آن تقدیم کرد و از اتفاق افتاده عذرخواهی کرد.
حالا دیگر نمیشد با این چوبدستی کاری کرد که با آن عصا میشد.
@Seyed_Alireza_Naghibpour
#اشعار_ناب
تو همچو من سر کویت هزار ها داری
ولی ببین که گدایت فقط تو را دارد ...
#یاامام_حسن
@Seyed_Alireza_Naghibpour
اربعین نامه 8
بر خلاف شب گذشته، بعد از نماز عشاء باز هم به حرکتمان ادامه دادیم تا اینکه حدود ساعت 9 در منزلی بیتوته کردیم.
روز سوم تصاویر جالبی را در ذهنمان ثبت کرد:
_کودکان عراقی که با چه هیجانی در آب کانال شیرجه می زدند
_سه چرخه هایی که خستگان راه را به سمت کربلا می بردند و جمعیت جاده را با سرعت می شکافتند
_زن هندی که درمیان جمعیتی از زنان با همان سبک معروف نوحه می خواند و گریه می کرد
_کاروان شیعیان کرکوک که به زبان ترکی مرثیه می خواندند. ظاهرا اینان خود را ترکمن می خوانند و به طور عمده در شمال عراق ساکن هستند.
_میزبانان با سخاوت عراقی که در میانه راه نزدیک ظهر برای پیدا کردن زائر به میان جمعیت می آمدند و افرادی را برای دعوت انتخاب می کردند
_چهره ی خسته ولی مصمم یکی از مجاهدان الحشد الشعبی که برای پیروزی و انجام ماموریت هایشان درخواست دعا داشت
دو سه کیلومتری کربلا سید محمد کفش هایش را درآورد و گفت اینطوری بهتر است...
حدود ساعت 12 شب بود که خودمان را مقابل گنبد با صفای امام حسین علیه السلام و حضرت عباس دیدیم....
دل سراپرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
من که سر درنیاورم به دو کون
گردنم زیر بار منت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست
گر من آلوده دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
من که باشم در آن حرم که صبا
پرده دار حریم حرمت اوست
بی خیالش مباد منظر چشم
زان که این گوشه جای خلوت اوست
@Seyed_Alireza_Naghibpour
#گزارش_امروز
امروز در یکی از مدارس دخترانه تهران در باب #ارتباط_با_جنس مخالف صحبت کردم.
وقتی از انگیزه پسران برای ایجاد ارتباط، گفتم و تجربه هایی که به طور میدانی و نیز آمار علمی که در این زمینه بود را بیان کردم با ابراز تعجب فراوان دختران مواجه شدم.
باور نمی کردند که انگیزه اصلی تلاش یک پسر برای ارتباط، در غالب موارد، صرفا یک #خوشگذرانی است.
♦️اما چیزی که برایم جالب بود و آن را می توان به عنوان یک پروژه روانشناسانه پیگیری کرد اظهار نظر برخی از دانش آموزان دختر نسبت به انگیزه برقراری ارتباط بود:
عده ای به طور روشن انگیزه خود را صرفا تفریح و سرگرمی ابراز می کردند و به رغم این که می دانستند که این نوع دوستیها به ازدواج نمی انجامد اما حاضر بودند این دست دوستی ها را تجربه کنند.
♦️ این نگرش به مساله ارتباط از طرف دختران به این معناست که تجربه شکست های عشقی به جای آنکه دختران را به سوی اجتناب از روابط پیش از ازدواج سوق دهد آن ها را به کاهش توقع از یک ارتباط و تنزل آن به صرف یک تجربه کشانده است.
♦️این که چرا مساله به این جا ختم می شود علل مختلفی دارد اما یکی از پاسخها، نیاز طبیعی انسان به جنس مخالف است که در دختران بیش از هر چیز دیگری از نیاز های عاطفی ناشی می شود.
♦️وقتی انگیزه اصلی دختران در برقراری رابطه دوستی با پسران را از خودشان جستجو کردم پاسخ عمده آنان #کمبود_محبت بود.
♦️معنای این تعبیر این است که دختران از میزان تبادل محبت در فضای خانه راضی نیستند و درين زمینه احساس خلأ جدی می کنند.
♦️اگرچه پرشدن این خلأ در محیط خانواده توسط پدر و مادر یک ضرورت بی بدیل است که متأسفانه به طور جدی بدان اهمیت داده نمی شود اما کشش طبیعی به جنس مخالف چیزی نیست که جایگزینی داشته باشد و ازینرو اهمیت فراهم شدن فرصت ازدواج در سن پایین تر از آن چه امروز نُرم جامعه ماست قابل انکار نیست.
@Seyed_Alireza_Naghibpour
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 لوح | در آستان خورشید
▪️رهبر انقلاب: خادمی #امام_رضا علیهالسلام افتخار من است.
💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از موسسه مصاف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ میگویند آمریکا میخواست جنگ را خاتمه بدهد. خب، بمب اوّل در #هیروشیما کافی بود، بمب دوّم را چرا انداخت در #ناکازاکی؟ جواب این است: بمب اوّل با اورانیوم ساخته شده بود، بمب دوّم با پلوتونیوم ساخته شده بود، میخواستیم امتحان کنیم!...
ارتش بیخدا، ارتش فاقد اخلاق این است.
✅ @Masaf
گاهی فاصله میان دو نگاه چنان می شود که هم ذات پنداری کاملا از دسترس خارج می شود و شخص حتی به کمک قوه خیال هم نمی تواند وجه معقولی برای کار دیگری در نظر بگیرد.
این که دختر دبیرستانی ما نمی تواند درک درستی از مسلمان شدن یک زن موفق و مشهور روسی داشته باشد یعنی دنیای این دو با هم فاصله بسیار زیادی یافته یکی در ایران و دیگری در روسیه!
@Seyed_Alireza_Naghibpour
❌ رفع مشکلات کشور را معطل رییس جمهور فرانسه نگه ندارید
👈 این انتظار، کشور را به رکود میکشاند
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار هزاران نفر از دانشآموزان و دانشجویان:
🔹️ کلید حل مسائل اقتصادی کشور، مسئلهی #تولید است؛ این حرف اقتصاددانها است. راه دیگری نیست.
نمیشود برای رفع مشکلات کشور به انتظار خارجیها ماند؛ این انتظار به پیشرفت کشور ضربه میزند.
🔹️ اینکه یک مدتی منتظر بمانیم به خاطر #برجام، یک مدت منتظر بمانیم که آیا رئیسجمهور آمریکا مهلتهایی را که در برجام گذاشتهاند، تمدید میکند یا خیر، یک مدت معطل برنامهی رئیسجمهور #فرانسه بمانیم ... همهاش شد #انتظار ... .
🔺️ این انتظار، کشور را به #رکود و عقبماندگی میکشاند؛ رها کنید، نمیگویم ارتباط را قطع کنید، منتها دل نبندید. دل به داخل و ظرفیتهای داخلی ببندید. ۹۸/۸/۱۲
🏷 #دیدار_۱۳_آبان
💻 @Khamenei_ir
🏴🏴
لحظات آخر امام حسن عسکری(ع) و آمدن فرزند به بالین پدر
🏴ابو سهل گفت كه: داخل شدم بر امام حسن عسكرى علیه السّلام در آن بیماری كه به همان از دنیا رحلت فرمود و در نزد آن حضرت بودم
که به خادم خود عقید فرمود :
اى عقید! آب را با مصطكى برایم بجوشان" و مادر حضرت حجت علیه السّلام آن آب را براى امام حسن علیه السّلام آورد.
🏴همین كه قدح را به دست آن جناب داد و خواست بیاشامد دست مباركش لرزید و قدح به دندانهاى ثنایاى نازنینش خورد پس قدح را از دست نهاد و به عقید فرمود:
🏴داخل این اطاق مىشوى مىبینى كودكى را به حال سجده او را بیاور نزد من.
🏴 عقید گفت من داخل اتاق شدم ناگاه نظرم افتاد به كودكى كه سر به سجده نهاده بود و انگشت سبّابه را به سوى آسمان بلند كرده بود، پس سلام كردم بر آن جناب، آن حضرت مختصر كرد نماز را و چون تمام كرد عرض كردم كه: سیّد من مىفرماید تو را كه نزد او بروى، پس در این هنگام مادر حضرت آمد و دستش را گرفت و او را به نزد پدرش امام حسن علیه السّلام برد.
🏴ابوسهل می گوید : چون آن كودك به خدمت امام حسن علیه السّلام رسید سلام كرد. به چهره آن کودک نگاه کردم:
♦️و اذا هو درّىّ اللّون و فى شعر رأسه قطط، مفلّج الاسنان.
یعنى: دیدم كه رنگ مباركش روشنایى و تلألؤ دارد و موى سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندانهایش گشاده است
🏴همین كه امام حسن علیه السّلام نگاهش به كودك افتاد بگریست و فرمود: یا سید اهل بیته، اسقنى الماء فانى ذاهب الى ربى.
🏴اى سیّد اهل بیت خود! مرا آب بده همانا من مىروم به سوى پروردگار خود (یعنى وفاتم نزدیك شده). پس آن آقا زاده آن قدح آب جوشانیده با مصطكى را گرفت و پدرش را سیراب كرد!
🏴چون امام حسن علیه السّلام آب را آشامید فرمود: مرا مهیّا كنید از براى نماز، پس در كنار آن حضرت دستمالى افكندند و آن طفل وضو داد پدر خود را به یك مرتبه یك مرتبه (یعنى به اقلّ واجب) و مسح كرد بر سر و قدمهاى او، پس امام حسن علیه السّلام با وى فرمود: بشارت باد تو را اى پسرك من! تویى صاحب الزّمان و تویى مهدى و حجّت خدا بر روى زمین و تویى پسر من و كودك من و منم پدر تو، تویى م ح مّ د بن الحسن، بن على، بن محمّد، بن على، بن موسى، بن جعفر، بن محمّد، بن على، بن الحسین، بن على، بن ابى طالب علیهم السّلام و پدر تو است رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و تویى خاتم ائمّه طاهرین و بشارت داد به تو رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و نام و كنیه داد تو را، و این عهدى است به سوى من از پدرم از پدرهاى طاهرین تو.
🏴سپس حضرت امام حسن علیه السّلام در همان وقت به شهادت رسید!
@Seyed_Alireza_Naghibpour
من به تولای علی (ع) زیستم
اگر بپرسید که من کیستم
#غدیری ام #سقیفه ای نیستم
بود امامم به دو دنیا علی (ع)
@Seyed_Alireza_Naghibpour
هدایت شده از مرکز نشر آثار آیتالله بهجت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ تصویری: «فرمایشات آیتالله بهجت (ره) دربارۀ نهم ربیعالاول»
🔻 استدلال، مقدم بر گرفتن اینگونه مجلسهاست!
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 علمایی که در زمان ما بودند، بلکه قدری هم جلوتر از زمان ما بودند، بععضی [از مردم] از اینها اِعانه میخواستند برای عیدالزهرا؛ بعضی [از علما] نمیدادند، بعضیها هم میدادند.
🔸 بنده خیال میکنم اهل علم، اگر میخواهند اینجا (عیدالزهرا) خدمتی بکنند به اهلبیت علیهمالسلام، برای اهل استدلال از اینها متعیّن است، که سعی بکنند دلیلی بر خلافت امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه ذکر بکنند؛ ساده، برهانی، یقینآور، بهطوریکه اگر این دلیل رابه دیوار بگویند و اذن داده شود به دیوار که بگو، تصدیق کند قول او را و بگوید حق به جانب توست. و من قاطع هستم به اینکه اهل استدلال و ایمان، اگر بخواهند اینطور ادله را پیدا کنند، پیدا میکنند. نه سبّی، نه طعنی، نه شَتمی، هیچ کدام لازم نیست. بلکه این [استدلال کردن] مهمتر است و ممکن است ـ خدا میداند ـ چقدرها را داخل در حق کند. از این مطلب غافلند که بابا این مقدم است. یکی از این دهتا [استدلالی] که در عمر خودش تهیه کرده است، خدا میداند چقدرها را مستبصر میکند.
🔸 چرا از این [استدلال کردن] غافلید، در [مقابل] اینکه مجلس تهیه کنید و از این کارها…؟! ما باید ملتفت باشیم، از برهان تعدی نکنیم و بدانیم که برهان، چیزهایی را دارد که اصلاً اینطور عملها ندارد. ولو فرض کنید که در همین عملیات هم آدم میتواند کارهایی را بکند که پیش آنها اشکالدار نباشد.
💻 کانال رسمی مؤسسه نشر آثار آیتالله بهجت
@bahjat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥واکنش مردم لندن بعد از تماشای تصاویر جنایات انگلیس در ایران!
@Seyed_Alireza_Naghibpour