8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وطن می ماند..حتی درشرایط طوفانی..
👌گر نگهدار من آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد.
👌-یهجاخوندهبودم:
اگرخداهمهدروپنجرههاروبهروتبست،
یهلحظهفککناونبیرونهواطوفانیه:))
حقیقتا خیلی زیبا بود؛
✨خدایا:
مرگ مارا شهادت در راهت قراربده.
💢وارونه گرائی یا جهل و مزدوری غربگرایان؟
▪︎اگر به شاهچراغ حمله کنند: ❗️
جای گشت ارشاد، امنیت مردم رو تامین کنید.
▪︎اگر تروریست دستگیر شود: ❗️
نه به اعدام.
▪︎اگر اسرائیل، نطنز و اصفهان و شهریاری و احمدی روشن را بزند: ❗️دیدید روسیه اس۳۰۰ نداد
▪︎اگر غزه اسرائیل را بزند: ❗️
خون رو با خون جواب نمیدن
▪︎اگر طالبان، احمد مسعود را بزند:❗️حکومت، حاضر به دفاع از مظلوم نیست!
▪︎اگر از مظلومین فلسطین دفاع شود: ❗️نه غزه، نه لبنان!
⭕️اگر تحریم کنند: ❗️
به خاطر دشمنی با آمریکا است.
▪︎اگر امریکا برجام رو پاره کرد: ❗️
به خاطر حمله به سفارت عربستانه!
▪︎اگر رییسی بدون برجام، تحریم رو بی اثر کرد:❗️پولش رو نمیتونید بیارید چه فایده!
▪︎اگر پولها آزاد شد:❗️همه رو دادید فلسطین!
▪︎ واکسن ساختیم: ❗️آب مقطره
▪︎ واکسن وارد کردیم: ❗️چینیه به درد نمیخوره!
⏺ با عربستان جنگیدیم:❗️دیپلماسی بلد نیستید.
▪︎با عربستان ارتباط برقرار شد:❗️چی شد عقب نشینی کردید؟!
▪︎هیاتها رونق گرفت:❗️مردم نیاز به شادی دارند
▪︎جشن غدیر برگزار شد: ❗️امارات ماهواره فرستاد شما ایستگاه صلواتی می زنید.
⏺ماهواره فرستادیم:❗️
وقتی مردم تو اجاره خونه ماندهاند، ماهواره چه فایده داره!
▪︎با چین قرارداد ساخت مسکن نوشتیم:❗️کشور رو فروختید به چین و روسیه
▪︎روسیه اسلحه از ما خرید:❗️
در جنگ اوکراین دخالت کردید!
▪︎اعلام بی طرفی کردیم:❗️از اسرائیل ترسیدید
▪︎اسرائیل رو بزنیم:❗️مقصر مائیم چوب کردیم لانه زنبور
🔴 تراوشات ذهن بیمار، پایان ندارد.
🚨غربگرائی نوعی بیماری روحی روانی است.
که برخی بدان دچارند و متاسفانه از بیماری خود. بی خبرند!
👌اهمیت #سواد_رسانه_ای اینجاست.
بیدارباشیم تا خدمت وطن دوستان وشهدا را ببینیم و نشخوار ماهواره .شبکه های غربی وفاسد رانشنیده بگیریم
زیرا آنها.دروغ میگویند مزدشان را میگیرند.. ماچرا ساده باشیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بمیرم برات آقا...
مثل جدت شدی...
باید بشینی وپرواز یارانت روببینی...
به نظرشما چرا رهبری از شهادت شهیدجمهور از دوجمله (مایه آبروشد) و (حادثه بابرکت شد)..یادنمود؟
وهمش تاکیدمیکردند که
جنبه اجتماعی؛شور و پر رنگ شدن وحدت مردم رو هم ببینیم.
منفی نگر نباشیم.
👌در کشور خللی بوجود نخواهد آمد.
تا کورشَوَد هر آنکه نتواند دید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بازم دلم گرفته هواییتم به والله
ذکر لب گداهات أین بقیة الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه...
💫اللهم عجل لولیک الفرج.
هدیه به اهلبیت (ع)
سلامتی وتعجیل درفرج امام زمان (عج)
امام وشهدا؛شهیدبرزگر..
۳صلوات محبت کنید...
رفقا:حتما دعای فرج امام زمان عج
(الهی عظم البلاء و...) روهم شده یکبار در روز بخونید.
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
👌رفقا پویش چله زیارت عاشورا شروع شده؛به نیت گره گشایی درامور
🆔@ShahidBarzegar65
🌹ماجرای جالب تجربهگری که حضرت زهرا (س) را زیارت کرد و ایشان او را شفا داد!
همه چیز از دوازده روز بعد از زایمان شروع شد. زمانی که فرزندم به دنیا آمد روز به روز ضعیف تر شدم و حالم بدتر شد. صبح روز دوازدهم با کمک پدر و مادرم رفتیم بیمارستان. کاملاً بی حال شده بودم. نزدیک ورودی اورژانس که قرار گرفتم احساس کردم یک نفر شبیه خودم زودتر از من وارد بیمارستان شد. خیلی تعجب کردم من زودتر از پدر و مادر و بدنم که روی تخت بود به بیمارستان وارد شده و همه جا گشت و گذار می کردم. دکتر اورژانس مرا معاینه کرد و گفت: اینکه زنده نیست سطح هوشیاری خیلی پایینه، چهار یا پنج درصد هوشیاری داره کاری از دست ما بر نمی یاد. بعد یکی دیگر از پزشکان بیمارستان را صدا کردند و... اما من در حالی که خیلی شاد و خوشحال بودم با سلامتی کامل به اطراف میرفتم یکباره احساس کردم نوری بسیار شدید و مهربان تمام اطراف مرا احاطه کرد. این وجود نورانی و مهربان مانند ابری زیبا اطراف مرا پر کرد و گویی مرا در آغوش خود گرفت بعد با مهربانی سه بار نام مرا صدا زد و گفت زهرا...
اینقدر در این صدا مهربانی نهفته بود که عاشق و حیران به دنبال صاحب صدا میگشتم، من مبهوت مهربانی او شده بودم که مرا به سوی آسمانها سیر دادند. با آن وجود مهربان به جایی رفتیم که بسیار زیبا بود با هیچ چیزی از دنیا نمی توانستم آنجا را مقایسه کنم. من بهشت موعود را به چشم خود دیدم. وقتی وارد باغهای آنجا شدم خاک آنجا مانند زعفران و مشک خوش بو و زیبا بود. تمام گلها و برگها با نوایی بسیار زیبا ذکر میگفتند. چه حس آرامش بخشی بود. چیزی شبیه ارابه های قدیمی اما بسیار زیبا و تمیز و قشنگ در مقابل ما توقف کرد. یک نفر از ارابه پیاده شد و خیلی به من احترام گذاشت و گفت سوار شوید. به خودم نگاه کردم لباسی شبیه حریر با رنگ آبی روشن بر تن داشتم. من لحظات زیبایی را میگذراندم یکباره با خودم گفتم عجب جایی آمدم من چه مقامی دارم من وارد بهشت شدم و حق من بود. دیگر بیرون نخواهم رفت، اما چه خیال خامی... سریع مرا به جای دیگری بردند خیلی سریع جایی بردند که یک نفر گرفتار عذاب بود. مردی مهم که درگیر عذاب بود. از آنچه در اطرافم اتفاق می افتاد وحشت کردم. جوانی که همراه من بود گفت: مراقب باش عاقبت شما مانند این فرد نشود او هم میتوانست مانند شما در بهشت الهی ساکن باشد اما فریب شیطان را خورد و عاقبت او جهنم شد. پرسیدم او کیست گفت: عابد و زاهدی از بنی اسراییل به نام برصیصا که هرگز فکر نمی کرد جایگاهش جهنم باشد. اما شیطان او را گمراه کرد و...
دوباره کنار بدنم در بیمارستان برگشتم. شوهرم گریه میکرد گوشی تلفنش را کوبید روی زمین و داد میزد و اشک میریخت. زیر دستگاه بودم تیم پزشکی كاملاً قطع امید کرده بود. من در آن حال یاد فرزند ۱۲ روزه ام افتادم، او را میدیدم و دلم برایش میسوخت. چند ساعتی بود که من بیهوش زیر دستگاه بودم. یکباره به داخل بدن خودم رفتم احساس کردم جوانی بسیار زیبا پایین پای من ایستاده آنقدر چهره اش جذاب بود که محو جمالش شدم. او پشت سر پدرم ایستاده و یک سیب سرخ زیبا و خوش بو در دست داشت مطمئن بودم فرشته مرگ است. نمیخواستم بمیرم هنوز اعمالم درست نبود. از خدا خواستم زنده بمانم. گفتم: خدایا به من فرصتی بده تا اشتباهاتم را جبران کنم. یکباره چیزی به ذهنم رسید. خدا را به حق حضرت زهرا (س) قسم دادم. بلافاصله دیدم خانم مهربانی که صورتش را نور مطلق میدیدم بالای سرم آمدند و مرا نوازش کردند. بعد با دستان زیبا و ظریف خود از داخل ظرف کوچک و طلایی رنگی که در دست داشت چند قاشق سمنو به من دادند. البته احساس کردم سمنو بود. من آن را خوردم و یکباره بدنم تکان خورد. خانم فرمودند: «ما تو را شفا دادیم.» از جا بلند شدم و با تعجب به اطرافم نگاه کردم، حالم خوب بود. پدر و مادرم پرستار را صدا کردند. او هم پزشک را خبر کرد پزشک بیمارستان پس از معاینات اولیه به مادرم گفت این شبیه معجزه است این خانم اصلاً هوشیاری نداشت. ما آماده بودیم که دستگاه ها را قطع و گواهی فوت صادر کنیم...
👌واسطه های رحمت الهی
📘کتاب بازگشت
16.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️داستان عجیب شهیدی که دشمن گــوشت بدن او را خورد!!
«امنیت اتفاقی نیست»
شهید #احمد_وکیلی
⭕️ شهید امیرعبدالهیان به روایت همسر
وزارت نه اسمش نه رسم و مسئولیتش ذره ای از خانواده دوستی و مردم داری آقای وزیر کم نکرد. او دلبستۀ صندلی گرم و نرم وزارتخانه و پله های ترقی نبود. اسم و رسمش را جای دیگری جست وجو می کرد؛ شاید در دایرۀ محبوبان خدا.
همسر شهید می گوید : آقای امیرعبدالهیان همیشه می گفت من از خدا خواستم که زمانی به جایگاه و مقامی برسم که آن مقام به اندازۀ عطسه بز برای من بی ارزش باشد. دقیقا هم همین طور بود.
او وزرات خانه را فرصتی برای حل بیشتر مشکلات مردم و خدمت به آنها می دانستند و هیچ وقت تغییر نکردند. تاکید داشتند از حال همه باخبر باشند. غیر ممکن بود که در مجلسی نشسته باشند و کودک ۴ یا ۵ ساله ای وارد مجلس شود و به احترام کودک از جا بلند نشود.
#شهید | #حسین_امیرعبداللهیان
#روایتگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های عبرت آموز (تلنگر آمیز)
داستان لگد به امام رضا علیه السلام
🎙استاد عالی
#امام_رضا
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آدمها ...
فکر می کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند جور دیگری زندگی می کنند،
شاد وخوشبخت و کم اشتباه خواهند بود، فکر می کنند...
می توانند همه چیز را از نو بسازند،
محکم و بی نقص!
🔊اما حقیقت ندارد..
اگر ما جسارت طور دیگری زندگی
کردن را داشتیم،
اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم،
اگر آدمِ؛ ساختن بودیم،
از همین جای زندگیمان به بعد را
مى ساختيم....🍃
زندگی کوتاه است...
قدردان فرصتهای الهی باشیم.
سالها پیش در کوچههای محله عنصری مشهد، پسری بود به اسم بابک که چند سالی از ما بزرگتر بود. پسر خاصی بود، روحیات جالبی داشت. بسیار پر شر و شور و در عین حال به شکل عجیبی مهربان و مردمدار بود. لیدر بازیها و جنب و جوش بچه محلها بود و همزمان حواسش به همه بود که اگه کمکی بخوان براشون انجام بده. خرید افراد مسن رو براشون حمل کنه، کارای خرده ریز برای همسایهها انجام بده و خلاصه یه پسر شناخته شده و باحال توی کل محل.
گاهی هم از روی پشت بوم میومد روی درخت شاهتوت خونه ما و هم برای ما شاهتوت میچید و هم خودش میخورد.
بابک حدود شونزده سالش بود که شناسنامهش رو دستکاری کرد و رفت جبهه جنگ.
فقط چند روز گذشت…
. . . و بابک مهربان محلهمون، برای ما تبدیل شد به یک قاب عکس با تعدادی لاله زیر تصویرش، یه اسم روی دیوار کوچه محلمون و البته یک مشت خاطره.
لعنت به جنگ
سالها گذشت و دیوارهای پیر اون محله ناگهان چشمشون به چهره نوجونی افتاد که انگار خود بابک بود. همون نگاه، همون متانت، همون مهربانی…
نوجونی که ممکن نبود کسی از قدیمیای محل اونو ببینه و چهره بابک رو به یاد نیاره.
اون نوجون اسمش مهدی بود.
پسر من.
پسری که بینهایت شبیه داییش شده بود…
پسر همساده…
دایی بابک
روح همه عزیزانی که فدای میهن شدند، شاد.
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌مراقب باشیم..
جای ظالم ومظلوم عوض نشه...
رئیسجمهوری که
بالاترین مدرک تحصیلی تاریخ را دارد!
#شهید_جمهور