eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
14.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
8.8هزار ویدیو
2 فایل
صاحبِ کتاب از قفس تا پرواز(شهید محمدعلی برزگر): ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 کانال شهیدبرزگر https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 رفته بودیم دیدار یک شهید... از لشکر ویژه ۲۵ .شهید نوربخش مرادکلاری. تو دستش کوچیکی بود که توجه مو به جلب کرد... . حاج خانم میگفت : پسرم این قرآنُ همیشه تو جیبش بود و دائما تو جبهه میخوند. حین شهادت ترکش ریزی به قرآن تو جیبش و بعد به قلبش اصابت کرد و بشهادت رسید.پسرم رفت ولی قرآن ترکش خورده ش هنوز همراهمه... دنیا و فریب خوردگان دنیا و سلبریتی ها و براندازها بدانند ، ما و نسل های قبل از ما برای این کتاب و تک تک کلماتش خون دادیم ، با جان و دل ما عجین است و خط قرمز شهدای ما بود.‌‌.. ✍️ احمدی اتویی "شهیدبرزگر"💫 @shahidBarzegar65
🌹 که را کرد ( بیاد ۲۷ محمدرسول اله علیرضا نوری ساروی) . 🔸تو روزگاری که همه برای گرفتن پست و مقام به هر دری میزنن تا مثلا بشن آقای مدیر ، خواستم بگم یه علیرضا نوری بود که بیابان های خوزستان رو به پشت میز نشینی و پست و مقام ترجیح داده بود. . 🔹سردار کوثری نقل میکرد : یک روز آقای رسول‌زاده مسئول دفتر فرمانده وقت سپاه به من زنگ زد و گفت آقای سعیدی‌کیا (وزیر وقت راه) تماس گرفته و گفته است که حکم نوری را به عنوان جانشین راه‌آهن سراسری کشور زده است. از من خواسته بودند نوری را تسویه کنم و به تهران برگردانم تا سمتش را تحویل بگیرد. نوری را خواستم. ایشان آمد و تا موضوع را شنید، حکم را با دستش گرفت و نگاهی به آن انداخت. . از آنجا که آدم اخلاق‌مدار و مؤدبی بود، چندبار عذرخواهی کرد و چون یک دست نداشت، حکم را به دندانش گرفت و آن را پاره کرد. بعد مقابل چشم‌های متعجبم گفت: من به اینجا (جبهه) نیامده‌ام که برگردم. اگر می‌خواستم مسئولیت بگیرم، در همان تهران می‌ماندم و به اینجا نمی‌آمدم. ماند و کمی بعد هم به شهادت رسید. . "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
4.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید 👆 💢 که صدام برای سرش ۱۱ هزار دینار جایزه گذاشت... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
که خودش را محاسبه میکرد.... روز پنج شنبه ۲۲ آذر ماه سال ۱۳۶۳، شروع کرده بود به محاسبه نفس و نوشتن گناهانش! گناهان که چه عرض کنم… بعضی هایش … بگذریم، خودتان باید بخوانید تا بفهمید. نمی دانم وقتی این ۱۰۱ گناه یا لغزش را می خوانید چه حسی به تان دست می دهد و عکس العملتان چیست اما راستش را بخواهید، من خندیدم! حسابی هم خندیدم! به خودم خندیدم چون دیدم کاری از گریه ساخته نیست. شناسنامه اش می گفت اسمش مهران است اما وقتی رفت جبهه گفت صدایم کنید علی. نامه هایش را اینطور امضاء می کرد؛ الاحقر علی بلورچی. در برخی نامه ها هم نوشته علیرضا. خطش آن قدر زیبا هست که بتوان یکی از نامه هایش را قاب کرد. وصیتنامه اش دو خط هم نمی شود! نوشته؛ ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم تنها یک چیز برایتان بنویسم که خیلی زحمت کشیدم و ناله کردم و شب زنده داری(به اصطلاح شما) کردم اگر شهید شدم باید بگویم: «فزت و رب الکعبه» 🌷 🆔@ShahidBarzegar65
13.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا:یاریمان کن تا اون دنیا شرمنده ی شهدا نباشیم.. مردم بشنوید..وآگاه شوید. روشن شدن حقیقت برمردم حق مسَلم انهاست. شهیدرئیسی در چه وضعیت نابه سامانی اوضاع کشور را مدیریت نمود. چه جفایی براو روا نمودند. که ناجی ملتش شد.
💢 که را کرد ( بیاد ۲۷ محمدرسول اله علیرضا نوری ساروی) . ▪️تو روزگاری که همه برای گرفتن پست و مقام به هر دری میزنن تا مثلا بشن آقای مدیر ، خواستم بگم یه علیرضا نوری بود که بیابان های خوزستان رو به پشت میز نشینی و پست و مقام ترجیح داده بود. . ▪️سردار کوثری نقل میکرد : یک روز آقای رسول‌زاده مسئول دفتر فرمانده وقت سپاه به من زنگ زد و گفت آقای سعیدی‌کیا (وزیر وقت راه) تماس گرفته و گفته است که حکم نوری را به عنوان جانشین راه‌آهن سراسری کشور زده است. از من خواسته بودند نوری را تسویه کنم و به تهران برگردانم تا سمتش را تحویل بگیرد. نوری را خواستم. ایشان آمد و تا موضوع را شنید، حکم را با دستش گرفت و نگاهی به آن انداخت. . از آنجا که آدم اخلاق‌مدار و مؤدبی بود، چندبار عذرخواهی کرد و چون یک دست نداشت، حکم را به دندانش گرفت و آن را پاره کرد. بعد مقابل چشم‌های متعجبم گفت: من به اینجا (جبهه) نیامده‌ام که برگردم. اگر می‌خواستم مسئولیت بگیرم، در همان تهران می‌ماندم و به اینجا نمی‌آمدم. ماند و کمی بعد هم به شهادت رسید.
وخوش خبری براتون آوردم🍎 ✨سلام بزرگواران: یادتونه چندهفته پیش این پیام رو کانال گذاشتیم که این خانواده به شهیدبرزگر متوسل شدند ونذرسیب کردند شماهم دعای خیروشفا بفرمایید👇 💌دختر دوستم به اسم نیلوفر از ساختمان دو طبقه افتاده پایین لوله آب رفته داخل گلوش پاره کرده از داخل گلوش رفته دهنش فکش شکسته شش هاش درگیر شده میشه تو کانال بزارید دعاش کنن به شهید سفارش کنی شفاش بده نیلوفر جان رو ✨امشب خبرشفای نیلوفر به دستم رسیدخبردادم تا از شهید وشما خوبان قدردانی کرده باشم.👇 💌اون دختر بچه شفا گرفت مرخص شده به لطف شهید محمد علی برزگر سیب هم پخش کردن واز شهید محمد علی برزگر مادرِ دختر بچه تشکر کرد.🍏 مادرش میگفت:همه میگن معجزه شده ✨الحمدالله... بلطف خدا ودعای شهیدبرزگر امسال شِفا ؛ آزادی زندانی و حتی رضایت وبخشودگی اعدامی؛ پیشگیری ازطلاق؛رفع مسائل مالی که رقم چک مفقودشده ۱۰میلیارد بودبرگشت؛هشیاری بعد از کما و....خیلی داشتیم. ۱۹نفر بخاطر حاجت گرفتن ازشهیدبرزگر از بدحجابی انصراف دادند و به جمع محجبه هاپیوستند. یکی از اراذل اغتشاشات اخیر هم که مادرش به شهیدنذرسیب داشت شاکی بخاطر تصویرشهیدبرزگر امضاداد و این آقا از اون روز تاحالا یک وعده نمازش ترک نشده؛ وجالبه بدونید(سازنده کوکتل اغتشاشگران بعدازتوبه و قول به شهید) الان مداح شده. 😢🕊شهدا انسان سازند.. .https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d که چندساعت قبل شهادتش دعای عهد وزیارت عاشورا را ضامن ونشانه سعادت وحاجت روایی دانست.
که دهان خود را پر از خاک کرد.😭 🕊برای شروع عملیات کربلای چهار منتقل شدیم آبادان. به عنوان غواص خط شکن زدیم به دل دشمن، وقتی وارد معبر دشمن شدیم، سعید محمدی اصل رو دیدم! 🕊باورم نمی شد، هر دو پایش قطع شده بود، پیکرش هم افتاده بود یه گوشه از معبر، دهانش رو نگاه کردم دیدم پر از خاکه، یه لحظه بغض گلویم رو گرفت. 🕊وقتی برگشتیم، علت کارش رو از بچه ها پرسیدم. گفتند: وقتی ترکش خورد به پای سعید، دهان خودش رو پر از خاک کرد. 🕊می خواست از شدت درد صدای ناله اش بلند نشه تا عملیات لو نره! خودش رو فدا کرد تا بچه ها قتل و عام نشن. 🕊🌹 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10200
... همیشه می گفت: «بعد از توکـل به خـدا، توسل به اهل بیت (ع) حـلال مشکلات است.» به همین خاطر هم به دعای توسل علاقه زیادی داشت. حتی زمان عقدکنان خواهرش، پیشنهاد کرد که بعد از مراسم، دعـای توسـل بخوانیم. البته به مزاق بعضی ها خوش نیامد؛ اما کوتاه هم نیامد و رفت در زیر زمین خانه به تنهایی شروع کرد به خواندن دعـای توسـل. 🌹 کشف پیکر مطهرش هم با دعـای توسـل همراه شد. عادتش این بود هر وقت بدن را پیدا می کرد، ابتدا برایش زیارت عاشورا می خواند بعد بدن را بیرون می آورد. 🌹 آن روز کنار پیـکر ؛ هر چه گشت زیارت عاشورا را در مفاتیح پیدا نکرد؛ اصلا گویا چنین دعایی از اول وجود نداشته؛ بعد گفت: «هــر چـه بخـواهـند.» اتفاقی شروع کرد به خواندن دعـای توسـل. 🌹🕊 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10446
💠 که زمان شهادت و محـل قبر خود را نشــان داد.... 🌷روز خاکسپارے شهیـد موزه بود. اکثر بچه هاے قدیم لشـکرجمع بودن... با حاج عبدالله به حسینیه گلزار شهدا تکیه داده بودیم. گفت فـلانی, این آب خورے رو می بینے؟ (و به اب خوری کنار مزار شهیدسپاسی اشاره می کرد.) گفتم :خــوب؟ گفت: هفته دیگه, جاے اون یه شهید دفن می کنید؟ گفتم کی؟ گفت:حاج عـبدالله رودکی!😳😳 گفتم :خواب دیـدے خیـر باشـه!😊 به چند نفر دیگه هم سپــرد. هفته بعدشد. شب خوابی دیدم که مطمئن شدم, خبــر بدی در راه است. تا خبرشهادتش امد. بعد هم گفــتن از تهران آمــده اند تا پیــکر حـاج عبدالله را ببــرن تهران.., بهشت زهرا! سریع خــودم را رساندم و با عصبانیت گفتم :مگــه نشــنیده اید امام فرمودند ملاک وصیت شهدا است! گفتن بله! گفتم: هفته پیش به من گفت کجا دفن شود, به چنــد نفر دیگر هم... چه جایے بهتر از کنار مجــید سپاسے! 🍃🌷🍃 حاج عبدالله رودکی https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/15283