#شهید_مدافع_حرم_علی_عسگری
#وصیت_نامه_شهید_علی_عسگری
🌺حسبی الله و نعم الوکیل. نعم المولی و نعم النصیر. ماشاالله. لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم. توکلت علی الحی الذی لایموت. الحمدلله الذی لم یتخذ صاحبة و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا...🌺
🌺من علی عسگری فرزند بهروز پس از سپاس خداوند عزوجل و نثار درود بر محمد و آل محمد، شهادت میدهم که خدایی به جز خدای یگانه نیست. شهادت میدهم که محمد(ص) پیامبر و آخرین فرستاده خداست.شهادت میدهم که قرآن کتاب آسمانی و دستور زندگی من بود.
اما اکنون که این وصیت نامه را می خوانید، نمی دانم که خداوند مرگم را چگونه رقم زده، ولی تمام آرزویم و تلاش شبانه روزیم بر این بود که شامل آیه
🌺🌺 شهدا عند ربهم یرزقون 🌺🌺
باشم. اما خدا می داند که برای شامل شدن بر این آیه با تمام توان تلاش کرده ام.
امید است که خداوند، قبولم کرده باشد.
برادران وخواهران آیا نشنیده اید که رسول خدا فرمود: هر کس ندای فریاد خواهی مسلمانی را بشنود و به کمک او نشتابد #مسلمان نیست؟
آیا ندای فریاد خواهی ملت های #مظلوم و مسلمان را نمی شنوید؟
شاید تصور کنید که می گویم بیشتر از توان خود را هزینه کنید؛ اما آیا به کمترین میزان نیز که حفظ حرمت و ابهت انقلاب و مملکتمان می باشد، نمی توانید هزینه کنید؟
آیا اگر مقداری از مایحتاج زندگی بر ما کاسته شد، باید سراسیمه شده و به جان هم بیفتیم؟
عزیزانم راه را غلط نروید راه همان است که #رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای ما را بر آن هدایت می کند.
🌺هوشیار باشید که دشمن ریشه ما را هدف گرفته، چشم دشمن را هدف بگیرید.
🌺بنده همیشه آرزو داشتم که در زمان #سید_الشهدا باشم و در رکابش #جهاد می کردم اما دیدم که الان هم فرق با آن زمان نمی کند.
#شیعیان در سرزمین شام در ظلم و ستم هستند. حتی بارگاه احیاگر عاشورا حضرت زینب کبری مورد تعرض لشگر کفر واقع شده؛ الان که این وصیت نامه را می خوانید امیدوارم حضرت زینب مرا به عنوان #پاسدار حرمت بارگاه مبارکش و مدافع شیعیان مظلومش پذیرفته باشد.
🌺برادران و خواهران به شما وصیت می کنم از رهنمودهای رهبر والا مقام و فرزانهمان آیت الله العظمی امام خامنهای راه را بجویید،
برای #مادیات زیاد خود را به زحمت نیندازید و قدری فکر آخرت باشید. این مشکلات به قول مرجع عالیقدر آیت الله بهجت که روحش قرین رحمت خدا باد گرفتاری های قبل از #ظهور_امام_زمان برای مسلمانان می باشد. عزیزانم، اندکی صبر، سحر نزدیک است!
🌺اما همشهریان گرامی، دوستان و آشنایان و اقوام در این مدت در زندگی فراز و نشیب های زیادی کشیده ام که غالبا بر اساس بعضی سوء تفاهم هایی بوده که بعضی عزیزان مرتکب شده اند همه شما را حلال می کنم. اما تعدادی از شما نیز بر گردن من حق داشتید با تمام توان و امکان تلاش کرده ام که رضایت شما حاصل شود و به نظر خودم توانستم بیشتر دین ها را ادا کنم و رضایت حاصل کنم.
🌺اما آنهایی که بر گردن من حق دارند به یگانگی خدا سوگندتان می دهم که یا حلالم کنید یا از پدر و برادرانم بخواهید تا جبران کنند ، چون من قصدم بر این نبوده که دینی بر گردنم باشد و خودتان را شامل این #حدیث کنید که می فرماید در روز قیامت منادی فریاد می زند: کسانی که از خدا طلبکار هستند، برخیزند تعدادی از مردم بر می خیزند. از آنها سوال می شود، شما چه کار کرده اید که از خداوند طلبکارید؟
می گویند: ما بندگانش را به خاطر خدا حلال کردیم و اکنون از خدا طلبکاریم.
🌺اما پدر و مادر عزیز! اگر خونم در راه خدا ریخته شد، اندوهگین نباشید، شادی کنید که این آرزوی اولیای خدا بود آیا نه این است که همه دیر یا زود خواهند رفت؟ پس فقط صبر کنید و به یاد اهل بیت سید الشهدا سوگواری کنید و در آمرزش من هم دعا کنید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
علی عسگری
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
.
@ShahidMohammadHasanGhasemi
#شهید_مدافع_حرم_علی_عسگری
#خاطراتی از شهید علی عسگری:
🌺به نقل از هم رزم شهید:
بعد از شهادت شهید عسگری یکی از مجاهدان لبنانی که آرزوی شهادت داشت و اعتقادش بر این بود که مهر شهادت بر لباس رزم شهید عسگری خورده است با اصرار فراوان لباس رزم شهید عسگری را به تن کرد و بعد از سه روز با همان لباس رزم شهید عسگری به شهید عسگری پیوست.
🌺همرزمش نقل می کند :
شهید عسگری عجوبه ای بود که من با سابقه های زیاد که در جبهه های مختلف دارم مانند او شجاع ونترس وبا صداقت کم دیده بودم.
در تمام عملیات ها #ذکر او #یا_حسین بود وچنان با تجربه بالای چریکی می جنگید که در هر عملیاتی که شهید عسگری شرکت می کرد همه همرزمان به او می بالیدند واطمینان به پیروزی داشتند.
🌺یکی از دوستان شهید می گوید:
دو روز قبل از آخرین سفر شهید به سوریه،با هم بر سر یک کوهی رفتیم ویک رقعه حاجت نوشتیم و آن را بر داخل گلوله ای از گل گذاشتیم وآن را به داخل قنات انداختیم وآمدیم مشغول #دعای_کمیل روی کوه بودیم که یکباره شهابی بزرگ از آسمان به سوی ما آمد وتمام کوه را روشن کرد ،من هراسان شده بودم
شهید عسگری گفت:این نشانه قبولی حاجات ما بوده،
به او گفتم مگر #حاجت تو چه بود؟
گفت:من به جز شهادت حاجتی ندارم.
🌺به نقل از دوست شهید:
در پتروشیمی اراک کار می کردیم ماه رمضان بود و هوا بسیار گرم و محل کار ما مخازن کروی بود که باید در داخل آن کار می کردیم. بدنه مخزن باید تا 100درجه سانتیگراد حرارت می دید تا گرم شود و بعدا شروع به کار کنیم.
#شهید_عسگری همپای ما در آن شرایط که برای کسی هم که روزه نبود تحملش سخت بود، روزه می گرفت و کار می کرد. یک شب به اتفاق هم به منزل
دوستان در خوابگاه دیگر رفتیم و دیدیم که هندوانه ای گذاشتند وسط و به ما هم تعارف کردند. اما شهید قبل از آنکه از هندوانه بخورد از دوستان پرسید که از کجا آورده اید؛ در اینجا که دسترسی به مغازه ندارید؟ گفتند: از باغ کنار پتروشیمی کندیم. شهید گفت: آیا صاحبش می داند؟ گفتند : نه، او چنگال را به زمین گذاشت و گفت: با مال شبه ناک جسم و روحم را
آلوده نمی کنم؛ انشالله که خداوند از میوه های بهشتی نصیبمان کند.
به نقل از برادر شهید: در سال 85 در سیرجان کار می کردیم #روز_عاشورا شهید گفت: حاجتی دارم و می خواهم برای حاجتم گوسفند قربانی کنم. در منزل یکی از دوستان گوسفندی تهیه و ذبح شد. وقتی داشتیم گوشت را تقسیم می کردیم که بین مردم توزیع کنیم، شهید گفت: دیشب خواب دیدم سوره صف را از اول تا آخر با صوت زیبایی می خواندم تعبیرش چیست؟ وقتی به کتاب مراجعه کردیم، دیدیم که #امام_صادق_(ع)فرمودند: هر کس سوره صف را در خواب قرائت کند، سرنوشت او ختم به شهادت می شود.
امام جماعت #حرم_حضرت_رقیه نقل می کند: سه روز قبل از شهادت #شهید_عسگری با چند تن از #مجاهدین_لبنانی پیش ما آمدند. به او گفتم #آقای_عسگری چند ماه است که #سوریه هستی یک سفر به ایران برو سری به خانواده و پدر و مادرت بزن. شهید عسگری با نگاه معنادار و لبخند ملایمی که بر چهره اش جاری بود، جواب داد: آیا فکر می کنید من به اراده خودم به اینجا آمده ام؟من مولایم #امام_حسین_(ع) را در خواب دیدم حکم #جهاد_در_سوریه به من داده ونتیجه آن را هم که #شهادت است به من وعده داده و بازگشتی در کار من نیست.
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohammdHasanGhasemi
❌ افسانه برف روبی در آمریکا و اروپا
خیلی از دوستان ایرانی از ما خواستند که درباره اثر ریزش برف در کیفیت اداره شهرهای خارج مطلبی بگذاریم.
واقعا نمی دانم عمق توهم از آمریکا و اروپا به چه حدی رسیده ولی این را مطمئن هستم که آنچه در چند روز اخیر درباره این موضوع منتشر شد بیشتر شبیه افسانه بود تا واقعیت!
افسانه ای که این بار نه در آمریکا نوشته شود و ما بخوانیم؛ که این بار خودمان درباره اروپا و آمریکا نوشتیم و برای یکدیگر تعریف می کنیم😔😔
❌ بشنوید چند جمله از مشاهدات بچه های خارج که از افسانه های ایرانی بهت زده شدند...
1️⃣ در آتلانتای ما که سالی یکبار برف می آید و به ۵ سانت هم نمی رسد کل شهر تا چند روز تعطیل می شود اوایل فکر میکردم خب طبیعی است آمادگی ندارند اما هر سال تکرار می شود و هیچ وقت آمادگی ندارند..
https://t.co/kSCUoUDqeZ
2⃣ Reza Namdari:
من موندم چه ظرفيتي دارن ملت در غر زدن!😂 والا اينجا تو كانادا هر ٣-٤ هفته يه بار وقتي ٢٠-٣٠ سانت برف مياد، همه چي تعطيل ميشه، ملت هم يه روز ميشينن خونه حداقل ماشين نميبرن بيرون چون ميدونن حتي شهرداري مونترال با اين همه امكانات و نيرو و تجهيزات، نميتونه در عرض ٤ ساعت اين همه برف رو جمع كنه! جمع كردن ٣٠ سانت برف، برامون حداقل يك هفته كاري طول ميكشه.
3⃣ کریمی:
valla los angelesh barroon miad traffic ghofl mishe koli tasadof mishe
@ShahidMohammadHasanGhasemi
پرده از چشمهایت ڪنار بزن
تا خورشید بار دیگر
در جغرافیای من طلوع ڪند
صبح من
با چشمهای تو
به خیر میشود ای شهید
سلام! صبحتان متبرک به نگاه شهدا 🌹
@ShahidMohammadHasanGhasemi
#در_محضر_قرآن:
6⃣ #هر_کس_میخواهد_عزیز_بشود...
کسى که عزت میخواهد، پس عزت، همه از آنِ خداست.
• خیلی از کارهای روزانه ما، تلاشهای ما توی زندگی، از سرِ آن است که دوست داریم عزیز بشویم. به آبرو و اعتباری برسیم. توی چشمِ خلایق کم و پست و حقیر جلوه نکنیم. درس میخوانیم، کار میکنیم، پول درمیآوریم، لباسِ خوب میپوشیم، خانهی خوب، ماشینِ خوب، شغل خوب، همسر و بچههای خوب... دوست داریم بقیه هم ببینند و به ما به دیدهی تحسین نگاه کنند. به هر دری میزنیم و هر تلاشی میکنیم تا سرِمان را بالا بگیریم میان خلق خدا. بعد این وسط، اگر لطمهای بخورد به این داشتههایمان، دیگر انگار همهی آن عزت و آبرویمان را باختهایم.
• بعضیها اما عزت و اعتبارشان را از پول و خانه و ماشین و مدرک نمیآورند. هیچکدام از اینها را هم ندارند اما توی چشم خلایق عزیزند، معتبرند. قرآن یادِمان میآورد که اگر دوست داریم عزیز باشیم، باید به منبعِ واقعیاش مراجعه کنیم. به کسی که همهی عزّت، مالِ اوست. به کسی که عزیز شدن و ذلیلشدن در دست اوست.
• بعضیها اعتبار و آبرویشان خداست، عزیزشدنشان مالِ آن است که به خدا وصلاند. تویِ دل مردم محترم و دوستداشتنیاند بیآنکه داشتهی دنیاییِ ویژهای داشته باشند. خدایی که وعده داده اگر حسابِ خودتان با من را صاف کنید، رابطهتان را با من اصلاح کنید، من خودم تضمین میکنم که رابطهی شما را با مردم اصلاح کنم، درست کنم.* حتی بالاتر از این؛ توی قرآنش وعده داده که محبتّ اهل ایمان و عمل را توی دلها میاندازد. (مریم/69) آنها را پیشِ مردم عزیز و دوستداشتنی میکند. خدایی که بلد است توی قلبها نفوذ کند، خدایی که بلد است ذهنیتها را، محبتها را، علاقهها را تدبیر کند، مدیریت کند.
بسمِ الله الرّحمنِ الرّحیم
مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً
*مضمون فرمایشی از پیامبر اسلام (ص)- بحارالانوار/ ج 71/ ص 366
به کانال شهید مدافع حرم محمد حسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohammadHasanGhasemi
🌸🐣🌸گاهی خوبه که:
والدین با سؤالات کوتاه و جوابهای تک جمله ای بصورت سؤالی، کودکان را به فکر فرو ببرند😊👇
مادر: چرا شما هر روز قرآن میخونی؟ 😍
پدر: چرا شما هر روز غذا میخوری؟! 😎
و سکوت ..
❤️❤️❤️❤️
✅برای تربیت فرزندان، نباید منتظر معجزه بود..
❇️ معجزه جایی همین حوالی است لابلای دست ها و قلب های من و تو...
تربیت نسل مهدوی 💕
🆔 @manedigaremaa
در دل که بذر عشق خدا را بڪارے
بزرگ مے شود، قد مے کشد، ثمر مے دهد
و حاصل این عشق، شهادت مے شود
اگر فقط بذر عشق خدا را...
سلام! صبحتان شهدایی!
@ShahidMohammadHasanGhasemi
مهمترین، مهمترین و مهمترین موضوع در خانواده ها حاکم بودن #رابطه_عاطفی_بین_همسران هست.
آنقدر سراغ مساله آموزش دادن به کودکان نباشید، آموزش اصلا مهم نیست و بعد از 7 سالگی شروع می شود، اصلا به آموزش کودک زیر 6_7سال فکر نکنید، مهمترین نیاز بچه ها پدر و مادر شاد است.
#کانال_تربیتی_نوردیده 👇
💟 @nooredideh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
موضوع : اتاق فکر آمریکا مشغول بحث حجاب و عفاف در ایران!
دیدنش برای همه توصیه میشه👌
❣کانال منتظران ظهور❣👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD01fHJaC0I-V2HVkg
↙ اگر فردی تا بعد از باز شدن تمام ماه یا آفتاب، اصلا با خبر نشود که ماه یا خورشید گرفته است، آیا باید قضای #نماز_آیات را به جا آورد؟
✅#جواب:
اگر تمام آن گرفته بوده، قضا دارد ولی اگر مقداری از آن گرفته بوده، قضا واجب نیست.
🌷 کانال سراج در پیام رسان سروش
@ShahidMohammadHasanGhasemi
هر ڪہ خــدا را
بیش از خود دوست بدارد
بی شڪ شهید خواهد شد ...
سلام! صبحتون معطر به عطر شهدا!
@ShahidMohammadHasanGhasemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یه خیانت رایج به بچه ها...
⭕️ چرا استعداد بچه خودت رو با لوس بار آوردن نابود میکنی؟!
"محبت بیجا" ضرر داره واسه بچه...
•┈┈••✾•🌿🍂🌸🍂🌿•✾••┈┈•
@farzandeman
•┈┈••✾•🌿🍂🌸🍂🌿•✾••┈┈•
عاقبت تفکر لیبرال و سرمایه سالاری!!
بردهداری انسان در قرن بیست و یک! آنهم نه مانند قرون وسطی، بلکه یک برده جنسی که مانند حیوان نگه داری میشود!! فقط بخاطر پول ...
@Afsaran_IR
﷽
با تبسم هاے گرمت
روز من آغاز شد!
صبح آمد
خنده ات جاریست
لبخندت بخیر...
روزتون منور به نگاه شهدا!
@ShahidMohammadHasanGhasemi
#در_محضر_قرآن:
#صبری_که_زیبا_باشد...
و کسانی که برای طلبِ خشنودی پروردگارشان صبر کردند...
نمیشود آدم توی این دنیایِ غریبِ وانفسا زندگی کند و توی سالهای زندگیاش هیچ اتفاق ناخوشایندی نیافتد، هیچ روزهای سختی را نبیند. اصلاً نفس گذرانِ زندگی دنیا، گاهی تحمّلنکردنی میشود. برای آن روزهای سخت، نسخهی قرآن «صبر» است. آن تعبیر لطیف استعینوا بالصّبر را همهمان خواندهایم. انگار قرآن برای صبر یک موجودیّت و اصالتی قائل شده است وقتی میگوید «از صبر کمک بخواهید». امّا برای قرآن، هر صبری صبر نیست! این که از سرِ ناچاری توی روزهای سختِ زندگی صبر کنی، یا برای مظلومنمایی، یا حتّی برای جلب توجه دیگران یا نمیدانم به هزار قصد و غرض دیگر، توی آیهها خریدار ندارد. صبر باید زیبا باشد. یعقوب که برای همهی ما اسوهی صبر است، صبرش زیبا بوده. (یوسف/18/83). خدا وقتی حتّی به محمّدش هم توصیه به صبر میکند میگوید؛ فاصبِر صبراً جمیلاً.(معارج/5). آن صبر زیبایی که خریدار دارد، صبر برای «ابتغاء وجهِ رب» است؛ الّذین صبروا ابتغاء وجه ربّهم. (رعد/22). یعنی صبر برای رضایِ خدا. برای دیدنِ لبخندِ خدا. صبر برای خاطرِ خودِ خدا؛ وَ لربّک فاصبر. (مدثر/7)
.
از اولش میخواستم این را بگویم که گاهی توی این روزهای بیطاقتِ ناشکیب، که حتّی گذرِ لحظهها هم برای آدم سخت میشود باید یک نفس عمیق کشید و به همهی ناخوشیها و ناملایمیها لبخند پاشید و گفت: باشد! فقط به خاطرِ خدا.
وَالَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِم(رعد/22)
به کانال شهید مدافع حرم محمد حسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohammadHasanGhasemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️نماهنگ | باطلالسّحرِ تحریم دشمن
⛔️رهبرانقلاب: ادارات دولتی و حکومتی، محصول داخلی را بر محصول خارجی مشابه ترجیح بدهند
☑️ @Khamenei_ir
مایه گذاشتن از شهدا آسان و عمل کردن به راه آنها دشوار است!
مراقب باشید مدیون شهدا نشوید!
🌹بخشی از دستنوشته های شهید محمد حسن قاسمی🌹
سلام! صبحتون معطر به عطر شهدا!
@ShahidMohammdHasanGhasemi
سومین سالگرو عروج ملکوتی شهید بزرگوار حاج محمد نظری
زمان: پنجشنبه 96/11/19
مکان: گلزار گلگون شهدای شهرکرد
@ShahidMohammadHasanGhasemi
#زندگی_نامه_شهید_حاج_محمد_نظری_پیل_آبادی به روایت از همسرش
#قسمت_اول
🌺در یکی از روزهای زمستانی در تاریخ
ده دی ماه 1344، در روستای مصطفی آباد از توابع استان چهارمحال و بختیاری، در خانوادهای متوسط نوزادی چشم به جهان گشود که نام او را محمد گذاشتند.
کودک خیلی سریع رشد کرد و نوجوانی را گذراند؛ دوران نوجوانی او مصادف بود با روزهای تظاهرات و انقلاب، که وی نیز همچون هزاران جوان دیگر سر از پا نشناخته و در تظاهرات شرکت میکرد.
انقلاب به پیروزی رسید و همچنان او به فعالیتهای خود همزمان با درس و مدرسه ادامه میداد، با شروع جنگ، شور و اشتیاق او هم مثل تمام جوانان متعهد آن دوران روز به روز زیادتر میشد، او هر بار به بهانه های مختلف راهی جبهه میشد. پدر و مادرش به دنبال او سعی در برگرداندن او داشتند و چند بار هم موفق شدند!
اما محمد باز راهی میشد و به قول معروف از در میآوردندش و او باز از پنجره در می رفت!
وی دفعات زیادی به جبهه رفت و در عملیات های مختلفی شرکت کرد، از جمله عملیات فتح المبین و فتح خرمشهر
🌺محمد مثل هزاران جوان پرشور و نیرومند بود که به فرمان امام سر از پا نمیشناختند و دلاورانه درجبهه می جنگیدند!
او مدت دو سال و اندی درجنگ حضور مستمر و فعال داشت، تا اینکه در27 مهرماه سال 1362 درعملیات والفجر 4 منطقه مریوان به عنوان RPGزن در اثر اصابت تیر به سرش مجروح و بشدت آسیب دید.
با کمک دوستان و هم رزمهایش او به بیمارستان انتقال داده شد.
که در اثر شدت جراحات و خونریزی شدید تشخیص دادند که او شهید شده و پیکرش را به سردخانه انتقال دادند.
از طرفی خانواده هم نگران و بیخبر به همه جا سر زدند بلکه نشانی پیدا کنند.
در نهایت بعد از گذشت 8 روز که پیکر او در سردخانه بود، تمام تدارکات لازم انجام شد و قبر او نیز آماده شد که پیکرش به شهر و دیارش برای تشیع انتقال داده بشه.
وقتی پیکر را از سردخانه بیرون آوردند.
دوستش برانکارد حامل پیکر را جلوی پزشکی که تازه به آن بیمارستان انتقال داده شده میبره و با گریه و التماس بسیار از آن پزشک میخواهد که او را معاینه و عمل کند...
هر چند او شهید است، ولی با یک معاینه خیال او راحت شود...
وقتی پزشک به بالین محمد می آید متوجه عرق داخل پلاستیک پیکر میشود و با معاینه دقیق متوجه نبض ضعیف او میشود.
پزشک با توکل بر خدا اقدام به عمل او می کند.
چندبار او را زیر تیغ جراحی میبرند ، طرف راست سرش بشدت آسیب دیده بود و همین باعث فلج شدن سمت چپ دست و پایش در آینده شد.
و نصف جمجمه آسیب دیده اش مصنوعی شد.
🌺در آن زمان من دانش آموز دبیرستان فجر اسلام شهرکرد و جزء اعضای فعال انجمن اسلامی بودم.
مرتب در تدارکات و کمک به جبهه و وسایل مورد نیاز رزمندگان تلاش میکردم.
به بدرقه ی رزمندگان اعزامی به جبهه میرفتیم و بعد از مدتی هم به تشیع جنازه ی همون رزمندگان میرفتیم.
درآن زمان ، مخصوصا وقتی عملیاتهای مختلف بود اعلام میکردند که رزمندگان و مجروحان به خون نیاز دارند....و ما هم به هر طریقی میشد خون میدادیم...
کسانی که به بانک خون مراجعه میکردند باید فشار 12 و وزنشون هم از50 کیلو بالاتر می بود.
من همیشه قبل از رفتن در جیب مانتویم سنگ میریختم تا وزنم بالا بیاد و یک مسیر طولانی از دروازه سامان تا بانک خون را هم پیاده میرفتم و شوری و نمک میخوردم که فشارم بالا باشه که بتونم خون بدم!
دفعه اولی که رفتم بانک خون مشخصات خودمو گفتم ولی دفعات بعد چون با فاصله زمانی کم برای اهداء خون میرفتم فقط اسم مدرسه و مشخصات اشتباه میگفتم.
یادمه دریکی از عملیات ها در یک ماه 7 بار خون اهدا کردم!
🌺بلاخره محمد بعد از عملهای زیاد و بی هوشی و بستری دربخشICU و گذشت مدت زمان زیادی به هوش آمده و بعد از بستری بودن و سپری کردن دوران نقاهت و فیزیوتراپی و سعی و تلاش بسیار و اراده ای محکم دوران سختِ درد و رنج ، کم کم به پایان رسید.
او میتوانست حرکت کند، بعد از این دوران سخت و طولانی و بهبودی نسبی تصمیم میگیرد که درسش را ادامه و دیپلم گرفته و در آزمون تربیت معلم شرکت و مدت دو سال این دوران را سپری و به استخدام آموزش و پرورش در آید و به عنوان دبیر علوم اجتماعی مشغول بکار شود...
ادامه دارد...
@ShahidMohammadHasanGhasemi
#جهاد_اقتصادی
رهبر انقلاب: امروز عرصه اقتصاد به خاطر سیاستهای خصمانه آمریکا، یک عرصهی کارزار است. هر کسی بتواند به نفع کشور تلاش کند جهاد کرده است.
@Afsaran_IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺حجت الاسلام احمد حسنی، استاد فقه الاقتصاد حوزه علمیه قم و نویسنده کتاب "نظام مالی نوین اسلامی" در راستای برچیده شدن"نظام بانکداری ربوی در کشور" ، #اعتصاب_غذا کردند.
💠 @talabeonline1
💠 @nab_me
#زندگی_نامه_شهید_حاج_محمد_نظری_پیل_آبادی به روایت از همسرش
#قسمت_دوم
بعد از اتمام مدارس، در یکی از روزهای تابستان، خانمی همراه پسرشان برای خواستگاری آمدند. فردی که برای خواستگاری آمده بود؛ برادر شهید بود. به مادرم گفتند که پسرشان در پایش یک ترکش دارد که با یک عمل جراحی به راحتی درمان شده و خوب شود.
خانواده من به طور کامل با ازدواج ما مخالف بودند. این اصرار کردنها از طرف خانواده آنها و مخالفت از طرف خانواده من تا 5 ماه طول کشید و آنها به هیچ وجه از تصمیم خود برای خواستگاری من دست نمی کشیدند و خانواده من هم کاملا مخالف بودند. این اتفاقات و شرایط موجب دودلی من نیز شده بود.
در نهایت پس از چندین ماه، یکی از همسایه هایمان به منظور تعیین تکلیف و تمام کردن این ماجرا به خانه ما آمد. من هم با وجود خجالت زیاد گفتم که من ایشان را نه دیده ام و نه میشناسم، پس چطور بگویم که از ایشان خوشم نمی آید؟ فردای قیامت چه جوابی باید بدهم بخاطر اینکه بدون شناخت جواب رد دادم؟ اگر شما مخالف هستید، خودتان بگویید ما نمی خواهیم نه دخترمان. اینطور بود که همسایه مان موجبات انجام این وصلت را فراهم نمود. شاید باورش سخت باشد اما کل مراسم عقد و خرید و آزمایش و ازدواجمان در یک هفته اتفاق افتاد و مستقیم رفتیم سر خانه خودمان. خداوند عنایت کرد و ما صاحب دو فرزند پسر شدیم.
در یکی از روزهای آبان 93 که محمد برای رساندن پسرمان به مدرسه رفته بود، تقریبا ساعت نه و نیم زنگ زد که من حالم بد شده و مرا در آمبولانس به بیمارستان دارند منتقل می کنند. تشخیصی که در بیمارستان دادند مشکل گوارشی بود. بعد از چند روز بستری در بیمارستان مرخص گردید و یک روز بعد از آن پادرد شدیدی او را اذیت میکرد. پس از مراجعه به بیمارستان و انجام انواع آزمایشها به تشخیص خاصی نرسیدند و با دستور پزشک معالج ایشان را به تهران اعزام کردند.
پس از مراجعه به تهران و انجام بررسی های تخصصی مشخص شد که بیماری ایشان آنوریسم شکمی است که مزمن شده و طی سالیان دراز پیشرفت کرده و به خاطر ضایعه مغزی ریسک عمل بالایی دارد. بعد از این مدت او را به بیمارستان شهید رجایی منتقل کردند و بررسی های انجام شده باز همان تشخیص را دادند و اینکه ریسک عمل خیلی بالا است و در ایران فقط یک نفر است که چنین عملی را انجام می دهد. پس از انجام آزمایشات و کارهای مورد نیاز، تمام مدارک را پیش دکتر مورد نظر بردم. پس از بررسی دکتر گفت که بعد از عمل احتمال زنده ماندن تقریبا صفر است و اگر زنده بماند احتمال فلج شدن کامل بیمار وجود دارد؛ دکتر برای معاینه به اتاق آمد و تمام شرایط را به محمد توضیح داد و قرار شد که فردا او را عمل کنند.
روز بعد او را به اتاق عمل بردند و ما همگی با چشمانی گریان منتظر تمام شدن عمل بودیم. عمل تا اواخر شب طول کشید. نزدیک ساعت 10 و نیم شب بود که دستیار دکتر بیرون آمد و گفت: دکتر با شما کار دارد و میخواهد با شما حرف بزند. دکتر با همان لباس فرم عمل آمد و تمام مراحل عمل را از ابتدا توضیح داد و پس از آن سکوت کرد. من نمیدانستم چه شده، پرسیدم که این یعنی چه؟ دکتر گفت محمد به کما رفته و تمام تلاش ما به منظور احیای ایشان بی نتیجه بود. در حدود 15 الی 20 دقیقه بعد علائم حیاتی کاملا از بین میرود.
بعد از اینکه حرفهای دکتر را شنیدیم، انگار دنیا توی سرمان خراب شده بود و نمیدانستیم چکار کنیم. پس از کلی التماس و گریه از دکتر خواستیم که اجازه دهد تا محمد زنده است او را ببینیم. اما متاسفانه تا دکتر برگشت، محمد تمام کرده بود.
محمد در روزهای آخر عمر به من گفت که میخواهم رازی را به تو بگویم و شروع کرد به تعریف از روزهای اول آشنایی و خواستگاری. به من گفت که دلیل آن پنج ماه اصرار من برای ازدواج با تو این بود که وقتی در بیمارستان به هوش آمدم و هوش و حواس کاملی نداشتم، به دور و برم نگاه کردم. دیدم بالای سرم یک سری دستگاه وجود دارد و به دستم کیسه خونی وصل است. ناخودآگاه چشمم به کیسه خون افتاد و رویش را خواندم. دیدم که اسم تو و اسم مدرسه شما روی آن نوشته شده است. این اسم در ذهنم ماند تا اینکه بهبودی کامل پیدا کردم. بعد از پیدا کردن کار قصد ازدواج داشتم. از اسم مدرسه سعی کردم که تو را پیدا کنم و بعد از پیدا کردنت تلاش کردم که هر طور شده تو را از دست ندهم. چون خواست خدا بود که خون تو در رگهای من باشد و زندگی دوباره ای به من بدهد.
روحش شاد و یادش گرامی.
شادی ارواح طیبه امام و شهیدان صلوات!
@ShahidMohammadHasanGhasemi
بی حجاب شدن هنر نیست؛
غیر محجبه در عالم زیاد است!
این حجاب است که حرف تازه جهان امروز است!
@ShahidMohammadHasanGhasemi
4_351466914817507925.m4a
3.75M
این فایل صوتی خیلی ها را دگرگون کرده و توصیه میکنم حتما این داستان بسیار جالب را گوش کنید
@negarkhatoonardakan