🌷شهید نظرزاده 🌷
⚡️دانشجو بودی، #جوان بودی و بسيجي... اما چرا فقط تو #آسماني شدي و ما اسير زمينيم😔؟؟؟؟ ما هم مثل تو
#جوان_مومن_انقلابی
وقتی خبر آسمانی شدن #ستار_اورنگ و #ابراهیم_عشریه رسید، ما بر اساس ویژگیهای اخلاقی و رفتاری این دو شهید، #القابی را برایشان تعیین کردیم؛
مثلا برای شهيد اورنگ، فرمانده دلسوزِ غمخوار و پرتلاش، #برازنده بود.
خبر شهادت شهيد عشريه هم که رسید، فرمانده مجاهدِ عارف برای همه #تداعی شد.
اما خبر شهادت ((عباس)) که رسید، پازل ما تکمیل شد!
همه آنچه #رهبرانقلاب از یک #جوان انتظار داشت، در عباس متبلور بود و حالا او #شهید هم شده بود.
به همین خاطر بود که وقتی دوستانش برای مشورت پیش من آمدند، به آنها گفتم حالا میتوانید صفاتی که حضرت آقا گفتهاند را زیر عکس عباس بنویسید:
#جوانِ_مومنِ_انقلابی...
✍به نقل از سردار اباذری
#شهید_عباس_دانشگر
#شهید_دهه_هفتادی_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے4⃣1⃣1⃣ 🔴آخرالزمان و اصحاب مهدی (عج) ⬅️در این دنیای پر از
❣﷽❣
پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے5⃣1⃣1⃣
🔴313 یار
⬅️آیه ای در شأن 313 یار امام عصر (عج)، که خداوند آنان را در مکّۀ مکرّمه و در گرد امام زمان (عج) جمع می نماید.
✨سوره ى بقره [آيه ى 148]فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ. أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً
⬅️پس در كارهاى نيك، از يك دگرپيشى گيريد. هركجا باشيد، خداوند همه ى شما را (گرد) خواهد آورد.
📝حضرت علىّ بن الحسين عليهما السّلام يا امام محمّد بن على باقر عليه السّلام كه فرمود:
📌مفقودشدگان گروهى اند كه از بسترهايشان ناپديد خواهند شد.
⬅️آنها در مكّه صبح مى كنند و اين است فرموده ى خداى- عزّ و جلّ-:
📌هركجا باشيد، خداوند همه ى شما را خواهد آورد و آنان اصحاب قائم عليه السّلام اند.
《امام صادق عليه السّلام فرمودند:
📌هرگاه امام مأذون گردد، خداى- عزّ و جلّ- را به اسم عبرى اش بخواند.
📌پس ۳۱۳ يار، هم چون ابرهاى پاييزى، پى درپى در خدمتش مهيّا شوند كه ايشان اند پرچم داران.
📝برخى از آنان شبانه از بسترشان مفقود مى گردند و در مكّه صبح مى كنند و بعضى از آنان ديده مى شوند كه در روز برابر حركت مى كنند. اسم او و اسم پدرش و ويژگىها و نسبش براى مردم شناخته شده است.
📌به آن حضرت عرضه داشتم: فدايتان شوم كدام يك از اين دو ايمانش قوى تر است
⬅️فرمود: آن كه در روز بر ابر راه مى پيمايد.
📌ايشان اند مفقودشدگان و درباره ى آنان اين آيه فرود آمده است:
⬅️هركجا باشيد، خداوند همه ى شما را خواهد آورد.
📕کتاب الغیبه نعمانی باب ۲۰ح۳-۴
⚪️ #اخرالزمان
#پرسش_پاسخ_مهدوی
🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از پرسش و پاسخ مهــدوی
4_310226054725763667.mp3
6.44M
#فایل_صوتي_شيطان_شناسی 43
تنها دليل آروم موندن ما؛
درهمه شرایط،داشتن يه قلب رها و سالمه!
❣شیطان،چجوری تلاش میکنه؛
تاقلب ما روبیمار کنه؛
و آرامشمون رو بگيره؟👆👆
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خبرشهادت برادرم جهاد🌷 راکه شنیدم دلم سوخت مثل باباشده بود😭 خونها روشسته بودندولی جای زخم ها وپارگیه
سخنان #سید_حسن_نصرالله درباره شخصیت #شهید_جهاد_مغنیه:
" فرزند حاج عماد جوان بود و هیچکس #مجبورش نکرده بود در این مسیر باشد.
میتوانست دانشگاهش را ادامه بدهد.
هزاران فرصت داشت ک ب دنیا برسد.
اما آن جوان که روح، معنویت، معرفت و عشق #حاج_عماد را درون خود داشت، همه ی این کارها را رها کرد و به #سوریه، #قنیطره و #جولان رفت.
خبر شهادت او به هر کس رسید، مثل این بود ک حاج عماد، آن فرمانده #یگانه و تیزبین و تاریخی، دوباره به شهادت رسیده است. "
سلام به تو که نامت سیره ات بود ؛ #جهاد ...
#شهید_جهاد_مغنیه🌷
فرزندِ شهید عماد مغنیه
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
وقتی پیکر #شهید_روح_الله_قربانی را آوردند، مادر شهید رسول #خلیلی میدانست روح الله مادر ندارد درخواست
شهید #روح_الله_قربانی در دوران کودکی طعم تلخ بی مادری را تجربه کرد
خاطره ای بخوانید از دوران #یتیمی ایشان👇👇
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید #روح_الله_قربانی در دوران کودکی طعم تلخ بی مادری را تجربه کرد خاطره ای بخوانید از دوران #یتیمی
2⃣3⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
📚بخشی از کتاب #دلتنگ_نباش
📖روحالله بغض کرده بود😢، اما خودش را نگه داشت تا #گریه نکند. یاد روزهایی افتاده بود که وقتی به خانه🏡 میآمد #مادرش را در بستر بیماری میدید. آنقدر دیدن این صحنه برایش #سخت بود که ترجیح میداد به خانه نرود❌.
📖بعد از مدرسه میرفت کلاس بسکتبال🏀 و از آنجا هم میرفت #بسیج مسجد تا کمتر خانه باشد.میدید که #پدرش بعد از هر باری که مادرش را از #شیمیدرمانی برمیگرداند، چقدر ناراحت است😔.
📖آرزو بر دلش ماند یک بار به خانه برگردد و مادرش را #سرحال و سالم داخل آشپزخانه ببیند. دلش تنگ شده بود برای خورشت بادمجان🍲 مادرش که در کل فامیل معروف بود، ⚡️اما فقط به نگاه بیرمق #مادرش نگاه میکرد و غصه میخورد😓.
📖روحالله سکوت کرده بود و چیزی نمیگفت🚫. انگار برگشته بود به همان #روزها. همۀ اتفاقات از جلوی چشمانش رد میشد. انگار همین دیروز بود که وقتی از کلاس #بسکتبال برمیگشت، دید #مادربزرگش بدون توجه به او میرود سمت خانهشان🏡.
📖هنوز پیچ کوچه را نپیچیده بود که با خودش گفت: چرا مادربزرگ اینجوری کرد⁉️ چقدر عجله داشت! یعنی من رو ندید😕؟ با این #عجله کجا داشت میرفت؟علامت سؤالهای ذهنش💬 وقتی جواب داده شدند که پیچ کوچه را #پیچید.
📖با دیدن آمبولانس🚑 و جمعیتی که جلوی خانهشان ایستاده بود👥، همهچیز را فهمید. چقدر سخت بود برایش باور اینکه دیگر #مادرش همان نگاه بیرمق را هم ندارد🚫، اما این تازه شروع #سختیهایش بود.
📖بعد از مادرش دیگر زندگی مثل قبل نشد❌. درسش خیلی افت کرد. تا #اخراج از مدرسه پیش رفت. انگارنهانگار که این همان #روحاللهی بود که مدام در ورزش و خط و دیگر درسها مقام میآورد🏅. دیپلم ریاضیاش را که گرفت، رفت کلاس #آیتالله_مجتهدےتهرانی.
📖این حرف مادرش همیشه در ذهنش بود💭 که به او میگفت: دوست دارم یا #طلبه بشی یا #شهید.گاهی هم او را «شهید روحالله🌷» صدا میزد. دوست داشت مادرش را به #آرزویش برساند. دو سال طلبگی خواند، اما چون به هنر هم علاقه داشت، کنکور هنر🎭 داده بود.
📖 #زینب به شانهاش زد و گفت: «کجایی؟ به چی داری فکر میکنی⁉️»روحالله که تازه به خود آمده بود، لبخندی زد😊 و گفت: «یه لحظه همۀ #اون_روزا اومد جلوی چشمم.»
نفس عمیقی کشید و گفت: «اما میون اینهمه اتفاقای #بد، یه چیزی برام خیلی جالب بود. هنوزم از یادآوریش #حس_غرور دارم.»
ـ چی⁉️
📖اون روزا که مامانم مریض بود، خیلی از لحاظ جسمی ضعیف شده بود. بندهخدا بابام با ویلچر♿️ میبردش دکتر، اما تو نمیدونی با اون قوت کمی که تو دستاش بود، چهجوری با #چادر رو میگرفت. آدم حظ میکرد😍.
زینب به #چشمان_روحالله نگاه کرد. غرور در چشمانش موج میزد.
#شهید_روح_الله_قربانی
شادی روحش #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸🍃 #عاشقانه_به_سبک_شهدا خانه مان کوچک بود گاهي صدايمان ميرفت طبقه پايين. يک روز #همسايه پاييني به
#به_همین_سادگی
هردوتایمان اهل #سادگی بوده و از تجملات بیزار بودیم. اول زندگیمان بود و این خصلت، خوش میدرخشید. دو تا #اتاق از خانه پدریش مانده بود که فرش کردیم.
#جهیزیهام را هم با مهدی بردیم و چیدیم. آنقدر کم بود که پشت یک #پیکان استیشن جا میشد.
فقط وسایل #ضروری زندگی را داشتیم و به همین سادگی زندگیمان شروع شد...!
#شهید_مهدی_باکری 🌷
📙 نیمه پنهان ماه
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_تاسوعا " ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم ... " " ڪلیپ قبل از #شهادت #شهید_مصطفی_صدرزاده🌹 شادی
یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: #بپر بغل بابا
و فاطمه به #آغوش او پرید.
بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من #اعتماد داشت. او پرید و میدانست که من او را میگیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان #حل بود.
#توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا #مواظب ما هست.
✍به نقل از همسر
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸برای #شهید شدن .. هنر لازم استــ ! هنر بہ ← خدا رسیدن.. هنر ڪشتن ← نَفس.. هنر ← تَهذیبــ👌 .. ◈ ت
#دلنـوشتــــــــــــه 📝
♦️همه گفتند
#شُـــهـــدا_شرمنده ایم...!😔
○خیلی ها شنیدند ؛ شهدا شرمنده ایم...!
○خیلی ها نوشتند ؛ شهدا شرمنده ایم...!
○خیلی ها دیدند ؛ شهدا شرمنده ایم ...!
♦️همـــــه .. !
همـــه شرمنده ایم..!😔😔
ای کاش زمانی از شرمندگی شهدا خارج شویم..!
♦️از هر جا که عبــــور میکنیم
نام ِ #شـهیـــدی میدرخشد✨ !
پس یادمان باشد♨️
♦️قدم به قدم را #بدهکاریم به آنهایی که پل عبور ما شدند در دنیـ🌎ـا..
♦️کربلا_شلمچه 65
#یا_کربلا_خان_طومان 95
♦️بصره یا حلبـــــ
فرقی نمی کند که
فدای #حسیـــــن (علیهالسلام)
یا فدای #زینب(سلام الله علیها)
همه اصحاب آخر الزمانی #سیدالشُـهـدایند
♦️سلام بر آنهایی که #کفنشان لباس سبز رزمشان بود👌..
الهی هیچ #مسافری از رفیقاش جا نمونه ..😭
♦️ #شَــــهادتــــ را
❌نــــه مـــا پیــدا
کـه پیــدا میکنـــد ما را ✔️...
#اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5780554603460297866.mp3
5.86M
🔊 #صوت_شهدایی
✨ خوش به حال شهدا🕊 ...
🎤با نوای کربلایی #سیدرضا_نریمانی
#پیشنهاد_ویژه👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌾 #رفتی که بین مردم دنیا عوض شود
درباره بهشت🌸 نظرها
★یکی
★یکی
🌾در آسمان دهیم به هم ما نشانشان💫
آنها که گم شدند #سحرها
★یکی
★یکی
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸شبیه ابراهیم باشیم...🌸 📌هر وقت می دید، بچه ها مشغول #غیبت کسی هستند مرتب می گفت: #صلوات بفرست و یا
🔸باران شدیدی⛈ می بارید، #خیابان را آب گرفته بود. چند #پیـرمرد می خواستند به سمت دیگـر خیابان بروند. مانده بودند چه کنند❗️
🔸همان موقع #ابراهیم نوجوان از راه رسید. پاچه شلوارش👖 را بالا زد با #کول کردن پیرمردها آن ها را به طرف دیگر خیابان برد.
🔸ابراهیم برای #شکستن_نفسش از این کارها زیاد انجام می داد✅. مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها #مطرح بود.
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
رهبر انقلاب: خداوند این واقعیت را با #شهیدحججی به همه اثبات کرد و با بزرگ و عزیز کردن او و نماد ساخ
#محسن_جان❣
میدانی از وقتی پر کشیده ای؛ چه قدر خواهر و برادر پیدا کرده ایی⁉️
میدانی چقدر #دوستت_دارند😍
میدانم میدانی
تو همینجا #هستی
کنار ما👥 فقط چشم بصیرت میخواهد
#چراغ_هدایت💫 شده ایی
در این روزگار تاریک🌚 برایمان
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#محسن_جان❣ میدانی از وقتی پر کشیده ای؛ چه قدر خواهر و برادر پیدا کرده ایی⁉️ میدانی چقدر #دوستت_دا
3⃣3⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از کتاب #سربلنـد
📖با غرولند شاکی بودم که به خاطر کار کنگره باید بعداز ظهر ها هم توی #پادگان بمانم. گفت: باید به این فکر کنی که داری #برای_خدا کار میکنی! #شهدا همیشه توی جنگ💥 بودن،کاری نکن که سرهنگ و سرگرد ببینه👀، برای رضای خدا کار کن تا #خودش جوابت رو بده👌.
📖موقع خداحافظی👋،دستی زدم روی شانه اش؛ زود این #ستاره_ها رو زیاد کن⭐️ که سرهنگ بشی. گفت: ممد ناصحی! آدم باید ستاره هاش #برای_خدا زیاد باشه، ستاره سرشونه میاد و میره.
📖هر روز در #پادگان می دیدمش. می خواستم از کارش سر در بیاورم، آدمی که مدت ها باهم👥 شیطنت می کردیم، #یک_دفعه از این رو به آن رو شده بود. #حرف های خوبی میزد. حال خوشی داشت😌
📖تا به هم می رسیدیم، ازش می خواستم #نصیحتم کند، حتی با چند جمله یا یک نکته👌 سفارش میکرد؛ #هرروز قرآن بخون✔️ حتی شده یه صفحه📖 یا یه آیه. خیلی تو #روحت اثر می ذاره؛ اما وقتی #بامعنی می خونی تو فکرت💭 هم اثر می ذاره.
📖 #سوره_قیامت را دوست داشت و زیاد از آن حرف می زد؛ مخصوصا شش آیه ی #اولش. می گفت: وقتی خدا می گه اثر انگشتت☝️ رو درست کرده، حس می کنی #خدا همیشه دنبالت هست👤 باید خدا رو با #تمام_وجود باور کرد😍
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨☄✨☄✨☄✨☄
#خداحافظ.پسرم 💔
می خواست بره و بچه ها منتظرش بودن...🚐
حس عجیبی داشت، انگار می دونست این دفعه برگشتنی نیست!😢
اضطراب داشت که چجوری با مادر خداحافظی کنه...🚨
با خودش می گفت: «یعنی الان چی می خواد بگه، من که طاقت ندارم بشنوم...»💔
فکر می کرد الان قراره بشنوه که پسرم زود برگرد! من رو تنها نذار و زود به زود بهم زنگ بزن و...☎️
بالاخره دلش رو زد به دریا و رفت جلو، دست مادر رو بوسید و از زیر قرآن ردش کرد...❤️
منتظر شنیدن شد که یه دفعه مادر گفت:
«خداحافظ پسرم، سلام من رو به حضرت زهرا(س)برسون ... 👋😔😔
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh