4_5918021491399590025.mp3
4.45M
🎵 #صوت_شهدایی
🌹عنایت حضرت زهرا س به #خادمین_شهدا به
واسطه ی حضرت #امالبنین سلام الله علیها🌹
🎤🎤 #حاج_کاظم_آفاق
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
برادرم خیلی #عاشق شهادت بود: حتی یادم است اینقدر عاشق #شهادت بود که کنار یکی از عکس های خودش را هم ب
🌾پسرم #باایمان قوی و علاقه به اسلام و ائمه،از اسلام و کشورش🇮🇷 دفاع میکرد و گوش به فرمان #رهبر بود
🌾همه این خوب بودنها و خالص بودنهایش،بخاطر علاقهاش💖 به سرگذشت داییهای #شهیدش داود و مرتضی کمانی بود
🌾مسیر #شهادت را از داییهایش آموخت
با تمام سختیهای پیش رو در زندگی که عمدهترین آنها از دست دادن همسرم، نداشتن مسکن🏡، نبود منبع درآمد، مشکل تکلم و شنواییام بود، 3 فرزندم رابا #حب_ائمه بزرگ کردم
#شهید_سجاد_زبرجدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠#راز_کانال_کمیل ✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭 3⃣3⃣ #قسمت_سی_وسوم 🔻معنویت ✨تنها صدایی که سکوت مرموز
﴾﷽﴿
📚 #داستان_واقعی
#راز_کانال_کمیل
✫⇠ در کانال کمیل چه گذشت؟😭
4⃣3⃣ #قسمت_سی_وچهارم
🔻عقب نشینی
✨ابراهیم گفت: دیگر کانال، جایی برای ماندن نیست. باید هر جور شده امشب به سمت تپه های دوقلو عقب نشینی کنیم. آن روز هفتاد مجروح بدحال داخل کانال بودند که نمی توانستند به عقب بروند. هنگامی که نیروها در حال پراکنده شدن بودند، نوجوانی کم سن و سال از ابراهیم سوالی عجیبی پرسید: آیا مجروحان نیز می توانند با ما عقب بیایند؟! اگر نتوانیم آنها را به عقب ببریم، سرنوشت آنها چه می شود؟! اگر بعثی ها بیایند، مثل مجروحان قبل، آنها را با تیر خلاص به شهادت می رسانند!؟ همه نفرات بهت زده یکدیگر را نگاه می کردند. هیچ جوابی برای این پرسش نبود.
✨ابراهیم به آن نوجوان گفت: شما به مجروحان کاری نداشته باش، من خودم پیش آنها هستم. آن نوجوان با صلابت خاصی گفت: پس من هم می مانم و از مجروحان تا آخرین قطره ی خونم مراقبت می کنم. تصمیم گیری سختی برای دیگران بود. چهار روز تشنگی، گرسنگی، خستگی و محاصره ی توان همه را بریده بود. یکی دیگر در گوشه ای از کانال گفت: من هم می مانم. بالاخره سالم ترها که می توانستند جان خود را بردارند و از مهلکه نجات پیدا کنند، یک صدا فریاد ماندن سر دادند.
✨ابراهیم که انگار از این تصمیم بچه ها خوشحال شده بود با صدای بلند گفت: همه مرد و مردانه می مانیم و مقاومت می کنیم. بعد مکثی کرد و گفت: ولی بچه ها، شاید تا آخرین لحظه کسی نتواند به کمک ما بیاید. فکر همه چیز را کرده اید؟! آب نداریم، غذا نداریم، مهمات نداریم، شهادت در یک قدمی ماست. آیا شما آماده اید؟! انگار جان دوباره ای به نیروها بخشیده شد. ایثار و مردانگی، فضای کانال را پر از عشق و معرفت کرد. همه می خواستند بر عهدی که بسته بودند وفادار بمانند. اسیران بعثی در فهم این ایثار در تحیر مانده بودند. حتی در کانال، آنهایی که جراحت کمتری داشتند، حاضر به عقب نشینی نبودند. می گفتند: ما اینجا می مانیم و تا زمانی که مجروحان را به عقب نبرده ایم، از اینجا تکان نمی خوریم!
👈 #ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✫⇠#راز_کانال_کمیل
✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭
5⃣3⃣ #قسمت_سی_وپنجم
🔻ایثار
✨هوا تاریک شد. ابراهیم هادی، این بار اذان مغرب را با صدای دلنشین تری گفت. اصحاب عاشورایی سیدالشهداء علیه السلام نیز با معرفتی دیگر اقامه نماز کردند. بچه ها با اینکه تعدادشان کم بود و وضعیت مناسبی نداشتند، باز هم می خواستند به دل دشمن بزنند. اما تنها مانع، نداشتن سلاحی مناسب و مهمات بود. و این شده بود خوره روحشان! همان مقدار سلاحی هم مانده بود، ابراهیم گفته بود برای شرایط خاص نگهداری شود.
✨ابراهیم، بچه هایی که هنور تاب و توان را داشتند را صدا کرد. در تاریکی شب، آن ها را مخفیانه به بیرون فرستاد. به آنها گفت تا در اطراف کانال، شهدا و جنازه های بعثی را بگردند و مهمات، آب و آذوقه ای اگر وجود داشت، به داخل کانال بیاورند. برخی جان خود را در این راه دادند و دیگر به کانال برنگشتند. بعضی مقداری آب و مهمات می آوردند و بعضی از بچه ها که توانایی شان از بقیه بیشتر بود، برای آوردن آب و مهمات، حتی تا نزدیکی نیروهای خودی هم پیش رفتند. آنها به راحتی می توانستند خود را به نیروهای خودی برسانند و دیگر به کانال برنگردند. اما نیروی قدرتمند دیگری در کانال دست و پایشان را بسته بود. وفا و معرفت، چنان با گوشت و خونشان آمیخته بود که پس از تحمل رنج های فراوان، با همان تعداد اندک فشنگی که پیدا کرده بودند، دوباره به کانال بازگشتند و با سختی هایش می ساختند.
✨بچه هایی که برای آوردن مهمات و یا آب و آذوقه، هر از چندگاهی در دل شب به میان کشته شدگان می رفتند، صحنه هایی دل خراش می دیدند که تا مدت ها آزارشان می داد. آنها در بسیاری از مواقع مجبور بودند پیکر دوستان شهیدشان را وارسی کنند تا شاید چند عدد فشنگ و یا قمقمه ای آب بیابند. بعضی وقتها نیز در بین راه مجروحانی را می دیدند که با دست و پاهای قطع شده، دست به دامان آنها می شدند و جرعه ای آب طلب می کردند. در چنین مواقعی شرم و خجالت، خوره ای بود که تا مدت ها به جان بچه ها می افتاد و آنها را ذره ذره آب می کرد.
#ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
◆تمام هستی اش ۴ فرزند بود که همه را برای امام زمانش تربیت کرد
●یک مــ🌙ـاه
و ۳ سـ⭐️ـتاره
فدای خورشید شدند
همگی فدایِ #امام_زمانشان شدند
در عاشورای #کربلا
◆خدایا به عظمتِ #مادرِحضرت_عباس قسمت میدهیم، باقی مانده ی غیبت امام زمان عج را، #الساعه و بغتتا ببخشا و نهایتا (طبق کلام امام صادق علیه السلام) نداهایِ ماهِ رجبِ سالِ ظهورش را در #همین_سال در عالم طنین انداز بفرما
✿شهادت #حضرت_فاطمه_ام_البنین (سلام الله علیها) تسلیت باد🏴
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5814216705995440730.mp3
9.58M
مداحی زیبای " مادرای شهید آیه های ایثارند "
🎤با نوای کربلایی #سید_رضا_نریمانی
روز تکریم مادران و همسران شهدا و وفات حضرت ام البنین(ع)
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
15505044895078omxzniI9ME1Vj5lu7Uf2pvHaskBLJ6X.mp3
2.36M
#روضه
#وفات_حضرت_ام_البنین(س)🏴
✮بیا #ام_البنین برگشته زینب
✯ولے افسوس #عباسےندارد😭
🎤🎤مداح: #میثم_مطیعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⭕️ شهید محمدحسین #حدادیان 🔸 رهبر انقلاب پس از #بوسه بر 'لباسِ خادمی هیئت' شهید محمدحسین حدادیان: 🔹
🔸رفته بود #سوریه جنگیده بود تا نیاز نباشد اینجا در تهران مقابل تروریستها👹 بایستند
💥اما رد خشونت جایی وسط همین #پایتخت امن غرب آسیا سربرآورد؛
⇜تهران #خیابان_پاسداران، گلستان هفتم، مقابل منزل نورعلی تابنده، قطب دراویش گنابادی.
🔹منزل جدید #محمدحسین تا خانه پدریاش فاصله چندانی ندارد. حالا او در حیاط امامزاده علیاکبر(علیهالسلام) چیذر آرمیده است.
🔸همانجایی که سالها توفیق #خادمیاش را داشت و اینک خود زیارتگاه عاشقانـ❤️ و دلسوختگان شده است.
#شهید_محمدحسین_حدادیان
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸رفته بود #سوریه جنگیده بود تا نیاز نباشد اینجا در تهران مقابل تروریستها👹 بایستند 💥اما رد خشونت جا
4⃣0⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰محمدحسین خیلی #حسرت دوران دفاع مقدس را میخورد. با غبطه🙁 میگفت: ای کاش من هم در #آن_زمان بودم. خوش به حال شما که بودید. خوش به حال شما که دیدید😔
🔰یکی از برنامههای همیشگیاش زیارت #کهفالشهدا و قطعه شهدای گمنام🌷 بهشت زهرا(س)بود.وقتی پیکر⚰ دوستان شهید #مدافع حرمش شهیدان کریمیان🌷 و امیر سیاوشی🌷 را آوردند و در #چیذر به خاک سپردند ، حال و هوای عجیبی داشت.
🔰ارتباط خاصی با #شهدا داشت و همیشه کلام شهدا را نصبالعین خودش قرار میداد👌 محمد #عاشق_شهادت بود. وقتی بحث جبهه مقاومت مطرح شد، همه تلاشش را کرد💪 که به #سوریه برود.
🔰یک روز آمد و کنارم نشست و گفت: #مامان اگر من یک زمان بخواهم بروم سوریه، مخالفت میکنید؟ نظرتان چیست⁉️ گفتم: یک عمر است که به #اباعبدالله (ع) میگویم: بابی وامی و نفسی و اهلی و مالی واسرتی، آقا جون همه زندگی من به فدایت❤️، حالا که وقتش شده ، بگویم نه نرو❓ همان #خدایی که در اینجا حافظ توست در سوریه هم است😊 همه عالم محضر خداست.
🔰گفت: وقتی #تو راضی هستی یعنی همه راضیاند. عاشقانه💖 تلاش کرد برای رفتن، اعزامها خیلی راحت نبود. یک روز #جمعه-صبح برای خواندن نماز📿 صبح بیدار شدم که دخترم هراسان آمد و گفت: مادر #محمدحسین ساکش را بسته و میخواهد برود🚌
🔰رفتم و گفتم: میروی؟ قبل رفتن بیا چندتا عکس📸 با هم بیندازیم. عکسها را که انداختیم، #بوسیدمش و راهیاش کردم. وقتی رفت گفتم با #شهادت برمیگردد اما مصلحت خدا بر این بود که #سالم برگردد.
🔰وقتی از #سوریه آمد از اوضاع آنجا برایم گفت، اعتقادش نسبت به حفظ انقلاب و #اسلام بیشتر شده بود✅ میگفت: مامان نمیدانید چه خبر است؟ خدا نکند آن #ناامنی که در سوریه ایجاد شده در ایران🇮🇷 پیاده شود. میگفت: تا زندهایم #محال است به این خائنان اجازه بدهیم مملکت ما را مانند سوریه کنند👊
#شهید_محمدحسین_حدادیان
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماهنگ
"مادران و همسران آسمانی"
با صدای:حاج صابر خراسانی
#عالی👌
🌹🍃🌹🍃
کانال شهیدنظرزاده
👇👇👇👇👇👇👇👇
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢 آرام و قرار نداشت. هرجای شهر #کارفرهنگی بود، ردی هم از حضور علی به چشم می خورد. به شهر خودش #اکتفا
علی فرزند دهم و #آخر خانواده بود که سال 69 با خواهر آخرمان که دو قلو👫 بودند متولد شد.
در بین شهدای #خانطومان علی تنها بسیجی👤 آن جمع بود که به #شهادت رسید🌷
#شهید_علی_جمشیدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Moghadam-GolchinHaftegi1384[30].mp3
3.99M
🎤🎤 #جواد_مقدم
❤️ ترانه و شور بسیار زیبا
🌾یه #سه_شنبه شب دوباره
🌾توی راه #جمکرانم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠 💠 #پیامبران و #مهدویت(66) از دیگر مسائلی که در سال دوم هجرت رخ می دهد قضیه تغییر قبله است.
❣﷽❣
💠💠 #پیامبران و #مهدویت(67)
3⃣جنگ های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حزب شیطان
در همین دومین سال است که سلسله جنگ های پیامبر با مشرکان و یهود، با جنگ بدر آغاز می شود. سیر این جنگ ها چنان است که از جنگ های به ظاهر با مشرکان مکه آغاز می شود و رفته رفته دست یهود در پشت پرده این جنگ ها آشکارتر می گردد و تا جنگ های مستقیم با یهود ادامه می یابد.
در پایان و با شکست های متعدد یهود، روم وارد میدان شده و خود به جنگ اسلام می آید. جنگ بدر که با پیروزی مسلمانان به پایان رسید، به دنبال خود فتنه یهودی بنی قینقاع را داشت که با وساطت عبدالله بن ابی به اخراج آنان از مدینه انجامید.
پس از آن با پایان تلخ ولی عبرت آموز جنگ احد-که کمترین نتیجه اش به تعبیر قرآن کریم متمایز شدن مؤمنان واقعی از منافقان بود سپس غزوه بنی النضیر پیش آمد که علیرغم تحریک انجام شده از سوی عبدالله بن اُبَی منافق برای ایجاد مقاومت در آنها، سرانجام به محاصره و اخراج این گروه یهودی نیز از مدینه انجامید.
در جریان جنگ احد و در کنار مسائل ریز و درشت آن، دو موضوع شایسته توجه است: یکی ورود شیطان به صحنه و ایجاد شایعه کشته شدن پیامبر که تأثیر منفی قابل توجهی در سیر جنگ داشت و دیگری رشادت امیرالمؤمنین علیه السّلام که در سخت ترین شرایط جنگ بر همگان آشکار شد.
با پشت سر گذاشتن این دوره از جنگ ها و در جریان جنگ احزاب-یا خندق-یهود بنی قریظه نقشی جدی را در ایجاد جنگ برعهده می گیرند. با پایان یافتن افتخارآمیز جنگ احزاب به سود مسلمانان، غزوه بنی قریظه پیش می آید که در خصوص سرانجام آن ابهامی جدی در تاریخ وجود دارد.
بیشتر مورخان برآنند که پس از محاصره و با حکمیت سعد بن معاذ، مردان این قوم همگی گردن زده شدند و زنان و کودکان آنان به کنیزی و اسارت رفتند.
در عین حال دکتر نجاح الطائی در تحقیقی ارزشمند به سه قتل عام ادعایی یهودی عین داستان بخت النصر، حمله رومیان و همین ماجرای بنی قریظه پرداخته و هر سه را با ادله ای منتفی دانسته است.
همچنین ولید عرفات در تحقیقی مفصل ضمن بررسی واقعه، تناقضات درونی آن را مطرح نموده و به شباهت آن با دیگر وقایع ادعایی یهود اشاره نموده است.
🔻🔻🔻 #ادامه_دارد. . .
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
سفر پرماجرا_46.mp3
6.06M
#سفر_پرماجرا ۴۶
☑️یه لحظـه است فقـــط!
در یک لحظه، تنهایِ تنها میشی❗️
💠امـــا نـه؛
اون لحظه تنها نمیشی،
اگر در لحظه های زندگیت با خدا اُنس گرفته باشی...
رفاقت با خدا رو تمرین کن👆👆
🎤🎤 #استاد_شجاعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh