eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠ ✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭 9⃣3⃣ 🔻شرمندگی ✨شب چهارم محاصره هم داشت کم کم از بچه ها خداحافظی می کرد. از یک طرف غربت و دیدن پیکرهای دوستان، لحظه ای آرامشان نمی گذاشت و از سویی دیگر عطش و تشنگی، رمقی برایشان باقی نگذاشته بود. من هم در کنار آنها و در گوشه ی کانال نشسته بودم. گاهی خوابم می برد و گاهی بیدار می شدم. یکی از بچه ها به زحمت خودش را به ابراهیم رساند. رو به ابراهیم کرد و با صدایی نسبتا بلند با او حرف زد. آن جوان به ابراهیم گفت: به خدا تا حالا هیچ کس نتوانسته توانمان را ببرد؛ نه دشمن و نه آتش بی امانش! اما حالا تشنگی امانمان را بریده. یه کم آب به ما برسه دمار از روزگار دشمن در می یاریم. ✨نمی دانم چرا یک لحظه یاد کربلا افتادم؛ یاد علی اکبر علیه السلام وقتی که از میدان به سراغ پدرش آمد و گفت: العطشی قد قتلنی... یاد شرمندگی امام حسین علیه السلام.... من می دانستم. یقین داشتم که ابراهیم از همه تشنه تر است. همین امروز وقتی قمقمه ها را تقسیم کرد، برای خودش چیزی نماند. ابراهیم سرش را پایین انداخت و با شرمندگی فکر کرد. او تصمیم گرفت هر طور شده برای عطش بچه ها کاری کند. ✨در همان نیمه شب، ابراهیم از کانال بیرون رفت. در حالی که از شرمندگی دیگر با هیچ کس حرف نزد. حوالی صبح بود. هوا در حال روشن شدن بود ناراحت بودم که نکند ابراهیم... همه ناراحت بودند. او بزرگتر ما به حساب می آمد. یکباره دیدم یک نفر از بالای کانال خودش را به پایین انداخت. همه خوشحال شدند. ابراهیم با چند قمقمه ی پر از آب برگشت. همه رزمندگان و مجروحان خوشحال شدند. به ابراهیم گفتم: دیر کردی، ترسیدیم؟! ✨ابراهیم گفت: برای پیدا کردن آب تا نزدیک تپه های دوقلو رفتم. با تعجب گفتم: تا اونجا رفتی!؟ خب... ابراهیم نگذاشت حرفم را تمام کنم. بلند شد و رفت تا به نیروها سر بزند. ابراهیم تا نزدیک نیروهای خودی رفته بود. او می توانست دیگر به کانال نیاید، اما آمده بود. با چند قمقمه آب. کسی چه می دانست؟! شاید او هم به رسم ادب مولایش حضرت عباس علیه السلام، با یاد لب های خشکیده از عطش بچه ها، لب به آب نزده بود. بچه ها همواره به روح بلند او غبطه می خوردند و او را می ستودند. ...🖊 📚منبع :کتاب راز کانال کمیل 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
خسته ام بعد #تـــــو از این همه #شبــــ⭐️ بیداری ... دم به دم یادِ تــــــو💬 و درد و غــــمـ💔 و #بیداری ... نازدانه شهید #شھید_جواد_محمدی🌷 #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ 🔸پشت دیوار بلند #زندگی 🔹مانده ایم چشم #انتظار یک خبر📣 🔸یک #انا_المَهدی بگو 🔹یاابن الحسن(عج) 🔸تا فرو ریزد 🔹حصار غصه ها😔 #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌺🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چه جمع عاشقانه ای💞 ست هر #صبــــح ! حضور من و خیالتان💭 در کنار آتشی که در #درونم به پاست ... #شهید_حاج_حسین_همدانی #سردار_حاج_قاسم_سلیمانی #سلام_صبحتون_شهدایی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#همسر_شهید 🔸پنجشنبه 5 آذر #آخرین_شبی بود که با میثم حرف زدم. قرار بود جمعه جشن🎉 بگیریم و همه را دعوت کنیم💌 تا بیایند وسایل #نوزادمان را ببینند. اما از آنجا که #خبرشهادت میثم در فضای مجازی پیچیده بود و همه ی فامیل می دانستند، دعوت ما را قبول نمی کردند❌ و بهانه می آوردند‼️ ⚡️ولی ما بی خبر بودیم 🔹خانه🏡 را مرتب کرده بودم و میوه آوردم و با #مادر آقا میثم ذوق لباس های بچه را می کردیم😍 زمان زیادی نگذشته بود که برادرم آمد دنبالمان و گفت: باید برویم خانه #مادرشوهرم مهمان داریم 🔸وقتی رسیدیم #امام_جمعه شهرمان و همراه با یک نفر دیگر👥 داخل خانه نشسته بودند کسایی که می رفتن #سوریه حاج آقا به خانواده هاشون سر می زد. با خودم گفتم: دوماه #میثم رفته سوریه و حالا که داره بر می گرده اومدن سر بزنن😕 🔹رفتم و نشستم. حاج آقا احوال پرسی کردند و در مورد زمان #اعزام و از این دست سوال ها پرسیدند. بعد هم گفتند: شما از سوریه رفتن ایشون راضی بودین⁉️ گفتم: #بله 🔸آرام آرام سوال می پرسیدند و بعد از اینکه احساس کردند من #آمادگی پیدا کردم، گفتند: آقا میثم #مجروح شدن💔 آب دهانم را فرو بردم و با تعجب و حیرت به ایشان نگاه می کردم😥 نمی دانم چرا نتوانستم حرفی بزنم🚫 و همینطور ساکت بودم 🔹وقتی که دیدند هیچ #عکس_العملی نشون ندادم بلافاصله گفتند: خدا داده و #خداگرفته و من تازه فهمیدم که علت این سوال و جواب ها اینه که #میثم_شهید_شده😭 #شهید_میثم_نجفی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#دهه_هفتادی_ها نسل مدافعان انقلاب ✌️ دهه هفتادی ها با جانبازی های خود نشان دادند که انقلاب امام خمینی (ره) راهی است #ادامه_دار که باید تا جانـ❤️ از آن دفاع کرد👊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
وصیت #شهید_محسن_حججی به بانوان: 🔰همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید، آن زمانی که #حضرت_رقیه (سلام الله) خطاب به پدرش فرمودند: 🔸غصه ی #حجاب من را نخوری بابا جان 🔹چادرم سوخته ⚡️اما به سرم #هست هنوز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
وصیت #شهید_محسن_حججی به بانوان: 🔰همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید، آن زمانی که #حضرت_رقیه (سلام
🌸🍃 🌺خواهرم طبق نظر همه مراجع پوشاندن سر وبدن به جز گردی صورت😍 و دست ها تا و بدون داشتن آرایش و زینت⛔️ می باشد و اصل همین مقدار است که اگر همین مقدار به طور صحیح و کامل رعایت بشود صدق می کند 🌺پوشاندن بیش از این مقدار نیست❌ ولی ندارد که فردی بیش از این مقدار خود را بپوشاند😊 یا اصلا خود را به  نشان ندهد. مثلا کسی بخواهد ازدستکش استفاده نماید یا با زدن صورت خود را نیز ازنامحرم بپوشاند، این بستگی به  و خواست شخص دارد 🌺این کار از نظر  برتری هم دارد و به هیچ وجه افراط  و زیاده روی در حجاب محسوب نمی شود🚫 توجه داشته باشید همانی است که قسمت چشمها تورَک دارد‌ و چشم را محو می کند 💥(پوشیه ی تور دار که جلب توجه نمی کند "سلام الله علیها" از آن استفاده می کردند) 📝بنابر نظر  رهبری پوشیه زدن افراط در  نیست⛔️ بلکه مصداق رعایت  بیش تر است 📌البته بنابه نظر برخی   اگر زدن پوشیه در جایی موجب شود که این نوع پوشش،  محسوب گردد، به احتیاط واجب باید از آن  گردد📛 ✍پ.ن: با گذاشتن تصویر با نقاب و روبنده در موافق نیستیم⛔️ چون اولا نقاب چشمهارو👀 به نمایش میگذاره وحتی اگر اون خانم زیبا نباشه طرف مقابل باخودش تصور میکنه حتما و ایجاد میکنه. 👈ودرفضای هم به پوشیه زنها احترام میگذاریم🙏 ولی حکم همون حکم وجه وقرص صورت در ...✋🏻 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شما #رفتید ... و من چہ ڪنم با چہ کنم هاے دلِـ❤️ بے هدفم⁉️ چہ عاشقانه💖 فدای #حضرت_مادر شدید #شهید_احمد_عطایی #شهید_مصطفی_موسوی #شهید_محمدرضا_دهقان #شهید_مسعود_عسگری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مراسم جشن ولادت #حضرت_زهرا( سلام الله علیها) 💺سخنران:استادبنکدار 🎤مداح:کربلایی رضاشریفی کربلایی صادق احمدی ⌚️زمان:دوشنبه(6اسفند)ساعت20:30 🚪مکان:مشهد؛شریعتی40جنب مسجد ولیعصر(عج الله) خواهران برادران #هیئت_محبان_جواد_الائمه(علیه السلام) #مهمان_هیئت_بیت_الزهرائیم 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣0⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 💠کرامات شهید 🔰من امسال نا امید بودم ودل شکسته💔 مدتیه پدر و همسرم #اختلاف خ
🔹چند وقتی میشه که به خاطر کسادی کار همسرم، اوضاع خوبی نداشتیم. حالا که دیگه دم عید شده و خرج ها چند برابر. خیلی ناراحت بودم😔 و از طرفی هم دوست نداشتم همسرم شب عید بشه. 🔸دیروز که پست رو گذاشتین، مطالعه کردم. دلم شکست💔 همینجور که اشک میر یختم😭 باهاش حرف میزدم. گفتم من یقین دارم هستین چون کلام خداست. نمیدونم لایق هستم بهم کمک کنین یا نه⁉️ ولی بهتون امید دارم، به خاطر بچه هام به همسرم کمک کن که شرمنده نشه😞 🔹من زمان زیادی نیس که با آشنا شدم، جز شرمندگی هم چیزی واسشون ندارم😔 همیشه به چندتا از شهدایی که میشناسم میشم. اما اینبار اصلا برای مشکلم یادم نبود🗯 که ازشون کمک بگیرم. 🔸ظهر که این اتفاقات افتاد، همسرم اومد و گفت: کار خوبی واسش پیدا شده😃 همون لحظه یاد این شهید عزیز افتادم. من کم کاری کردم ولی ایشون خیلی کردن. ❣امیدوارم ادامه دهنده ی باشیم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh