مسئولین خائن.mp3
3.27M
#فایل_صوتي_امام_زمان ۷۰
✍ما تـمام می کنیم؛
فصــلِ انتــظار تــو را....
✨مــن، تـــو، او ....
مـــا می شویم!
و دنیا را برای آمدنت، آماده میکنیم👆👆
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔻 #جهاد_فرهنگی_در_سوریه
🌷نزدیک #عید_فطر سال 92 بود
و به رزمندگان مقدار کمیپول
سوریه ای به عنوان #عیدی داده
بودند،
🌷با فرمانده هماهنگ کرده
بود تا در یکی از مساجد روزانه
نیمساعتکلاس #قرآن برگزار کند.
عیدی اش شد #هدیه تشویقی به
بچههای روستایی کلاس قرآن.
🌷وقتی با ماشین در روستا عبور
میکردند بچه ها شعارمیدادند
الله محی الجیش، محسن سرش
را بیرون میکرد و میگفت:
الله محی الاطفال، یعنی خدا
بچه ها را حفظ کند ...
#شهید_محسن_حیدری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5908774104688755374.mp3
5.6M
🎵 #صوت_شهدایی
🔺اسم زیبا #تو دارم بر لب
🔹میخونم #لبیک_یا_زینب✌️
🔻من هستم سربازِ گردانِ
🔹 #دختر پادشاه عرب
👈تقدیم به #مدافعان_حرم
🎤🎤 #سیدرضا_نریمانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔻راه ناتمام شما ...
•⇜وسعت گامهــ👣ـایی را می طلبد
که در #صراط نلغزد❌ و
خستگی نشناسد
•⇜گامهایی که در هنگام صلاح و #ثواب پیشگام باشد✅ و بر دیگران پیشی بگیرد.
•⇜گامهایی که #راه را از بیراهه🔀 بشناسد و حرکت را بر سکون #مقدم دارد.
•⇜گام هایی مانند گام های #شما👌
#شهید_مهدی_زین_الدین:
💢هرگاه شهدا🌷رادر شب جمعه یاد کردید، آنها شمارا نزد #اباعبدالله الحسین (ع) یاد می کنند😍
#یاد_شهدا_با_صلوات🌺
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
#آدینه ای دیگر
چشم براه و #منتظر،
طلــ☀️ـوع کرد
وآفتابش را بر گلدان های💐 ایستاده در اضطراب مسیر #انتظار، گسترانید.
↵هزار فوج #شاپرک
↵هزار طاق رنگین کمـ🌈ـان
↵هزار هزار جوانه🌱 و
↵هزاران دیده ی #مشتاق، به راهت خیره مانده اند ...
💥حتی عقربه های ساعت🕰 هم بیقرارِ #آمدنت هستند ...
#مهدی_جان❤️
چشم به راهیم که #بیایی...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_6021772873180382344.mp3
6.5M
▫️ای حتمی ترین وعده خدا!
از وقتی شنیده ام قرار است سرزده و بی خبر از راه برسی، با قلبی پر از امید به استقبال یک یک لحظه ها می روم...
🔘 #سخن_آوا " ناامیدی، هرگز!"
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ #خاطره_شهدا 🌷دوران دبیرستان بودیم.. ابراهیم عصر ها رو توی بازار کار می کرد و درآمد نسبتا خوبی داش
💠ورزش باستانی
✨یکبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشیدن لباس و مشغول خداحافظی بودند. یکباره مردی #سراسیمه وارد شد! بچه خردسالی را نیز در بغل داشت.
با رنگی پریده و با صدایی لرزان گفت:حاج حسن کمکم کن بچه ام مریضه دکترا #جوابش کردند.
✨ابراهیم بلند شد و گفت:لباساتون رو عوض کنید و بیائید توی #گود.
خودش هم آمد وسط گود. آن شب ابراهیم از سوز دل آن کودک را #دعا کرد.
آن مرد با بچه اش هم در گوشه ای نشسته بود و #گریه می کرد.
✨دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت بچه ها #روزجمعه ناهار دعوت شدید! با تعجب پرسیدم کجا؟
گفت:بنده خدایی که با بچه مریض آمده بود همان آقا دعوت کرده. بعد ادامه داد؛ الحمدالله مشکل بچه اش #برطرف شده؛ دکتر هم گفته بچه ات خوب شده برای همین ناهار دعوت کرده.
✨برگشتم به ابراهیم نگاه کردم مثل کسی که چیزی نشنیده، آماده رفتن می شد. اما من شک نداشتم دعای #توسلی که ابراهیم با آن شور و حال عجیب خواند کار خودش را کرده.
📚 سلام بر ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣از همان روز اول زندگی با همسرش💞 قرار گذاشتند هر قدمی که بر می دارند به #خدا نزدیک تر شوند. همین هم
روزهایم یک به یک میگذرند
حال و روزم خنده دار است....
پُر شده ام از #ادعا!
دم از شهدا میزنم....
بهخیال خودم شهید خواهم شد....
خوشا به حالت #رفیق
بدون ادعا شهید شدی
بُعد #فاصله بینمان بیداد میکند....
رفیق گاهی نگاهم کن....
#شهید_جواد_محمدی🌷
#ایام_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
روزهایم یک به یک میگذرند حال و روزم خنده دار است.... پُر شده ام از #ادعا! دم از شهدا میزنم....
9⃣0⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠خبر شهادت
🌹🍃خبر شهادتش را #فردای روز شهادتش شنیدم، خونه بودم
یکی از رفقا زنگ زد و پرسید
"جواد کجاست؟"
گفتم "چند شب پیش باهم بودیم؛ فرداش بازم رفت..."
🍃🌹گفت "خبری ازش داری؟"
گفتم نه
گفت "انگار شهید شده"
خندیدم...
گفتم: "جواد و شهادت؟ "
🍃🌹ظهر بود، خوابیده بودم، وقتی بیدار شدم، دیدم
حسن
محسن
محمد .... ۸ نفر زنگ زدن😳
تعجب کردم! زنگ زدم به مسلم پرسیدم: "چه خبر شده؟"
گفت: "جواد پرید...
گفتم: "مگه کفتره که بپره؟"
گفت: "شهید شد"
🌹🍃وا رفتم...😔
از خونه رفتم بیرون، اما اصلا نفهمیدم چطوری رفتم خونه حج اقا، دیدم همه #دمق نشستن...
شب شد...
رفتیم کوه سفید، جزءخوانی
با #گریه قرآن گذاشتیم
با گریه برداشتیم
کلا دیوانه بودیم
🍃🌹تا حدود بیست روز هم که نبود
نمیومد
تو این چند روز که نبودش
حالمان خوش نبود...
عصبی بودیم، میگفتم نمیاد دیگه
تا جواد بیاد، مُردیم و زنده شدم
دیگه ببین خانوادش چی کشیدن؟!!!
🌹🍃بیقرارےها بود.... تا اینکه اومد #بخوابم، میگفت:
" نترس حواسم بهت هست
دلم به همین حرفش خوشه فقط
همین"...
#داغ_رفیق
#شھید_جواد_محمدی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✍آیتالله بهجت(ره) فرمودند:
دعای تعجیل فرج دوای دردهای ماست،
در روایت است که:
در آخرالزمان همه هلاک میشوند، «إِلا مَنْ دَعا بَالْفَرَجِ؛ مگر کسانی که برای [تعجیل] فرج دعا کنند».
📚 در محضر بهجت، ج١، ص٣۶٣
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_488167378727731860.mp3
3.65M
ترانه ی عشق .... بهانه ی عشق
تو میراث جاودانه ی عشق ❤️
نجوا با امام زمان علیه السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
@shahed_sticker(1).attheme
92.7K
• #یا_صاحب_الزمان
• #تم_مهدوی ۱۱ 📲
• #تم
🔻متنوع_ترین_کانال_تم👌
ایتایی متفاوت رو تجربه کن👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸بنای ازدواجم💍 با مصطفی #عشق او به ولایت بود. دوست داشتم دستم را بگیرد☺️ و از این #ظلمات و روزمرگی ب
😍👇حتما بخونید
همسر او تعریف میکند:
❣یادم میآید #مادرم به سختی مریض و در بیمارستان بستری بود. به #اصرار مصطفی تا آخرین روز در کنار مادرم و در بیمارستان ماندم.
❣او هر روز برای عیادت به بیمارستان میآمد.
مادرم به مصطفی میگفت: همسرت را به خانه ببر.
ولی او قبول نمیکرد و میگفت: باید پیش شما بماند و از شما #پرستاری کند.
❣بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتی مصطفی به دنبالم آمد و سوار ماشین شدم تا به خانه خودمان برویم، مصطفی دستهای مرا گرفت و #بوسید و گریه کرد و گفت:
از تو بسیار #ممنون هستم که از مادرت مراقبت کردی.
❣با تعجب به او گفتم: کسی که از او مراقبت کردم مادر من بود نه مادر شما… چرا تشکر میکنی؟! او در جواب گفت: این دستها که به #مادر خدمت میکنند برای من #مقدس است. دستی که برای مادر خیر نداشته باشد، برای هیچ کس خیر ندارد و احسان به پدر و مادر دستور خداوند است.
#شهید_مصطفی_چمران 🌷
#مردان_خدا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شده از دردِ دلت💔 آه نياری به لبت؟ عاشق ماه🌙 شوی. دور بمانی ز مَهت؟!😢 #شهید_جواد_تیموری🌷 🌹🍃🌹🍃 @sha
🍃🌺🍃🌺🍃
☘شهید جواد تیموری متولد سال 1370 و از نیروهای #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که مسئولیت #حفاظت از #مجلس_شورای_اسلامی را بهعهده داشت.
☘او سال 90 وارد #سپاه_انصار شد. شهید تیموری اولین شهید مجلس است. برادرش «#شهید_محمدرضا_تیموری» سال 67 در عملیات #مرصاد بهدست کوردلان #منافق به شهادت رسید و بعد از گذشت 29 سال از شهادت برادر بزرگش او نیز توسط عدهای دیگر از #ضدانقلابان کوردل و #تروریست های تکفیری در سن 26سالگی که سه سال از ازدواجش میگذشت و همزمان با سالروز مراسم #عقدش با زبان #روزه در مجلس شورای اسلامی به شهادت رسید.
☘او از ناحیه چشم چپ و فک مورد اصابت گلوله تروریستها قرار گرفت.
#امنیت_اتفاقی_نیست
#شهید_جواد_تیموری🌷
#یادش_باصلوات
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اینکه برای #زحماتی ک همسرتون💞 میکشه ازش #تشکر میکنید خیلی خوبه... 💥اما تشکر فقط #زبانی نباشه❌ گاهی
💠محبت به همسر و خرید گل🌺
💟شهید سیاهکالی سعی می کردند #محبت خود به همسرشان را به صورت عملی نشان بدهند، به گونه ای که رفتارشان خود یک منظومه و #سبک_زندگی خاص بود که حتی زوج های دیگر نزدیک به ایشان را #تحت_تاثیر قرار می داد
💟یکی از کارهایی که ایشان در آن مداومت داشتند خرید #گل بوده است، به گونه ای که بعد از هر ماموریت یا مسئول شب که در پادگان به عنوان شیفت شب می ماندند، هنگام بازگشت به منزل برای #همسرشان شاخه گل تهیه می کردند.
💢مثل #شهدا باشیم
👈 #شهید می شویم
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠محبت به همسر و خرید گل🌺 💟شهید سیاهکالی سعی می کردند #محبت خود به همسرشان را به صورت عملی نشان بدهن
0⃣1⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 یانگوم سرآشپز😅
🔰فردای روز #عقدمان حمید را برای شام🍲 دعوت کرده بودیم، تازه شروع کرده بودم به سرخ کردن کوکوها🥙 که زنگ خانه به صدا درآمد، #حدس می زدم که امروز هم مثل روزهای قبل #حمید خیلی زود به خانه ما بیاید🏘
🔰از روزی که #محرم شده بودیم هر بار ناهار یا شام دعوت کرده بودیم، زودتر می آمد☺️ دوست داشت #خودش هم کاری بکند، این طور نبود که دقیقا وقت ناهار یا شام بیاید❌
🔰بعد از سلام و احوال پرسی با بقیه، همراه من به #آشپزخانه آمد و گفت: به به😋 ببین چه کرده سر آشپز! گفتم: نه بابا! زحمت کوکوهارو #مامان کشیده، من فقط می خوام سرخشون کنم🍳
🔰روغن که حسابی داغ♨️ شد، شروع کردم به سرخ کردن #کوکوها، حمید گفت: اگر کمکی از دست من بر میاد بگو، گفتم: مرغ🍗 پاک کردن بلدی⁉️ بابا چنتا #مرغ گرفته، می خوام پاک کنم، کمی روی صندلی جابه جا شد و گفت: دوست دارم #یاد_بگیرم و کمک حالت باشم.
🔰خندیدم و گفتم: معلومه تو خونه ای که کدبانویی مثل #عمه من باشه و دختر عمه ها همه ی کارهارو انجام بدن👌 شما #پسرها نباید هم از خونه داری سر رشته ای داشته باشین😄 گفت: این طورها هم نیست #فرزانه_خانوم.
🔰باز من پیش بقیه آقایون یه پا #سرآشپز حساب میشم😎 وقت هایی که میرم سنبل آباد، #من آشپزی🍜 می کنم، برادرهام به شوخی بهم میگن #یانگوم😅
📚کتاب یادت باشد
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#عشق زیباست اگر
#یار_خدایی_باشد💖
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
5_6131788353093238824.mp3
4.17M
❤️ ترانه بسیار زیبا تقدیم به امام زمان عج
🎤🎤 علی کارونی
❤️ جمعه ی آخر
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔮🔶🔮🔶🔮🔶🔮 📜 #ترمزگناه ✍یه روز با مسعود در مورد گناه کردن افراد و مکروه بودن یا یه سری کارا ک
💠مراقبت از چشمها
💢برای انجام یک دوره آموزش #غواصی رفته بوديم قشم.
💢چند روزي كه گذشت و جاهاي مختلف رفتيم و يه دوری تو پاساژا زديم و در نهايت شب آخر می خواستيم بريم يكى از مراكز خريدِ #معروف قشم .
💢به #مسعود گفتم که بیا باهم بریم خرید. من هر چي گفتم پاشو بريم، نميومد و دليلشم نمی گفت.
و از اونجايي كه اگه نميومد به ما هم خوش نمي گذشت به حاجي گفتم كه #مسعود نمياد؛ شما بهش بگي نه نميگه.
💢بعد از گفتن حاجي، بلند شد
و با كمال #عصبانيت به من گفت:
#اگهبياموبهگناهكشيدهبشم #تومسوليتشوقبولميكني!!؟
💢اون موقع خنديدم ولي الان وقتى ياد اون حرف مسعود مى افتم،
فقط #گريه مى كنم به حال خانم هايى كه ارزش خودشونو نمى دونن و با پوشش نامناسب باعث به #گناه افتادن جوونا ميشن... .
مسعود از #چشم هاش #مراقبت کرد که #خدا_خریدارش شد. هرکس می خواد راه مسعودو بره یه راهش اینه که از چشماش مراقبت کنه
#شهید_مسعود_عسگری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻 #درسی_از_رسول 💠 از زبان خودِ شهید خلیلی: 💟امیر گفت: چقدر کلاهت #قشنگه من هم کلاهم را از سرم برد
🔻 مادر شهید:
🔰رسول خیلی به #قرآن اهمیت می داد و علاقه داشت، کلاس اول ابتدایی که رفت، همون روز اول مدرسه به ناظم مدرسه گفته بود که من می خوام سر صف قرآن بخونم.
🔰من همیشه شبها موقع #خواب که میشد میخواستم براش #قصه بگم، می گفتم اول یه سوره کوچیک از #قرآن بخونیم و شما هم تکرار کن و بعد قصه بگم...
🔰به این ترتیب بود که سوره های کوچیک قرآن رو حفظ شده بود.
#شهید_رسول_خلیلی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💠چقدر شاکر👇
🌷محمدرضا از جبهه که می اومد، واسه چند روز خونه بود، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم. میدیدم #نماز_شب میخونه و حال عجیبی داره!
🌷یه جوری شرمنده خداست و زاری میکنه که انگار #بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده. یه روز صبح ازش پرسیدم:
🌷چرا آنقدر استغفار میکنی؟ از کدام گناه می نالی؟
جواب داد: همین که اینهمه خدا بهمون #نعمت داده و ما نمیتونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای #شرمندگی داره...
راوی: خواهر شهید
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
#ذاکر_اهل_بیت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh