eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
⬆️⬆️ 6⃣8⃣1⃣ 🌷 دو رفیق  دو شهید.... 🔹همه جا شده بودن به باهم بودن تو حتی اگه از هم جداشونم میکردن آخرش ناخواسته و دوباره برمیگشتن پیشه هم 🔸خبر علیو که اوردن، مادرِ محمد هم دو دستی تو سرش میزد و میگفت: بچم 🔹 اول همه فکر میکردن علی رو هم مثله بچش میدونه به خاطر همین داره اینجوری گریه میکنه 🔸بهش گفتن مادر تو الان باید قوی باشی، تو هنوز زانوهات محکمه تو باید ننه علی رو دل داری بدی همونجوری که های های میریخت گفت: زانوهای محکمم کجا بود؟ اگه علی شهید شده مطمئنم محمد منم شده اونا محاله از هم جدا بشن 🔹عهد بستن آخه مادر... عهد بستن که بدون هم پیشه نرن.... 🔸مامور سپاهی که خبر اورده بود کنار دیوار مونده بود و به اسمی که روی پاکت بعدی شده بود خیره مونده بود.... 🌷 شادی روحشان 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣7⃣2⃣ 🌷 🕊❤️ 🔹درسوريه به معروف بود. هميشه براي رزم آماده بود، به همين خاطر خود را از فاوا - مخابرات رسانده بود به خط و عضو شده بود. 🔸روز ٢٢ دی‌ماه نودوچهار ساعت١٧، درست فرداے روزی كہ بچه‌های گردان نوبت به‌نوبت با ايثار و رشادت مثال‌زدنے خود را عمه سادات مے‌ڪردند، طاقت نياورد و با چند نيروی به خط زد. 🔹فردای آن روز يكےاز دوستانش به مقر مے‌آید و سراغش را مے گیرد؛ دوستانش مے گویند: ابوامير ڪاشت و جاموند.... حالا ابوامیر بہ " شیرخان طومان " است. 🔻«خواسته من از شما این است که لحظه ای از و خط رهبری جدا نشوید» 🔻و دوست دارم به ولایت و روحیه را در دل فرزندم زنده نگه دارید و برای امیر حسین عزیزتر از جانم دعا می کنم راه اسلام و ولایت شوی... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#روزشمار_غدیر 🗓8 روز تا روز"رهنمونی به رهنمايان" باقیست 📩 #پیشنهادتبلیغی⬇️ هرکس می تواند با نصب یک #پوستر یا یک پیام #تبریک عید غدیر در #آسانسور محل زندگی یا کار برای بزرگترین #معروف تبلیغ کند. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#روزشمار_غدیر 🗓2روز تا روز عبادت "یوم العباده" باقیست... 📩 #پیشنهادتبلیغی⬇️ هر فرد می تواند با #هدیه_دادن کتاب های مرتبط با #غدیر به دوستان خود برای معرفی و گسترش بزرگترین #معروف تلاش کند. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
2⃣6⃣6⃣ 🌷 🔹خستگي نداشت. مي گفت من حاضرم تو کوه🏔 با همه تون بذارم، هر کدوم خسته شدين، بعدي ادامه بده😄... 🔸اينقدر بدن آماده اي داشت که تو گذاشتنش بيسيم چي📞. بيسيم چي . 🔹اصلاً دنبال شناخته شدن و نبود❌. به اين اصل خيلي اعتقاد داشت که اگه واقعاً کاري رو براي خود بکني، خودش عزيزت مي کنه. 🔸آخرش هم همين باعث شد تا عکس📸 شهادتش اينطور بشه. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے4⃣0⃣1⃣ 💠حضرت علی (ع) در یکی از سخنرانی ها فرمودند: ✳️ به زودی پس از من زمانی خواهد رسید که در آن زمان چیزی پوشیده تر و آشکارتر از و رایج تر از بر خدا وپیامبرش نباشد. ✳️ نزد مردم آن زمان کالایی کم بهاتر از نیست،وقتی که بخواهد به درستی خوانده شود. و کالایی رایج تر و فراوانتر از آن نیست،آنگاه که بخواهند به صورت وارونه و به دنیا طلبان معنایش کنند. ✳️ در آن ایام، در شهرها، چیزی ناشناخته تر از امر و شناخته شده تر از و نیست. ✳️ آن مردم در با یکدیگر و پراکندگی واز و رویگردانند. ✳️ گویا آنان خود را قرآن میدانند نه قرآن را راهنمای خود،از قرآن در میان آنان جزء نامی باقی نمانده و جزء خط و نوشته ای چیزی از آن نمیدانند... 📚نهج البلاغه، قسمتی از خطبه ی 147 🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠مراقبت از چشمها 💢برای انجام یک دوره آموزش رفته بوديم قشم. 💢چند روزي كه گذشت و جاهاي مختلف رفتيم و يه دوری تو پاساژا زديم و در نهايت شب آخر می خواستيم بريم يكى از مراكز خريدِ قشم . 💢به گفتم که بیا باهم بریم خرید. من هر چي گفتم پاشو بريم، نميومد و دليلشم نمی گفت. و از اونجايي كه اگه نميومد به ما هم خوش نمي گذشت به حاجي گفتم كه نمياد؛ شما بهش بگي نه نميگه. 💢بعد از گفتن حاجي، بلند شد و با كمال به من گفت: !!؟ 💢اون موقع خنديدم ولي الان وقتى ياد اون حرف مسعود مى افتم، فقط مى كنم به حال خانم هايى كه ارزش خودشونو نمى دونن و با پوشش نامناسب باعث به افتادن جوونا ميشن... . مسعود از هاش کرد که شد. هرکس می خواد راه مسعودو بره یه راهش اینه که از چشماش مراقبت کنه 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
⭕️چند تا از 👥کنار آب جمع شده بودند. یکی­شون برای تفریح به آب تیراندازی ☄می‌کرد! 🍃مهدی سر رسید و گفت: "این تیرها بیت الماله؛ نکنین." طرف جواب داد: "به شما چه⁉️" و با هلش داد! 🍂 مهدی که رفت، اومد و پرسید چی شده؟ بعد گفت: "می‌دونی کي هل دادی اخوی؟" 🍃دویده بود برای غذر خواهی که مهدی جواب داد: "مهم نیست. من فقط امر به کردم، گوش کردن و نکردنش دیگه با خودته." 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍃شهید حسنعلی شمس آبادی در سال ۱۳۴۷ در محله شمس آباد از توابع شهر نقاب ( شهرستان جوین) در خانواده مذهبی به دنیا آمد. 🍃 به، تواضع، خوش اخلاقی، و بی ریایی نزد دوستان و نزدیکان بود. ویژگی هایی که او را برازنده کرد. 🍃 در سپاه خدمت می کرد. همکارانش دیده بودند بعضی روزها بعد از ساعات کاری که همه می رفتند، می مانده و مشغول نظافت محل کار می شده! 🍃در سال های ۸۸ و ۹۴ این سردار شهید به عنوان پاسدار نمونه انتخاب شده و سالی هم در طرح نیروهای مسلح از دستان مسئولین سپاه لوح تقدیر دریافت کرده. 🍃در اش آورده : (*آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همه‌ی انسان‌ها برابرند *بهتر است روی پای خود بمیری تا روی زانو‌هایت زندگی کنی *بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او. *عمر آنقدر کوتاه است که نمی‌ارزد آدم حقیر و کوچک بماند) 🍃با31 سال خدمت صادقانه در پاسداران بازنشسته شده بود که دوباره دعوت به خدمت شد. 🍃شهید حسن علی شمس آبادی هم بدون چون و چرا و چشم داشتی پذیرفت.در پیاده روی اربعین همان سال به همراهانش گفت: "در این زیارت شهادت در را از امام حسین(ع) طلب کرده ام." 🍃برای اعزام به سوریه با تجربه هایی که در داشت خیلی سریع شد. از آن جایی که همیشه خداوند نگاهی ویژه به دردانه هایش دارد، در تاریخ ۱۷ اسفند ۹۴ در مبارزه با تروریست‌های تکفیری داعش در شهر به آرزویش که روی پا ایستادن و شهادت در سوریه بود رسید. 🍃میوه های درخت زندگیش دو پسر و یک دختر هستند که از او به یادگار مانده اند. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت: ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ 🥀مزار : شهدای شمس اباد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh