eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠قَوِّ عَلی خِدمَتّکَ جَوارِحی 💢حسین آقا قبل از شهادتش می رفت #ورزش_بوکس. 💢حسین یه روحیه داشت اگر
🔰تو آخرین جلسه کاری که "سید مجتبی" حاضر بودن، برای پذیرایی سیب🍎 آوردن. یه "ابوحامد" نامی داشتیم از اون آدمای و باتجربه، با دوتا فاصله💕 از سید مجتبی نشسته بود. 🔰سیب رو که گذاشتن با بشقاب و چاقو🍽 برد سمت و اشاره کرد که براش پوست بکنه. سیدمجتبی هم بی هیچ حرف و اشاره ای شروع کرد به پوست کندن، مرتب سیب🍎 رو قاچ کرد و چید تو بشقاب و به تحویل داد.🙂 🔰دو ماه بعد حسین آقا، ابوحامد شهید شد🕊 تو همونجایی که ایشون شهید شده بودن🌷 تا قبل شهادت ایشون به این فکر می کردم که چرا ابوحامد اون کارو کرد و سیدمجتبی هم پذیرفت 🔰بعد شهادتش فهمیدم میخواسته دست حاج حسین آقارو بخوره و برات شهادتشو از ایشون بگیره😭 انگار تو زمان حیاتشون هم همدیگرو میشناسن.😔 به نقل از "یاسر" همرزم شهید در آخرین ماموریت (سیدمجتبی) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم/ توضیحات #مهدی_ترابی عزیز درباره شادی بعد از گلش: ✴️آدم سیاسی نیستم، کارم کاملا دلی بود، به عنوان یک آدم ورزشی فهمیده‌ام که #تنها_راه_نجاتمان در سطح دنیا اطاعت از رهبری است ✊ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃بخند؛ ای بر لبانت رنگ #مهر... که لبخندت گواهی می‌دهد، آرامش😌 را.... #دلگرمی را... #آقا_سیدمحمد فرز
#خاطره 🔸چندتایی بودیم که خیلی باهم #رفیق بودیم. توی ماموریت ها، موقع #نماز_شب که می شد، با هر ترفندی که بود می آمد و ما چند تا را بیدار میکرد و میگفت: " پاشید، وقت نماز شبه."♥️ 🔹گاهی هم که خسته بودیم😪 و در خواب عمیق بودیم، بی خیال ما نمی شد. می ایستاد بالای سر ما و با هر ترفندی بود، #بیدارمان می کرد. #هیچوقت در رفاقت کم نمی گذاشت❌ 🔻نقل از آقای حمید عالیشاه همرزم شهید طاهر 📚 برگرفته از کتاب #طاهر_خانطومان #شهید_سیدرضا_طاهر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ 🍃دیریست که آواره ے دشتی #آقا 🍁رفتی و دوباره برنگشتی آقا 😔 🍃شاید که #توآمدے و دیدےخوابیم 🍁از خیر #تماممان گذشتی آقا...😭 #شرمنده_نگاهتیم_آقاجان💔 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ما همیشه فکر میکنیم🤔 #شهدا یه کار خاصی‌کردن که انقدر پاک✨ بودن و #شهید_شدن ❌ولی نه رفیق❌ واقعیتش اینه که 👈خیلی کارهارو #نکردن که #شهید شدن🌷 #شهید_حسین_معزغلامی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
marg nagahanie.ali.mp3
1.56M
🎧 فایل صوتی 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 مرگ ناگهانی فرا می رسد 🔖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
کسانی به #امام_زمانشان خواهند رسید💞 که اهل #سرعت باشند! و الا تاریخ #کربلا نشان داده که قافله حسین
#کلام_شهید🌷 #کربلا به رفتن نیست 🚷 ⇜به شدن است اگر به رفتن👣 بود ⇜شمر هم #کربلایی بود #شهید_مرتضی_آوینی 🌹🍃🌹🍃 @shahidnazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸وقتی امین رسید واقعاً #امین دیگری را می‌دیدم! خیلی تغییر کرده بود. قبلاً جذاب و نورانی‌✨ بود، اما ا
باور #نبودنت کار آسانی نیست😔 #یادت می‌کنم باران می‌بارد😭 نمی‌دانستم لمسِ خیالت💭 هم #وضو می‌خواهد... #شهید_امین_کریمی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
باور #نبودنت کار آسانی نیست😔 #یادت می‌کنم باران می‌بارد😭 نمی‌دانستم لمسِ خیالت💭 هم #وضو می‌خواه
1⃣9⃣1⃣1⃣ 🌷 💠خرید لباس‌ 🔰خرید لباس‌هایمان👕 هم جالب بود، لباس‌هایش را با می‌خرید. می‌گفت: باید برای تو زیبا باشد😍 من هم دوست داشتم او لباس‌هایم را انتخاب کند. را می‌پسندیدم. عادت کرده بودیم که خرید لباس‌هایمان را به هم واگذار کنیم. 🔰یکبار با خانواده👨‍👩‍👧‍👦 نشسته بودیم که برایم یک چادر مدل بحرینی هدیه خرید🎁 چادر را که سرم کردم، گفت «به ‌به، چقدر خوش سلیقه👌» امین سریع گفت: «بله حاج‌ آقا، خوش سلیقه‌ام که همچین همسرم شده♥️» ‌حسابی شوخ طبع بود... 🔰وقتی برای خرید لباس رفتیم، با حساسیت زیادی👌 انتخاب می‌کرد و نسبت به دوخت لباس بود. حتی به خانم مزون‌دار گفت «چین‌ها باید روی هم قرار بگیرد و لباس اصلاً‌ دوخته نشده❌» فروشنده عذرخواهی کرد... 🔰برای لباس هم به آنجا مراجعه کردیم وقت تحویل لباس، خانم مزون‌دار گفت: «ببخشید لباس آماده نیست😥 را نچسبانده‌ام!» با تعجب علت را پرسیدیم!گفت «راستش همسر شما آنقدر است که با خودم فکر کردم خودشان بیایند و جلویایشان گل‌ها🌺 را بچسبانم😅» امین گفت «اگر اجازه بدهید چسب و وسایل را بدهید من می‌چسبانم!» 🔰حدود 8 ساعت⏰ آنجا بودیم و تمام لباس و دامن را و حتی نگین‌های💎 وسط گل‌ها را خودش با حوصله و تمام چسباند! تمام روز جشن عقد حواسش به لباس من👰 بود و از ورودی تالار، چین‌های دامن مرا مرتب می‌کرد!‌ جشن عروسی🎊 اما خیالش راحت شد! واقعاً خودم مردِ به این جزئی‌نگری که همسرش برایش مهم باشد ندیده بودم... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا