eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾دستشان بسته شد تا امروز دستمان در باز باشد. بزرگی به گردن داریم شهدا🌷 را می‌گویم ... فکر کنیمـ💭 به به سفارش و شان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
می آییم چون می آیی ✊ همه جا بودی ⇜در جنگ💥 ⇜ ، سیل، زلزله، ⇜⇜تحریم دارو ⇜در ناآرامی ها تو نگران بودی... درست همان وقتهایی که یا حرف زدیم یا خواب بودیم😔 مرد و میدان بوده ای. میدانیم که در کنارمان هستی مثل همیشه چون زنده و حاضرند👌 این بار میخواهیم باز هم از آن نگاهی کنی به ما و روی لبت لبخند دلنشین♥️ همیشگی بنشیند عزیز ما... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷فرقي نميكند كجا هستي فرقي نميكند نژادت چيست يا چند #سال داري... اگر براي #شهادت #آماده شده باشي خو
را عاشق شوی آخر شهیدت🌷 میکنند... 🍃‏مادر شهید: محمّدحسین خیلی دوران دفاع مقدس را می‌خورد. با غبطه می‌گفت: ‌ای کاش من هم در آن زمان بودم😔 🍃خوش به حال شما که بودید. خوش به حال شما که . یکی از برنامه‌های همیشگی‌اش زیارت و قطعه شهدای گمنام🌷 بهشت زهرا(سلام اللّه علیها)بود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
‌‌ ‌#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 0⃣3⃣ 📚📖همراه با حسین برای انجام کاری می رفتیم ، بدلیل شتاب در کارمون ا
‌‌ 📚 📖قسمت 1⃣3⃣ 📚📖مسئله ای که در عملیات والفجر هشت حائز اهمیت بود جزر و مد آب دریا بود که روی رود اروند تأثیر داشت.زیرا می بایست زمان عبور غواصان از اروند طوری تنظیم بشه که با زمان جزر آب تلاقی نکنه.چون در اون صورت آب همه ی غواصان رو به دریا می برد. ✅و از طرفی در زمان مد چون آب برخلاف جهت رودخانه از سمت دریا حرکت می کرد،موجب می شد تا دو نیروی رودخونه و مد دریا مقابل هم قرار بگیرن و آب حالت راکد پیدا کنه و این زمان برای عبور از اروند بسیار مناسب بود. 💠اما اینکه این اتفاق هر شب در چه ساعتی رخ می ده و چه مدت طول می کشه مطلبی بود که می بایست محاسبه بشه و قابل پیش بینی باشه. ⚪️بچه‌های اطلاعات راهی پیدا کردن،میله ای رو نشونه گذاری کرده و کنار ساحل داخل آب فرو بردن.این میله سه نگهبان داشت که اندازه های مختلف رو در لحظه های متفاوت ثبت می کردن.حسین بادپا یکی از این نگهبان ها بود. ✅خود حسین بادپا اینطور تعریف می کرد که:«دفترچه ای به ما داده بودن که هر15 دقیقه درجه ی روی میله رو می خوندیم و با تاریخ و ساعت در اون ثبت می کردیم ،مدت دو ماه کار ما سه نفر همین بود. ‼️اون شب خیلی خسته بودم،خوابم میومد.نگهبان قبلی بالای سرم اومد و بیدارم کرد.گفت:حسین پاشو نوبت نگهبانی توئه. همونطور خواب آلود گفتم:فهمیدم.تو برو بخواب من الان بلند میشم. ⁉️نگهبان سرجاش رفت و خوابید،اما با خوابیدن او منم خوابم برد.چند لحظه بعد یهو از جا پریدم.به ساعتم نگاه کردم.بیست و پنج دقیقه گذشته بود.با عجله بلند شدم،نگاهی به بچه‌ها انداختم همه خواب بودن. ❌حسین یوسف اللهی و محمدرضا کاظمی هم که اهواز بودن.با خودم فکر کردم خب الحمدالله مثه اینکه کسی متوجه نشده،از سنگر تا میله فاصله ی چندانی نبود،سریع سر پستم رفتم. ❌با توجه به تجربیات قبل و با یادداشتهای داخل دفترچه،بیست و پنج دقیقه ای که خواب مونده بودم رواز خودم نوشتم...اما... ✔️به روایت ازعلی نجیب زاده 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📚 📖قسمت 2⃣3⃣ 📚📖روز بعدتوی محوطه ی قرارگاه بودم که دیدم محمد رضا کاظمی با ماشین وارد شد و یکراست اومد طرف من.از ماشین پیاده شد و من رو صدا کرد.-گفت:بیا اینجا.جلو رفتم. ⁉️-بی مقدمه گفت:حسین تو شهید نمیشی.رنگم پرید.فهمیدم قضیه از چه قراره ولی اون از کجا می دونست مهم بود.-گفتم:چرا؟ حرفه دیگه ای نبود بزنی؟ -گفت:همین که گفتم. -گفتم:خب دلیلش چیه؟-گفت:خودت میدونی. 🔴-گفتم:نمیدونم تو بگو.-گفت:تو دیشب نگهبان میله بودی؟درسته؟-گفت:خب بله.-گفت:25 دقیقه خواب موندی واز خودت دفترچه رو نوشتی.آدمی که می خواد شهید شه باید شهامت ومردونگی داشته باشه حقش بود که بجاش توی دفتر می نوشتی خواب موندم. ❌-گفتم:کی گفته ؟ اصلا چنین خبری نیست.-گفت:دیگه صحبت نکن.حالا دروغم میگی.پس یقین داشته باش که دیگه اصلا شهید نمیشی.با ناراحتی سوار ماشین شد و رفت.آخه چطور فهمیده بود،کسی ندید تا به محمدرضا کاظمی خبر بده،اون حسین اهواز بودن.از همه مهمتر اینکه دقیقا می دونست 25دقیقه خوابم برده بود. ⁉️یه روز بازم محمدرضا کاظمی رو صدا زدم. -گفتم:چند دقیقه بیا کارت دارم.راجع به مطلب اون روز می خوام بدونم.-گفت:چی می خوای بگی؟.-گفتم:اون روز درست می گفتی من خوابم برد ولی عمدی نبود.-گفت:توکه گفتی خواب نموندی،می خواستی من رو به شک بندازی؟-گفتم:می خواستم کتمان کنم ولی وقتی دیدم با اطمینان حرف میزنی فهمیدم خبریه. ‼️-گفت:خب حالا چی می خوای بگی.-گفتم: هیچی،فقط بهم بگو از کجا فهمیدی.-گفت: کار به این کارا نداشته باش.فقط بدون شهید نمی شی.-گفتم:تورو خدا بهم بگو،چند روزه فکرم مشغوله.-گفت:قسم نده نمیشه بگم.-گفتم: حالا که قسمت دادم بگو.مکثی کرد و گفت:باشه ولی قول بده به هیچ کس نمیگی،لااقل تا وقتی ما زنده ایم. ⁉️-گفتم:هرچی تو بگی.-گفت:من و حسین یوسف اللهی توی قرارگاه شهید کازرونی اهواز داخل سنگر خواب بودیم.نصف شب حسین من رو از خواب بیدار کرد و گفت: محمدرضا! حسین الان سر پست خوابش برده و کسی نیست که جزر و مد آب رو اندازه بگیره. همین الان پاشو برو سراغش. ✨چون از گفته ی حسین مطمئن بودم بلند شدم بیام اینجا.وقتی سوار ماشین شدم دوباره اومد و گفت:محمدرضا به حسین بگو تو شهید نمیشی،چون 25دقیقه خواب موندی و بعد هم دفترچه رو از خودت پر کردی. 🌟وقتی اسم حسین یوسف اللهی رو شنیدم دیگه همه چی دستگیرم شد.اون رو خوب می شناختم.باورم شد که دیگه شهید نمیشم." ✔️خاطره ی شهید حسین بادپا به روایت از علی نجیب زاده 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
منم-باید-برم-تنظیم-دیجیتال.mp3
2.41M
🎵 📝 ❤️خون گلوی من، تو دست تو امانته ❤️برادرم بدون، چه باری روی شونته 🎤 🎤 خیلی زیباس👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
مردم... نگذارید شیرینی آن چنان چشم هایتان را گرم خود😌کند که شوید از نگاه هایی👀 که میتوانند تا رسیدن به دستگیرتان باشند🤝 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌾دلتنگ شدم ماهِ را 🍂یک ‌عمر شکستم دلِ آقایم💔 را 🌾 ، که آوارهٔ صحرا کردم 🍂با دست‌خودم"یوسف‌زهرایم" را😭 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خورشیـ☀️ـد ِ من نه از شرق بلکه هر روز از گوشه ی چشم های تو😍 طلوع میکند... ای بهانه ی همه ی شعرهای♥️ دیشبم 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - مهمترین اثر دعا - حجت الاسلام رفیعی.mp3
1.69M
♨️مهمترین اثر دعا بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
اسفند ماه حاج قاسم سلیمانی در مصلی بابل ... 🔸مهدیه رجایی‌فر مدافع حرم با بیان خاطره‌ای از دیدارش در اسفندماه📆 سال گذشته با سردار می‌گوید: 🔰" در یادواره شهدای ابتدا به دیدارشان رفتم بعد از آن دلنوشته📝 خواندم، وقتی به حضورشان رفتم ایستادند👤 و را روی سینه‌شان گذاشتند من تعجب کردم و گفتم من دختر کوچک شما هستم☺️ 🔰گفتند البته که دختر کوچک من هستید👌من به خاطر که چنین دختری بزرگ کرده می‌ایستم؛ خیلی برایم جالب بود که یک پر ابهت چگونه مرهم دل♥️ دختر شهید می‌شود.... 🔰در دیدار خصوصی که به حضورشان رسیدیم گفتم: ما دل‌مان به شما و قرص است💝 خندیدند و سرشان را تکان می‌دادند؛ گفتم از و بابام خبری ندارید، ما فرزندان شهدا خیلی منتظر هستیم گفتند مطمئن باش👌 باباتونو برمی‌گردونیم 🔰چون گریه کرده بودم برای اینکه دلجویی کنند یک انگشتر💍 به من و به مادرم و برادرانم دادند. در دیدار به سردار گفتم: اگر ممکن است کنید گفتند: "برایت کتباً کنار عکس بابات نوشتم که شاهد باشه.‌.." 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 🔸با هیچ کسی حتی آدم های تند برخورد نمیکرد❌ هر کسی را به یک روش جذب میکرد. در زورخانه فهمیدیم که ابراهیم کشتی هم بوده. او هیچ چیزی از خودش نمیگفت و این جاذبه ی شخصیتی💖 او را بیشتر میکرد. 🔹کار به جایی رسید که حدود بیست نفر👥 سر کوچه جمع میشدیم و ابراهیم برای ما حرف میزد. تا وقتی بود جمع مارا جمع میکرد و های زیبا برایمان میزد👌 وقتی هم نبود حرف او در بین جمع ما بود. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Quran_Page (187).mp3
877.5K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه توبه✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شیرزنی که عصر امروز همسر مهربانش شهید مدافع حرم بر روی دستان مردم اصفهان تشییع می‌شود🕊 حتی دیروز دراین اوج غم‌هایش💔 در پای هم از ادامه‌ی راه سردار، می‌گوید: "آیا کسی می تواند شهید حاج قاسم را دوست داشته باشد و عقیده او را نه ...!" مرحبا به این همسران شهدا🌷♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
۲۷_حضرت‌رسولﷺ شهادت: عملیات والفجر مقدماتی شهید علیرضا ناهیدی کسی که عاشق او بود♥️ و او را بسیجی واقعی می‌نامید... 🔹از هوش💬 سرشاری برخوردار بود و خيلی زود با سلاح های مختلف آشنايی پيدا كرد و همين امر باعث شد كه او را به عنوان مسئول ادوات و توپخانه معرفی كند✅ 🔸نبوغ او در جبهه زبانزد بود به حدی که به او لقب انیشتین را داده بود. در سال ۶۰ به همراه كاروان اعزامی از مريوان به جنوب اعزام شد و از بدو تشكيل تيپ ۲۷ واحد و ادوات تيپ را راه اندازی كرد. 🔹خاک نیز در سال۶۱ عطش او را برای مجاهدت سیراب نکرد. فرماندهی قرارگاه امام حسين(ع) را در تهران نپذيرفت❌ و عاشقانه به کوی عشق دل بست. 🔸در عمليات های مختلف با سمت تيپ ذوالفقار شركت داشت و عاقبت در ۳۰ بهمن ۶۱ بر اثر جراحت😓 حاصل در مقدماتی به فیض شهادت🌷 رسيد. مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا(س) قـطعـه ۲۸ / ردیـف۱۰۲ /شـماره ۱ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
‌#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 2⃣3⃣ 📚📖روز بعدتوی محوطه ی قرارگاه بودم که دیدم محمد رضا کاظمی با ماشین وا
‌‌ 📚 📖قسمت 3⃣3⃣ 📖با حسین یوسف اللهی در راه منطقه همسفر بودیم.می رفتیم خسرو آباد.منطقه جنگی بود و نخلستان های اطراف جاده سوخته. 🌴شهید یوسف اللهی رو به من کرد و گفت: حسین نگاه کن به این نخلها.نگاه کردم ، بیشترشون بر اثر اصابت گلوله های دشمن سوخته و یا شکسته بودن. 🔥-گفتم:بله همه سوختن.-گفت:به این کاری ندارم تو خود نخل ها رو درست ببین.دوباره نگاهی انداختم و گفتم:خب همه خشک شدن. ‼️-گفت:نه این منظورم نیست.-گفتم:راستش نمی فهمم منظورت چیه؟ خب واضح تر صحبت کن. 🌴-گفت:ببین!همه ی نخل ها ایستاده می میرن. تازه فهمیدم که چی می خواد بگه.دوباره نگاهی به اطراف انداختم.درست بود.همه‌ی نخل های اطراف جاده،سوخته و خشکیده،هنوز پابرجا بودن. 💠اون روز بازم به طور دقیق عمق مطلب رو درک نکردم اما بعد از شهادت آقا حسین وقتی خوب نشستم و آخرین لحظاتش رو مرور کردم،دیدم واقعا خود اوهم شبیه یه نخل تا آخر ایستاد و سوخت. ✔️به روایت از حسین متصدی 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
‌‌ 📚 📖قسمت 4⃣3⃣ 📖سال 63بعد عملیات خیبر لشکر در خط شلمچه مستقر شد.بین خط ما و عراق چهار کیلومتر آب بود.برای شناسایی باید از آب رد می شدیم،نفراتی که حسین انتخاب کرد،من و موسایی پور و صادقی و یه نفر دیگه. 🔴حد نهایت شناسایی ما خاکریز عراقی‌ها در پایان آب گرفتگی بود.شب ما چهار نفری حرکت کردیم،قرار بود در منطقه ای که چولانهای زیادی داشت توقف کنیم و دوتا از بچه‌ها به طرف خاکریز دشمن بروند. 🔴اون شب نوبت موسایی پور و صادقی بود.به چولانها رسیدیم قایق ها رو وسطشون زدیم و ایستادیم،هردوی اونا لباس غواصی پوشیدن و رفتن جلو.بعد از مدتی دیدیم برنگشتن.اول فکر کردیم شاید امشب کارشون طول کشیده و اگه صبر کنیم برمی گردن. ‼️اما تأخیر کردن و مطمئن شدیم اتفاقی افتاده،سوار قایق شدیم و دنبالشون رفتیم،فایده نداشت اثری ازشون نبود،دیگه خیلی دیر شده بود.فرصت زیادی نداشتیم،و تنها و نا امید به خط خودمون برگشتیم. ⁉️حسین که تا اون لحظه دل نگران منتظر ما بود با دیدن قایق ها سریع جلو اومد همه چی رو بهش گفتم.چهره ی حسین خیلی درهم شد،هم نگران بچه‌ها بود هم به فکر کار. 🔴شهادتشون یه مصیبت بود و اسارتشون مصیبتی دیگه،چون اگه یکی از بچه‌های شناسایی اسیر می شد،دیگه نباید روی اون محور کار کرد چون احتمال لو رفتن عملیات وجود داشت. ‼️همه نگران بودن،هوا که روشن شد حسین لب آب رفت تا با دوربین اثری از بچه ها پیدا کنه ما رو هم به طرف دیگه ای فرستاد.همه برای پیدا کردنشون بسیج شدن.حوالی ساعت ده همه نا امید برگشتن. 🔰حسین با حاج قاسم سلیمانی تماس گرفت و او رو در جریان قرار داد.بخاطر حساسیت موضوع حاج قاسم سریع خودش رو به منطقه رسوند.با حسین داخل سنگر شدن و مشغول مشورت. ادامه دارد.... ✔️راویان:حمید شفیعی،علی نجیب زاده،مرتضی حاج باقری،ابراهیم پس دست 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖السَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلی مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ السَّمآءَ... ⚜سلام بر تو ای مولایی که با حجّت را بر اهل زمیـ🌎ـن و آسمان تمام می کنی. ⚜سلام بر و بر روزی که با آمدنت، زمین و آسمان غرق نور💫 می شوند. 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌼🍃صبـ☀️ــح است دوباره در هستم شیداے و پگاهت هستم 🌼🍃گر نیم نگاهے👀 بکنے ما را بس خواهانِ همین نیم هستم.... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh