eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
Quran_Page (187).mp3
877.5K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه توبه✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شیرزنی که عصر امروز همسر مهربانش شهید مدافع حرم بر روی دستان مردم اصفهان تشییع می‌شود🕊 حتی دیروز دراین اوج غم‌هایش💔 در پای هم از ادامه‌ی راه سردار، می‌گوید: "آیا کسی می تواند شهید حاج قاسم را دوست داشته باشد و عقیده او را نه ...!" مرحبا به این همسران شهدا🌷♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
۲۷_حضرت‌رسولﷺ شهادت: عملیات والفجر مقدماتی شهید علیرضا ناهیدی کسی که عاشق او بود♥️ و او را بسیجی واقعی می‌نامید... 🔹از هوش💬 سرشاری برخوردار بود و خيلی زود با سلاح های مختلف آشنايی پيدا كرد و همين امر باعث شد كه او را به عنوان مسئول ادوات و توپخانه معرفی كند✅ 🔸نبوغ او در جبهه زبانزد بود به حدی که به او لقب انیشتین را داده بود. در سال ۶۰ به همراه كاروان اعزامی از مريوان به جنوب اعزام شد و از بدو تشكيل تيپ ۲۷ واحد و ادوات تيپ را راه اندازی كرد. 🔹خاک نیز در سال۶۱ عطش او را برای مجاهدت سیراب نکرد. فرماندهی قرارگاه امام حسين(ع) را در تهران نپذيرفت❌ و عاشقانه به کوی عشق دل بست. 🔸در عمليات های مختلف با سمت تيپ ذوالفقار شركت داشت و عاقبت در ۳۰ بهمن ۶۱ بر اثر جراحت😓 حاصل در مقدماتی به فیض شهادت🌷 رسيد. مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا(س) قـطعـه ۲۸ / ردیـف۱۰۲ /شـماره ۱ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
‌#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 2⃣3⃣ 📚📖روز بعدتوی محوطه ی قرارگاه بودم که دیدم محمد رضا کاظمی با ماشین وا
‌‌ 📚 📖قسمت 3⃣3⃣ 📖با حسین یوسف اللهی در راه منطقه همسفر بودیم.می رفتیم خسرو آباد.منطقه جنگی بود و نخلستان های اطراف جاده سوخته. 🌴شهید یوسف اللهی رو به من کرد و گفت: حسین نگاه کن به این نخلها.نگاه کردم ، بیشترشون بر اثر اصابت گلوله های دشمن سوخته و یا شکسته بودن. 🔥-گفتم:بله همه سوختن.-گفت:به این کاری ندارم تو خود نخل ها رو درست ببین.دوباره نگاهی انداختم و گفتم:خب همه خشک شدن. ‼️-گفت:نه این منظورم نیست.-گفتم:راستش نمی فهمم منظورت چیه؟ خب واضح تر صحبت کن. 🌴-گفت:ببین!همه ی نخل ها ایستاده می میرن. تازه فهمیدم که چی می خواد بگه.دوباره نگاهی به اطراف انداختم.درست بود.همه‌ی نخل های اطراف جاده،سوخته و خشکیده،هنوز پابرجا بودن. 💠اون روز بازم به طور دقیق عمق مطلب رو درک نکردم اما بعد از شهادت آقا حسین وقتی خوب نشستم و آخرین لحظاتش رو مرور کردم،دیدم واقعا خود اوهم شبیه یه نخل تا آخر ایستاد و سوخت. ✔️به روایت از حسین متصدی 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
‌‌ 📚 📖قسمت 4⃣3⃣ 📖سال 63بعد عملیات خیبر لشکر در خط شلمچه مستقر شد.بین خط ما و عراق چهار کیلومتر آب بود.برای شناسایی باید از آب رد می شدیم،نفراتی که حسین انتخاب کرد،من و موسایی پور و صادقی و یه نفر دیگه. 🔴حد نهایت شناسایی ما خاکریز عراقی‌ها در پایان آب گرفتگی بود.شب ما چهار نفری حرکت کردیم،قرار بود در منطقه ای که چولانهای زیادی داشت توقف کنیم و دوتا از بچه‌ها به طرف خاکریز دشمن بروند. 🔴اون شب نوبت موسایی پور و صادقی بود.به چولانها رسیدیم قایق ها رو وسطشون زدیم و ایستادیم،هردوی اونا لباس غواصی پوشیدن و رفتن جلو.بعد از مدتی دیدیم برنگشتن.اول فکر کردیم شاید امشب کارشون طول کشیده و اگه صبر کنیم برمی گردن. ‼️اما تأخیر کردن و مطمئن شدیم اتفاقی افتاده،سوار قایق شدیم و دنبالشون رفتیم،فایده نداشت اثری ازشون نبود،دیگه خیلی دیر شده بود.فرصت زیادی نداشتیم،و تنها و نا امید به خط خودمون برگشتیم. ⁉️حسین که تا اون لحظه دل نگران منتظر ما بود با دیدن قایق ها سریع جلو اومد همه چی رو بهش گفتم.چهره ی حسین خیلی درهم شد،هم نگران بچه‌ها بود هم به فکر کار. 🔴شهادتشون یه مصیبت بود و اسارتشون مصیبتی دیگه،چون اگه یکی از بچه‌های شناسایی اسیر می شد،دیگه نباید روی اون محور کار کرد چون احتمال لو رفتن عملیات وجود داشت. ‼️همه نگران بودن،هوا که روشن شد حسین لب آب رفت تا با دوربین اثری از بچه ها پیدا کنه ما رو هم به طرف دیگه ای فرستاد.همه برای پیدا کردنشون بسیج شدن.حوالی ساعت ده همه نا امید برگشتن. 🔰حسین با حاج قاسم سلیمانی تماس گرفت و او رو در جریان قرار داد.بخاطر حساسیت موضوع حاج قاسم سریع خودش رو به منطقه رسوند.با حسین داخل سنگر شدن و مشغول مشورت. ادامه دارد.... ✔️راویان:حمید شفیعی،علی نجیب زاده،مرتضی حاج باقری،ابراهیم پس دست 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖السَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلی مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ السَّمآءَ... ⚜سلام بر تو ای مولایی که با حجّت را بر اهل زمیـ🌎ـن و آسمان تمام می کنی. ⚜سلام بر و بر روزی که با آمدنت، زمین و آسمان غرق نور💫 می شوند. 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌼🍃صبـ☀️ــح است دوباره در هستم شیداے و پگاهت هستم 🌼🍃گر نیم نگاهے👀 بکنے ما را بس خواهانِ همین نیم هستم.... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - بردن آبروی مومن - حجت الاسلام پارسا.mp3
1.48M
♨️بردن آبروی مومن بسیار شنیدنی👌 🎙حجت‌الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اینجا👆👆 از شدت خستگیِ زیاد بیھوش شده بود... ما براے انقلاب یڪ دقیقہ از #استراحت وخوابمان نمیزنیم، آ
🌺🌼‍دل تنگی هایمـ💔 کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و اشک و 🌸امروز هم حکایتِ افتخاری اش، به گمانم مرتضی عطایی🌷 کنار روضه ی "خرابه ی شام" را خواند و با نوحه ی ، دم ِعشق را گرفت که با پروازِ🕊 به مقصدِ حاجت روا شد. 🌺آنقدر عکس و فیلم🎞 از مدافعان حرم برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که شد. 🌸هربار با رفتنش، همسرش💞 به رسم عشق چله ای برای سلامتی اش در امام رئوف می گرفت. اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام ِمدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند😔 🌺چه سخت است حال ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی😭 است 🌸شاید سفارش دوستان پیش ارباب بود یا رضایت دل شکسته💔 اش برای شهادت یا مناجات خودش در روز ِ با معشوق که با تیری که به اصابت کرد💥 به آرزویش رسید. 🌺 بی بی، دیگر نگران نباش. در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون تو هم خونی است. فقط تو را به "اشک های بعد از شهادتت" دعایمان کن🙏 🔹باید گذشت از این دنیا🌎به آسانی 🔸باید مهیا شد از بهر 🔹سوی رفتن با چهره خونی 🔸زین سان بود زیبا انسانی 📅تاریخ تولد: ۱۳۵۵/۱۲/۰۴ 📆تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰۶/۲۱ 🗺محل شهادت: لاذقیه.سوریه 🗺محل دفن: بهشت رضا.مشهد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
این خنــــده ها از شوقِ وصـال یار💞 است ... و چه سبڪبـــ🕊ــــــال بہ معشـــوق ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🚩کاروان زیارتی شهیدنظرزاده🚩 بازدید از مناطق عملیاتی جنوب کشور .000_تومان : مشهد؛استادیوسفی24خیریه منتظرین ولی عصر(عجل الله) برای کسب اطلاعات بیشتر . 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌾یڪی دیگر از ابعاد شخصیت شهید آقا ، بُعد بود. 🌾حسین فقط حسین نبود، بود. شخصیتهایـے ڪه درڪنار حسین تربیت مےشدند، خودشان بہ تنهایـے یڪ حسینِ بزرگ بودند👤دنیایـے از و معرفت بودند.. روایت‌ حاج‌قاسم ‌از خصوصیات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5859675357115844698.mp3
4.06M
🎙 کلیپ صوتی توصیه سپهبد به جوانها! خدایا 🤲 عاقبت ما را ختم به گردان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اخلاق روح‌الله خیلی شبیه #شهدا بود، از همون اول. معاون مدرسه مون وقتی کارهای #روح_الله رو می دید بهش
«من از قنوت نمازهای روح‌الله حاجت می‌گرفتم»🔻 🌱روح‌الله خیلی خاص قنوت می‌گرفت. حالت معنوی و نورانی در قنوت نمازش به اوج خود می‌رسید. گاهی که قنوت می‌گرفت او را نگاه می‌کردم و تند تند خدا را به ذکر قنوت‌های او قسم می‌دادم تا حاجتم را بدهد. همیشه هم حاجت می‌گرفتم. به نقل از: همسر شهید 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سبک_زندگی_مؤثرتر_از_آگاهی_و_ایمان 5⃣ #استاد_پناهیان 🔻 ⭕️ معمولاً مشکلات و موانع و سختی‌های زندگی ر
6⃣ 🔻 🔹دو راه عمده برای تقویت ایمان و محبت: ۱. راه آگاهی و اندیشه ۲. راه عمل 🔹تأثیر عمل بر گرایش‌ها قطعی‌تر از تأثیر علم و آگاهی است 🔹سبک رفتار و زندگی‌کردنِ آدم‌ها روی قلب و ایمان و علاقۀ آنها، تأثیر قطعی دارد 🔹علی(ع): تا وقتی طرز لباس‌پوشیدن و غذاخوردن شما مثل دشمنانتان نشود سعادتمندید! 🔹صهیونیست‌ها: هر دینی می‌خواهی داشته باش، فقط سبک زندگی‌ات را از ما بگیر! آن‌وقت بردۀ ما خواهی شد! ____ 🔰 ⭕️ وقتی می‌گوییم «تأثیر عمل و رفتار، از آگاهی بیشتر است» معنایش این نیست که لزوماً ارزش عمل و رفتار، بالاتر است! ما دربارۀ «ارزش» صحبت نمی‌کنیم بلکه دربارۀ «قدرت تأثیر» صحبت می‌کنیم. بله؛ ارزش ایمان خیلی بالاست و ارزش علم و عمل هم به‌خاطر این است که ایمان افزایش پیدا کند. ولی معنایش این نیست که ما مستقیماً سراغ ایمان برویم و بخواهیم آن را تقویت کنیم! مگر می‌شود مستقیم ایمان را قوی کرد؟! اصلاً ما به‌طور مستقیم راهی به قلب نداریم! ⭕️ چگونه می‌توانیم ایمان و محبت را در قلب خودمان افزایش دهیم؟ اگر بخواهیم ایمان و محبت را تقویت کنیم و علاقه‌های بد را تضعیف کنیم، دو تا راه داریم: یکی راه آگاهی و اندیشه و دیگری راه عمل. منتها عمل مؤثرتر از آگاهی و اندیشه است. البته تأثیر آگاهی روی گرایش‌ها-برای قلبِ سالم- سریع‌تر است و تأثیر عمل روی گرایش‌ها کندتر است، اما قطعی‌تر و مطمئن‌تر است. ⭕️ عمل، سبک رفتار و زندگی‌کردنِ آدم‌ها روی قلب و ایمان و علاقۀ آنها، تأثیر قطعی دارد. حتی عمل و رفتار انسان روی آگاهی و اندیشۀ انسان هم تأثیر دارد. مثلاً یکی از رفتارهای ما نگاه‌کردن است. شما در اثرِ نگاه‌کردن، یک چیزهایی یاد می‌گیرید و در اثر نگاه‌کردن به‌یاد یک چیزهایی می‌افتید. ⭕️ در یک آزمایشِ روان‌شناسی، چند کودک را در جایی قرار می‌دهند و چند تا شیرینی هم روی میز می‌گذارند. به بچه‌ها می‌گویند: اگر تا نیم‌ساعت دیگر این شیرینی‌ها را نخورید به شما جایزه می‌دهیم. شخص آزمایش‌گیرنده از اتاق بیرون می‌رود و رفتار بچه‌ها را با دوربین، کنترل می‌کند. بعضی از بچه‌ها خیلی به شیرینی نگاه می‌کنند و فکر می‌کنند که بخورند یا نه؟ بعضی از بچه‌ها گاهی به شیرینی نگاه می‌کند و برخی هم خیلی کمتر نگاه می‌کنند یا اصلاً نگاه نمی‌کنند. ⭕️ نتیجه آزمایش این بود: اکثراً بچه‌هایی که به شیرینی نگاه می‌کردند، بالاخره شیرینی را خوردند و کسانی که نگاه نمی‌کردند، نخوردند. پس نگاه‌کردن انسان در ارادۀ او تأثیر دارد. ⭕️ آن روان‌شناس بعد از 15سال، وضعیت کار، زندگی و رشد علمیِ بچه‌ها را بررسی می‌کند و به نتیجۀ جالبی می‌رسد: هرکدام از بچه‌ها که شیرینی را نخورده بود، آدم موفقی شده بود و هر بچه‌ای که شیرینی را خورده بود-حتی اگر هوشِ شناختیِ بالایی داشته- آدمِ موفقی نشده است. ⭕️ الان می‌گویند: هوش شناختی زیاد مؤثر نیست، بلکه هوش عاطفی یا هوش هیجانی خیلی مؤثر است. حالا هوش هیجانی را چگونه تقویت می‌کنند؟ با شعارِ «شیرینی را دیرتر بخور!» بر اساس همین روش، مدرسه‌ای در غرب درست کرده‌اند و روی پیراهنش نوشته‌اند «شیرینی را دیرتر بخور!» ⭕️ چه چیزی موجب رشد علمی می‌شود؟ شما اگر می‌خواهید دانشمند تربیت کنید، در دروان دبستان «مبارزه با هوای نفس» به بچه‌ها یاد بدهید. شما قلبِ بچه را سالم کن، خودش می‌رود دنبال فهمیدن! برای اینکه قلبش را سالم کنم، چه‌کار کنم؟ سبک زندگی درست را به او آموزش بدهید، خودش دانشمند می‌شود! ⭕️ ما می‌گوییم دبستان تبدیل شود به اَدبستان(جای ادب)؛ یعنی سبک زندگی را با ادبِ فراوان، به بچه‌ها آموزش بدهیم، آن‌وقت در ضمنِ گفتگو و حتی بازی و تفریح بین معلم و دانش‌آموز، علم و دانش هم منتقل خواهد شد. ما نمی‌گوییم که اصلاً علم منتقل نکنیم، اما نه به حجمِ کتاب‌های درسیِ موجود! شاید 5 تا 10درصد این حجمِ مطالب هم کافی باشد. ⭕️ اگر در دوران دبیرستان، شما بخواهید با زور نمره، به بچه درس بدهید و او را در مدرسه نگه دارید، علامت این است که دبستان ورشکسته بوده است! دوران دبستان دورانی است که باید رفتار را درست کنید. دبستان دوران «دستور‌ گوش‌کردن» برای تنظیم رفتار است. ⭕️ اگر گرایش‌های بچه را تنظیم کنیم، تعدیل کنیم و تعالی ببخشیم و گرایش‌هایش درست بشود، خودش به‌دنبال فهمیدن خواهد رفت. اولاً خوش‌فهم می‌شود و ثانیاً می‌تواند -به‌وسیلۀ یک تفکر خلاق- بین معلوماتش ارتباط برقرار کند، آن‌وقت «دانشمند» می‌شود نه «دانش‌دان!» یعنی خودش دانش تولید می‌کند. ⭕️ حالا اگر قلب(گرایش‌های) دانش‌آموز سالم نباشد چه می‌شود؟ یکی اینکه خوب نمی‌فهمد، دوم اینکه هرچه بفهمد نمی‌تواند بین دانسته‌هایش ارتباط برقرار کند. سوم اینکه نمی‌تواند از این دانش خود استفاده کند. ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
روی پای خدا_4.mp3
7.17M
4 👣 محمد"ص" ؛ خدایا ، چه کاری در نزد تو، از همه چیز قشنگ تره؟ خدا ❤️ ؛ هیچ چیز در نزد من قشنگ تر از این نیست که بنده‌ام منو ببینه، نترسه و به من تکیه کنه ... 👆 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣3⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷 🔰هر چند #گذشتن و راضی شدن سخت بود، ولی من راضی بودم و اجباری در کار نبود❌ شو
🔹از زمان عقد و هنگامی که یکی از دوستانش در سوریه شد، حرف رفتن🚌 به سوریه را پیش کشید و گاهی با هم در مورد این موضوع صحبت‌ می‌کردیم. اما به‌طور جدی در پائیز🍂 و سال 95 بود که قرار شد، چند نیروی بسیجی را معرفی کند و خودش را نیز به‌عنوان نیروی و علاقه‌مند💖 معرفی کند. 🔸بنده در زمان نمی‌توانسم رضایت خود را نسبت به این موضوع اعلام کنم😢 ولی بعد از عروسی، روزها که همسرم سرکار می‌رفت یا بود، برنامه مصاحبه🎤 با همسران شهدا🌷 را نگاه می‌کرد تا ببینم این بزرگواران چگونه با سختی‌ها مواجعه می‌شوند. 🔹کلیپ‌هایی در مورد شیعیان سوریه نگاه می‌کردم و این فکر در ذهنم همیشه جرقه می‌زد🗯 که اگر مانع رفتن شوم، چگونه جواب اهل بیت (ع) را در روز محشر بدهم😔 🔸تا اینکه وقتی موضوع رفتنش جدی شد و در زمستان❄️ سال 95 در موردش با هم صحبت کردیم، بنده مخالفت نکردم☺️ و حتی تصمیم گرفتم که تا لحظه بی‌تابی نکنم❌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
‌‌#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 4⃣3⃣ 📖سال 63بعد عملیات خیبر لشکر در خط شلمچه مستقر شد.بین خط ما و عراق چ
‌ ‌‌ 📚 📖قسمت 5⃣3⃣ 📚📖وقتی حسین و حاج قاسم از سنگر بیرون اومدن دیدم حسین خیلی ناراحته،ازش پرسیدم:چی شد؟-گفت:حاجی میگه باید قرارگاه رو خبر کنیم احتمالا بچه‌ها اسیر شدن،چون لباس غواصی داشتن احتمال شهید شدنشون ضعیفه. ⁉️-گفتم:خب حالا می خوای چیکار کنی؟-گفت:هیچی،به قرارگاه خبر نمیدم.-گفتم:حسین،حاجی ناراحت میشه.-گفت:من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر رو روشن می کنم،فردا میگم چه اتفاقی براشون افتاده. ‼️وقتی حاج قاسم رفت.بچه‌ها دوباره جستجو رو از سر گرفتن،بعضی با دوربین تو آب نگاه می کردن،بعضی هم با قایق جلو می رفتن، شب عده ای برای جستجوی دقیق تر خودشون رو به محل گم شدن بچه‌ها رسوندن اما هیچ خبری نبود که نبود. ⁉️تو فکر بودم حسین چطوری می خواد تکلیف همه رو روشن کنه،روز بعد داخل محوطه مقر بودیم که از دور صدام زد.رفتم پیشش،با خوشحالی گفت:هم اکبر موسایی پور رو دیدم هم صادقی رو.-گفتم:کجا هستن؟-گفت:جایی نیستن تو خواب دیدمشون. ✨-گفتم:خب چی شد؟-گفت:دیشب تو خواب دیدمشون،اکبر جلو اومد و حسین صادقی پشت سرش،چهره‌ی اکبر خیلی نورانی تر از حسین بود میدونی چرا ؟-گفتم:چرا؟-گفت: اگه گفتی.-گفتم:نمیدونم خودت بگو. 🌟-گفت:اکبر اگه تو آبم بود،نماز شبش ترک نمی شد اما حسین این طور نبود. می خوند ولی اگه شبی خسته بود و نمی تونست،نمی خوند.یه دلیل دیگه هم داره این یکی رو می دونی ؟-گفتم:نه نمی دونم. ✔️راویان:حمید شفیعی ، علی نجیب زاده ، مرتضی حاج باقری ، ابراهیم پس دست. ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
‌‌ 📚 📖قسمت 6⃣3⃣ 📚📖حسین گفت: دلیل دیگه ای هم داره این یکی رو می دونی؟-گفتم:نه نمیدونم.-گفت:اکبر نامزد داشت.دنبال قضیه ازدواج رفته و به تکلیفش عمل کرده بود ولی صادقی نه. ⁉️من با بی حوصلگی گفتم:حالا اصل مطلب رو بگو ، چرا اینقده سؤال و جواب می کنی.اینا که اهمیتی نداره تو این موقعیت بگو ببینم چه بلایی سرشون اومده.-گفت:دیشب توی خواب دیدم که اکبر اومد و گفت حسین ناراحت نباشین،عراقی‌ها مارو نگرفتن،ما برمی گردیم. ⁉️-گفتم:اگه عراقی‌ها اونا رو نگرفتن پس چطوری برمی گردن.-گفت:احتمالا شهید شدن و جنازه هاشون رو آب میاره.-گفتم:حالا کی برمی گردن؟-گفت:یکی شب دوازدهم میاد و اون یکی هم شب سیزدهم.-گفتم:مطمئنی؟-گفت:خاطرت جمع باشه. 🗓شب دوازدهم من مدام به فکر حرف حسین بودم و لحظه شماری می کردم. از سرشب لب آب می رفتم و منطقه رو نگاه می کردم. به این امید که خواب حسین تعبیر بشه و بچه‌ها بر گردن اما خبری نبود که نبود. 🔴اواخر شب دیگه نا امید و خسته داخل سنگر رفتم و خوابیدم.حوالی ساعت چهار صبح با صدای زنگ تلفن صحرایی از خواب پریدم.گوشی رو برداشتم.اکبر بختیاری نگهبان بود.مضطرب و شتاب زده گفت:حاج حمید زود بیا اینجا.یه چیزی رو آب به این سمت میاد. 🔴بسرعت از سنگر خارج شدم و خودم رو به لب آب رسوندم.حاج اکبر مسؤول خط هم اونجا بود.حسین هم لب ساحل منتظر ایستاده بود.مدتی صبر کردیم تا جسمی که روی آب بود جلو اومد. 🕊خودش بود-صادقی-اولین کسی که جلو رفت و پیکر شهید صادقی رو دست زد حسین بود.باورم نمی شد درست شب دوازدهم، همونطور که حسین پیش بینی کرده بود. 🕒شب سیزدهم حوالی ساعت دو وسه بود که اکبر هم اومد. پیکرش رو موج های آب به ساحل آوردن.باور کردنش مشکل بود اما خواب حسین تعبیر شده بود و بلاخره تکلیف لشکر و اون دو نفر هم مشخص شد. پایان قسمت نوزدهم.... ✔️راویان:حمید شفیعی ، علی نجیب زاده،مرتضی حاج باقری ، ابراهیم پس دست ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ به دنبال میگردم نمی یابم نشانت را بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت💫 را تمام جاده را رفتم غباری از نیست بیابان تا بیابان ام، در نشانت را 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh