🌷شهید نظرزاده 🌷
#عشق_به_خانواده 💕 جواد به خانواده #عشــق میورزید و شماره همسـرش را در گوشی به ۷۲۱ ذخیره ڪرده بود،
🍃❤️🍃❤️
ما سال ۹۴ تو اهواز تو پادگان حمیدیه، #خادم بودیم برا راهیان نور😊
جواد #مسئول ما بود☺️
جواد همه را صدا کرد برا #نماز_صبح
با چک و لگد😹
به من میگفت بلند شو ابله و رو شکمم راه میرفت😇
اقا بلند شدیم رفتیم #وضو گرفتیم وایسادیم نماز
تا همه خوندیم، گفت خب #بخوابید ساعت دو عه😅
ساعت ۲ نصف شب نماز صبح😳
آقا خوابید کف کانکس و #میخندید ماهم اعصابا...😬
هیچی دیگه #پتو را برداشتیم و انداختیم روش و دِ بزن😂
#راوی: رفیق شهید
#شهید_جواد_محمدی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢شب قبل از اعزام برایشان #جشن_حنابندان گرفته شد و آقا حمید بسیار خوشحال بود... 💢همیشه به #تربیت بچه
0⃣4⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 بیت المال
🌷خادم بودیم، هر دویمان دوکوهه #خادم بودیم. زائران را که می آوردند برای بازدید، #ماشینی تهیه دیده شده بود تا فاصله یادمان گردانتخریب را که 2 کیلومتر با ساختمانهای دوکوهه فاصله داشت ببرد و برگرداند.
🌷من قرار بود همراه زائران بروم و برگردم، وقتی رسیدم به جلوی ساختمان مقداد، متوجه شدم #موبایلم را در حسینیه یادمان تخریب جا گذاشته ام. بعدازظهر بود، هوا نسبتا گرم بود. راه افتادم به سمت یادمان ...
🌷کسانی که این راه را رفته اند به خوبی میدادند که هیچ ساختمان و چادری وجود ندارد. #بیابان است و بیابان....
اواسط راه بودم که دیدم #تویوتا جلوی پایم ایستاد. #حمید بود. گفت خانم این وقت روز تنها کجا داری میری وسط این بیابون؟
جریان را برایش تعریف کردم.
🌷گفت الان باید برود یادمان تخریب و کار فوری دارد و کار من هم #کار_شخصی محسوب میشه و شما رو نمیتونم با ماشین ببرم. سوار ماشین شد و گاز داد به سمت یادمان....
من 2 کیلومتر که راه رفتم #بالاخره رسیدم به یادمان...تازه کارش تمام شده بود آمد و لبخند زد و گفت مسیر #برگشت را #باهم برمیگردیم.
🌷تویوتا را داد به سرباز و گفت ماشین را ببر جلوی ساختمان مرکزی.برای اینکه از #بیت_المال استفاده شخصی نکنیم. 2 کیلومتر راه رفته را باهم برگشتیم.
🌷پاهایم #توان نداشت.ولی آقا حمیدبرای اینکه ذهنم را مشغول کند از #گلهای کوچک زرد رنگ کنار جاده میچید و به من میداد تا بقول خودش مسافت را متوجه نشوم و پا به پایش بیایم......
جانش میرفت #اعتقاداتش حرف اول را میزد❤️
خاطره از: همسر شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹سال 1367 بود که #محمدهادی یا همان هادی به دنیا آمد. او در #شب_جمعه و چند روز بعد از ایام فاطمیه🏴 به
6⃣1⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠هادی عشق منه
🔰اوائل فروردین 1386📆 بود و مثلا به عنوان نیروی #داوطلب یا بهاصطلاح #خادم، در پادگان دوکوهه مستقر بودیم. در جمعمان👥 شخصی داشتیم به نام م.ع👤 که از نیروهای واحد فرهنگی #لشکر 27 محمد رسولالله(ص) بود و با وجود قد و قواره کوتاهی که داشت، مدام احساس گرسنگی میکرد و سیرمونی نداشت.
🔰 #هادی هم تازه به جمعمان اضافه شده بود.
یک روز، بعد از خوردن ناهار🍜، م.ع شروع به گلایه کرد که "غذا #کم بوده و من سیر نشدم🚫 و ..."
🔰هادی بدون سر و صدا از اتاق بیرون رفت🚪 و بعد از چند دقیقه⏱ با چند #ظرف یکبار مصرف به جمع ما برگشت و ظرفهای غذا🍲 را گذاشت وسط و گفت: #بفرمایید.
🔰م.ع همین که چشمش به غذاها افتاد😍 کنترلش را از دست داد و به سمت #غذاها حمله کرد و مشغول خوردن شد. در حالی که با ولع پشت سر هم #قاشق_غذا را به طرف دهانش میبرد، مدام تکرار میکرد:
" #هادی_عشقه_منه".😅
🔰از آن روز به بعد، ما هم #هادی را "هادی عشقـ❤️ من" صدا می زدیم. حدود #هفت_سال بعد، در حالی خبر پرواز🕊 هادی را شنیدم که هفت سال بود از او خبر نداشتم😔
راوی: علی اصغر بهمن نیا
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻هادی به سوی سیدالشهداء علیه السلام 📖 #ابراهیم شهید شد، اما #هیئت که یادگارش بود در محل برقرار مان
8⃣2⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠حضور
🔰يادم افتاد روي تابلویي نوشته بود: «رفاقت و ارتباط با #شهدا دو طرفه💞 است. اگر شما با آنها باشي آنها نيز #باتو خواهند بود.» اين جمله خيلي حرف ها داشت.
🔰 #نوروز 1388 بود. براي تكميل اطلاعات كتاب، راهي گيلان غرب شديم.
در راه به شهر #ايوان رسيديم. موقع غروب بود🏜 و خيلي خسته بودم. از صبح رانندگي🚗 و... هيچ هتل يا مهمان پذيري در شهر پيدا نكرديم😓
🔰در دلم گفتم: #آقا_ابرام ما دنبال كار شما آمديم، خودت رديفش كن! همان موقع صداي اذان مغرب🔊 آمد. با خودم گفتم: اگر #ابراهيم اينجا بود حتماً براي نماز به مسجد🕌 ميرفت. ما هم راهي #مسجد شديم.
🔰نماز جماعت👥 را خوانديم. بعد از نماز آقايي حدوداً پنجاه سال جلو آمد و با ادب #سلام كرد. ايشان پرسيد: شما از تهران آمديد⁉️ باتعجب گفتم: بله، چطور مگه😦 گفت: از #پلاك ماشين🚗 شما فهميدم.
🔰بعد ادامه داد: منزل ما🏡 نزديك است. همه چيز هم آماده است. تشريف مي آوريد⁉️ گفتم: خيلي ممنون ما بايد برويم. ايشان گفت: #امشب را استراحت كنيد و فردا حركت كنيد.
🔰نميخواستم قبول كنم❌ #خادم مسجد جلو آمد و گفت: ايشان آقاي محمدي از مسئولين #شهرداري اينجا هستند، حرفشان را قبول كن✅
آنقدر خسته بودم كه #قبول كردم. با هم حرکت کرديم. شام مفصل🍲 بهترين پذيرايي و... انجام شد. #صبح، بعد از صبحانه مشغول خداحافظي شديم.
🔰آقاي محمدي گفت: ميتوانم #علت حضورتان را در اين شهر بپرسم؟! گفتم: براي تكميل #خاطرات يك شهيد🌷 راهي گيلان غرب هستيم. با تعجب گفت: من بچه گيلان غرب هستم😧 كدام #شهيد؟!
🔰گفتم: او را نمي شناسيد، از #تهران آمده بود، بعد عكسي📸 را از داخل كيف در آوردم و نشانش دادم. با تعجب نگاه كرد وگفت: اين كه #آقا_ابراهيم است!!! من و پدرم نيروي شهيد هادي🌷 بوديم. توي #عمليات ها، توي شناسايي ها با هم بوديم. در سال اول جنگ!
🔰مات و مبهوت ايشان را نگاه كردم😦 نميدانستم چه بگويم، #بغض گلويم را گرفت😢 ديشب تا حالا به بهترين نحو از ما پذيرايي شد. #ميزبان ما هم كه از دوستان اوست! آقا ابراهيم ممنونم. ما به ياد تو نمازمان را #اول_وقت خوانديم، #شما_هم... .
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣4⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 💠سفر راهیان نور 🔰داخل اتوبوس🚎 نشستیم اتوبوس حرکت کرد #آقاابوالفضل دوربین📷
💢عکس شهیدی که به شهید راه چمنی #شباهت داشت و از آن #عکس گرفته بود
شهیدی که #آقا_ابوالفضل بهش شباهت داشت شهید حجت الله رحیمی #خادم الشهدای راهیان نور💫 بود و جالب اینکه وقتی آقا ابوالفضل چنین شباهت👥 را دیده بود و از عکس شهید رحیمی عکس گرفته📸 بود چیزی کمتر از یک ماه از #شهادت شهید رحیمی🌷 می گذشت."
#شهید_حجت_الله_رحیمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عکس ها رو گذاشت روی میز! ↫کدومش بنظرت بیشتر با دلت❤️ بازی میکنن؟☺️ ↫کدومش نگاهت👀 میکنه؟! ↫کدومش باه
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خادم شدن
به پیراهن خادمی
و چسباندن #پلاک_خادمی بر روی سینه نیست❌
#خادم_الشهدا بودن
👈یک #تفکر است ...
تفکر و سبک زندگی👌
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✍ #ادمین_نوشتــ
دوستان ســلام✋
ضمن عـرض خوش آمد💐
به اعضای جدید و تشـکر از همراهی اعضای همیشگی کانال♥️
💠جهت ارتقاء کیفیت پست های کانال نیاز به #خــادم فعال و خلاق داریم هر بزرگواری که میتونه مارو توی این زمینه همراهی کنه بسم الله👇
@Khademe_shohada226
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ای_شهـید ازمیله های این #قفس نگاهم میرسد به تـ🌷ــو #تویی که رها شده ای ازهمه تیر و ترکشهای #گناه
5⃣1⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠به امید دیداری دوباره
🌷شهید مختاربند رو اولین بار، ۱۲ تیر ماه سال ۹۱ دیدم.
اینکه دقیق میگم، مطمئنم که میگم. قبل از کنکور رفتم #قم برای مصاحبه جهت پذیرش حوزه علمیه، گفتن باید بری دنبال #مدرسه_علمیه، من هم چون وقت نداشتم، برگشتم کنکور رو بدم و بعد کنکور برم.
🌷با اصرار خانواده کنکور دادم ولی علاقه ای به دانشگاه رفتن نداشتم.کنکور رو دادم و بعد عازم قم شدم. شنبه از خوی با دوستم که اونم تازه کنکور داده بود حرکت کردیم. با اتوبوس داغونی که داشتیم، یکشنبه ظهر رسیدیم و فقط وقت کردم تا برم مدرسه حقانی، حتی برای #زیارت حرم حضرت معصومه هم فک کنم بعد انجام کارام رفتم.
🌷فردای اون روز داشتم دنبال #مدرسه امام باقر میگشتم که آدرسش رو اشتباهی دادن بهم و رفتم #مسجد امام باقر.
فک کردم حوزهست، با خودم گفتم پس چرا اینجوریه. گفتم حتما کلاساش بغلشه و اینجا فقط نماز میخونن و من چون موقع نماز رسیدم گفتن بیام اینجا.
🌷گفتم مسئول کیه اینجا؟ آقای یا بهتره بگم: #شهید_حمید_مختاربند رو نشونم دادن. رفتم نزدیک و باهاشون حرف زدم، مدارک منو گرفتن و نیگا کردن، گفتن اینجا مدرسه امام باقر نیس، اینجا فقط مسجده. از این جهت نمیتونم کمکت بکنم اما یه #طلبه اهل زنجان رو نشونم دادن و گفتن راهنماییم کنه و بعد گفتن: جایی داری شب بمونی؟
🌷گفتم: نه.
قرار شد با دوستم شب موقع نماز مغرب اونجا باشیم.
موقع اذان رفتیم و بعد نماز، از ایشون اصرار و از ما انکار که بریم خونه ما. گفتن یک یا دو تا از پسراشون #طلبه هستن و باعث افتخارشونه که به سربازهای #امام_زمان خدمت کنن. ( تو سربازی کردی و ما سرباری بیش نیستیم ای #مرد )
🌷خلاصه ما قبول نکردیم و قرار شد بریم پایگاه بسیج که بغل مسجد بود؛ بخوابیم. کلید رو هم دادن به خودمون که راحت باشیم.
هیچ نمیدونم چرا حتی جزئیات ماجرا هم یادم نرفته که غذا هم برای ما گرفتن، با پیاز و نوشابه. یادش بخیر، غذا #قیمه بود و به آشپز غذاخوری اونجا گفته بودن برامون اضافه هم کشیده بودن. دل سیر خوردیم و شدیدا چسبید. لحاف و پتو هم حتی آوردن برامون.
🌷بعد دو شب موندن اونجا، قرار شد که کلید رو حوالی ساعت یازده ببرم بغل کفشداری فک کنم یازده یا سیزده، اونجا بدم بهشون. #خادم حرم #حضرت_معصومه بودن.
رفتم کلید رو دادم و برگشتم شهرمون و این خاطرات همچنان توی ذهن من مونده از این شهید بزرگوار مخلص انقلابی متواضع.
🌷انگار نه انگار که از فرماندهان #سپاه هستن. توی یه پایگاه بسیج کوچولو در کوچه باریک، مخلصانه و بی ریا داشتن خدمت میکردن.
به امید دیداری دوباره ای #فرشته مجسم.
#شهید_حمید_مختاربند
#خادم_حرم_حضرت_معصومه_س
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اینجا👆👆 از شدت خستگیِ زیاد بیھوش شده بود... ما براے انقلاب یڪ دقیقہ از #استراحت وخوابمان نمیزنیم، آ
🌺🌼دل تنگی هایمـ💔 کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و اشک و #امام_رضا
🌸امروز هم حکایتِ #خادم افتخاری اش، به گمانم مرتضی عطایی🌷 کنار #پنجره_فولاد روضه ی "خرابه ی شام" را خواند و با نوحه ی #سالار_زینب، دم ِعشق را گرفت که با پروازِ🕊 به مقصدِ #دمشق حاجت روا شد.
🌺آنقدر عکس و فیلم🎞 از مدافعان حرم برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که #آوینی_سوریه شد.
🌸هربار با رفتنش، همسرش💞 به رسم عشق چله ای برای سلامتی اش در #حرم امام رئوف می گرفت. اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام #جانباز ِمدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند😔
🌺چه سخت است حال #جامانده ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی😭 است
🌸شاید سفارش دوستان #شهیدش پیش ارباب بود یا رضایت #همسر دل شکسته💔 اش برای شهادت یا مناجات خودش در روز ِ#عرفه با معشوق که با تیری که به #گلویش اصابت کرد💥 به آرزویش رسید.
🌺 #سربازِ بی بی، دیگر نگران نباش. در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون #گلوی تو هم خونی است. فقط تو را #قسم به "اشک های بعد از شهادتت" دعایمان کن🙏
🔹باید گذشت از این دنیا🌎به آسانی
🔸باید مهیا شد از بهر #قربانی
🔹سوی #حسین رفتن با چهره خونی
🔸زین سان بود زیبا #معراج انسانی
📅تاریخ تولد: ۱۳۵۵/۱۲/۰۴
📆تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰۶/۲۱
🗺محل شهادت: لاذقیه.سوریه
🗺محل دفن: بهشت رضا.مشهد
#شهید_مرتضی_عطایی
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸در ۴ فروردين ۱۳۸۹ و اولین روزهای #بهار سال همت مضاعف-کار مضاعف، گلي🌹 از گلهاي بوستان ولايت، پروانه
🔰شهید محمد سلیمانی در 8/ 1/ 1366 در شهرستان #رودسر و در خانوادهاي متدین و عاشق اهلبیت (علیهم السلام) متولدشد. اين شهيد عزيز♥️ دارای مدرک فوق دیپلم برق بود و خدمت #سربازی اش را در دی ماه 1388 به پایان رسانیده بود و به دلیل عشق و علاقه اي وافر به شهدا🌷 و پاسداشت راهشان به عنوان #خادم_الشهدا به مناطق عملیاتی اعزام شد.
🔰مطالب يادداشت شده در دفترچه شخصي📖 شهيد سليماني، گوياي صفات زيبايي است که در #روح_بزرگش نهفته بود؛ ✓نماز اول وقت به جماعت، ✓ولايت مداري، ✓مداومت بر دعاي عهد و زيارت عاشورا، ✓حسن خلق و...
🔰همه دوستان می دانند که او برای پیوستن به خیل عظیم #شهدا سر از پا نمی شناخت نوعی بی قراری💗 در او حاکم بود، از همه سراغ آدرس گروههای #تفحص_شهدا را می گرفت وآن قدردراین امرُمصر بود، که ازهرکدام از دوستانش که بپرسی ازاین موضوع مطلع است.
🚨ما را چه میرسد درک مقام عظیم شهدا⁉️ #بیمار دلانی چون ما که دررنج دنیا زدگی غوطه میخوریم وتمام همّ خود را مصروف بدست آوردن وجاه و #مقام وگذران زندگی روزمره خود کرده ایم😔 درک مسئله #شهادت بسیار برای ما سخت است! درک اینکه کسی اینگونه ودر این راه قدم برداشته وجان❣ وتن خود که بالاترین سرمایه مادی است را(به زعم ما) نیست ونابود کند ، #آسان نیست❌
#شهید_محمد_سلیمانی
#خادم_الشهدا🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بہ دلمـ♥️ لڪ زده با خنـده ی تـو #جــان بدهم طرحِ لبخنـــدِ #تـو پـايـانِ پريشانے هاست😌 #خادم_الشهد
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خادم شدن
به پیراهن خادمی
و چسباندن #پلاک_خادمی بر روی سینه نیست❌
#خادم_الشهدا بودن
👈یک #تفکر است ...
تفکر و سبک زندگی👌
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌴 #خــادم_رزمنـدگان
ماه رمضـ🌙ـان سال ۶۶ بود ...
🍂در منطقه عملياتی غرب كشور بوديم نيروهايی كه در پادگان نبی اكرم ﷺ حضور داشتند در حال آماده باش برای #اعزام بودند. هوا بارانی🌧 بود و تمام اطراف چادر در اثر بارش باران گل آلود بود، بطوریکه راه رفتن بسيار #مشکل بود
🍂و با هر گامی گِلهای زيادتری به #کفشها میچسبيد و ما هر روز صبـح وقتی از خواب بيدار میشديم متوجه میشديم کليه ظروف غذای #سحری شسته شده است🍽 اطراف چادرهـا تميز شده و حتی #توالت صحرايی کاملا پاکيزه است !!
🍂اين موضوع همه را به تعجب وا میداشت😟 که چه کسی اين کارها را انجام میدهد ؟! نهايتا يك شب نخوابيدم تا متوجه شوم چه كسی اين خدمت را به #رزمندگان انجام میدهد!
🍂بعد از صرف سحری و اقامه ی نماز📿 #صبح كہ همه بخواب رفتند ديدم كه روحانی گردان از خواب بيدار شد و بہ انجام كارهای فوق پرداخت و اينگونه بود كہ #خادم بچه های گردان شناسايی شد.
وقتی متوجه شد که موضوع لو رفته گفت: من خاك پای رزمندگان اسلام هستم♥️
✍ راوی: عبدالرضا همتی
#مردان_بی_ادعا🌷
#ماه_رمضان_در_جبهه_ها
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
• #شهید_امیر_سیاوشی • #تم_رفیق_شهید 📲 • #تم_تیره 📌سفارشی تم_های_جذّاب_ایتا😍👇 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarza
#شهید_یعنی...
#خادم امام زاده و هیئت بود، ولی همیشہ جلوی در🚪 می ایستاد
معتقد بود دربانی و #خاکی بودن
برای ائمـه لطف بیشترے دارد😇
میگفت: هرچی #کوچکتر باشی #امام_حسین بیشتر نگاهت می کند👌
#شهید_امیر_سیاوشی
#شهید_مدافع_حرم 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
┊ ┊ ┊ ┊
┊ ┊ ┊ 🌸
┊ ┊ 🌼
┊ 🌸
🌼
🌸#علے_ولے_الله
🌸آنکه را #حُبِّ علی(ع) نیست به دل،
✨از ما نیست هرکه شد #شیفته ی عشق💞 علی(ع)، تنها نیست
🌸سائل و ریزه خور و #خادمِ درگاهِ
✨توأیم جز علی(ع) هیچکسی بر دل ما مولا نیست
#عید_غدیر✨🌸
#بر_شیعیان_جهان🎉
#مبارڪ_باد💕
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ همیشه با دو #سه نفر میرفت گلزار🌸 شهداقدم به قدم که #میرفت جلو ، دلتنگ 💔تر از قبل میشد ، دلتنگ #شه
#خاطره ☘✨
⚜از کنار صف #نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. #دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا🤲 گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که #حاج قاسم آمده حرم.
🔅 از لابهلای صف های #نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان🌷 میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار #ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند #زیارت کند . وقت رفتن گفت:
⚜«آقای #خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو #شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «#خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود #قاطی شهدا.....
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز🌸🌿
#شهید_قاسم_سلیمانی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾گم میشوم میان 🍁#دلتنگی💔 هایم... 🌾و محو #نگاهت 🍁که مشتاقانه #پرواز را🕊 🌾به انتظار نشسته ای... #س
3⃣4⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
♨️دل تنگی💔 هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و #اشک 😭و #امام_رضاامروز هم حکایتِ #خادم افتخاری اش .
به گمانم #مرتضی_عطایی🌼 کنار #پنجره_فولاد روضه ی #خرابه_ی_شام را خواند و با نوحه ی #سالار_زینب ، دم ِ ِعشق💓 را گرفت که با پروازِ به مقصدِ #دمشق حاجت روا شد.
🔆آنقدر عکس🖼 و فیلم از #مدافعان_حرم برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که #آوینی_سوریه شد.
هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق #چله_ای برای سلامتی اش در #حرم امام رئوف می گرفت. اشک های😢 همسرش سبب شد که مدتی با نام #جانباز ِمدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند .سخت است حال #جامانده ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی🌨 است
♨️شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش #ارباب بود یا رضایت #همسر دل شکسته اش 💔برای شهادت یا #مناجات خودش در روز ِ#عرفه با #معشوق که با تیری☄ که به #گلویش اصابت کرد به آرزویش رسید.
🔆ابوعلی دیگر نگران نباش.در روز قیامت #شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است.فقط تو را #قسم به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن.باید گذشت از این #دنیا به آسانی باید مهیا شد از بهر #قربانی
سوی #حسین رفتن با چهره خونی
زین سان بود زیبا #معراج انسانی
🍂به مناسبت ایام شهادت
#شهید_مرتضی_عطایی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بسم الله الرحمن الرحیم
☘چه بگویم برای تویی که نیستی و نبودی؟ برای تویی که می توانستی باشی اما خودت خواستی تا مثل سایه باشی، هم باشی و هم نباشی!
🍀چقدر وصف تو سخت است. هرکلمه ای که میگویم لحظه ای بعد #پشیمان میشوم.
تو نه تنها بودی بلکه هستی،!
تو مثل سایه هم نبودی چرا که عالمی زیر سایه ات بود و هست، نشان به آن نشان که #علمداری زیر سایه ات پرورش یافت که علم توی دستانش سایه به هستی انداخته است!
🍀درمانده ام که در وصف تو چه بگویم. فقط و فقط میتوانم چیزی بگویم که در فهمش کاملا درمانده ام.
🍀تو آن بزرگترینی هستی که بزرگیت را از کوچکی در مقابل #محبوبه خدا سلام الله علیها یافتی!
🍀تو آن سایه بخش ترینی هستی که این خصلت را از ماندن زیر سایه #امیر_مومنان سلام الله علیه به دست آوردی!
🍀تو آن هست ترینی هستی که از نیست ترین های درگاه هستی مطلق جل و اعلا بودی و هستی که ویبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام.
🍀تو #خادم مولا، کنیز فرزندان #فاطمه بودی و مادرِ پدرِفضل شدی تاهمه دخیل بر #فضل تو باشیم و تو ولی نعمت ما.
تو را نمیدانم چه بگویم؟
🍀حیف که نمیپسندیدی در حضور فرزندان فاطمه سلام الله علیها، فاطمه خطابت کنیم، پس در کمال استیصال از وصف تو می گویم:ام البنین #ام_البنین است!همین!
🍀سلام و درود خدای عزیزش بر #روح و جسم طاهرش.
🖤به مناسبت سالروز وفات #بانوی_ادب ام البنین سلام الله علیها
✍نویسنده: #گمنام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و اشک و #امام_رضا.
🍃امروز هم حکایتِ #خادم افتخاری اش. به گمانم مرتضی عطایی کنار #پنجره_فولاد روضه ی خرابهی شام را خواند و با نوحه ی سالار زینب ، دمِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ #دمشق حاجت روا شد🌷
🍃آنقدر عکس و فیلم از #مدافعان_حرم برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که #آوینی_سوریه شد.
🍃هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق چله ای برای سلامتی اش در #حرم امام رئوف می گرفت. اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام #جانبازِ مدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند. سخت است حال #جامانده ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است🍂
🍃شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش #ارباب بود یا رضایت همسر دل شکسته اش برای شهادت یا مناجات خودش در روزِ #عرفه با #معشوق که با تیری که به گلویش اصابت کرد به آرزویش رسید🌹
🍃ابوعلی دیگر نگران نباش. در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است. فقط تو را #قسم به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن😓
🍃باید گذشت از این دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
سوی #حسین رفتن با چهره خونی
زین سان بود زیبا معراج انسانی
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید_مرتضی_عطایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و اشک و #امام_رضا.
🍃امروز هم حکایتِ #خادم افتخاری اش. به گمانم مرتضی عطایی کنار پنجره فولاد روضه ی خرابهی شام را خواند و با نوحه ی سالار زینب ، دمِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ #دمشق حاجت روا شد🌷
🍃آنقدر عکس و فیلم از مدافعان حرم برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که #آوینی_سوریه شد.
🍃هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق چله ای برای سلامتی اش در #حرم امام رئوف می گرفت. اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام #جانبازِ مدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند. سخت است حال #جامانده ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است🍂
🍃شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش ارباب بود یا رضایت همسر دل شکسته اش برای شهادت یا مناجات خودش در روزِ #عرفه با معشوق که با تیری که به گلویش اصابت کرد به آرزویش رسید🌹
🍃ابوعلی دیگر نگران نباش. در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است. فقط تو را #قسم به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن😓
🍃باید گذشت از این دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
سوی #حسین رفتن با چهره خونی
زین سان بود زیبا معراج انسانی
🌺به مناسبت سالروز #شهادت_قمری #شهید_مرتضی_عطایی
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
📅تاریخ تولد : ۴ اسفند ۱۳۵۵
📅تاریخ شهادت : ۹ ذی الحجه ۱۴۳۷
📅تاریخ انتشار : ۲۹ تیر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت رضا.مشهد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و اشک و #امام_رضا.
🍃امروز هم حکایتِ #خادم افتخاری اش. به گمانم مرتضی عطایی کنار پنجره فولاد روضه ی خرابهی شام را خواند و با نوحه ی سالار زینب، دمِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ #دمشق حاجت روا شد🌷
🍃آنقدر عکس و فیلم از مدافعان حرم برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که #آوینی_سوریه شد.
🍃هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق چله ای برای سلامتی اش در #حرم امام رئوف می گرفت. اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام #جانبازِ مدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند. سخت است حال جامانده ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است.
🍃شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش #ارباب بود یا رضایت همسر دل شکسته اش برای شهادت یا مناجات خودش در روزِ عرفه با #معشوق که با تیری که به گلویش اصابت کرد به آرزویش رسید.
🍃ابوعلی دیگر نگران نباش. در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است. فقط تو را #قسم به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن😓
🍃باید گذشت از این دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
سوی #حسین رفتن با چهره خونی
زین سان بود زیبا معراج انسانی
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_مرتضی_عطایی
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
📅تاریخ تولد : ۴ اسفند ۱۳۵۵
📅تاریخ شهادت : ۲۱ شهریور ۱۳۹۵
📅تاریخ انتشار : ۲۱ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت رضا.مشهد
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃دلم بی تاب است. #وضو می گیرم. دفتر دل نوشته هایم راباز می کنم. قلم در دست می گیرم اما نمی دانم چرا ساعت شنی دلهره ام امروز پایانی ندارد. حافظه ام #شرمنده ی دلم شده و جملات امروز توانِ بودن ندارند.
🍃خواهر شاه خراسان، #خادم خود را به #عمه_سادات هدیه کرده است و من برای درک این اتفاق خیلی کوچکم. شاید هم دخیل های #پنجره_فولاد جواب داده است، نمی دانم.
🍃خوش به حالت ۱۴ سال با افتخار خادم بانوی #قم بودی، راست می گویند؛ #رفیق_شهید، شهیدت می کند. با آمدن خبرِ شهادتِ #شهید_قریب، کبوتر دلت به سوی آسمانِ شهادت پرواز کرد. در گریه های شبانه ات در حرم، جواز #مدافع شدن را گرفتی. چشم سر را برتمام وابستگی های دنیا بستی و با چشم دل راهی سرزمینی شدی که #عشق را به بهای شهادت می آموزند.
🍃بیست و یکمین روز آذر را با #شهادتت آذین بستی و دنیا و آدم هایش را داغدار نبودنت کردی. اما چرخ گردون #روزگار چرخید و این بار شهیدِ خادم شدی و حرم را زیارت کردی.
🍃این روزها فرزندت با افتخار برای #حضرت_معصومه، خادمی می کند و راهت را ادامه می دهد. میدانم این ها از دعای خیر تو است. دعا کن برای #اسیران_نفس که زنجیرهای #گناه بر وجودشان سنگینی می کند. توان راه رفتن در این برزخ را ندارند. دعا کن راه را گم کرده ایم. برای منتظرهای محتاجِ دعایت، دعا کن.
✍️نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_مهدی_ایمانی
📅تاریخ تولد : ۸ خرداد ۱۳۶۲
📅تاریخ شهادت : ۲۱ آذر ۱۳۹۶
📅تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : قم، حرم حضرت معصومه
🕊محل شهادت : سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدا #مدافع_حرم #شهید_خادم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سالروز شهادت شهید مهدی ایمانی🌼 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃دلم بی تاب است. #وضو می گیرم. دفتر دل نوشته هایم راباز می کنم. قلم در دست می گیرم اما نمی دانم چرا ساعت شنی دلهره ام امروز پایانی ندارد. حافظه ام #شرمنده ی دلم شده و جملات امروز توانِ بودن ندارند.
🍃خواهر شاه خراسان، #خادم خود را به #عمه_سادات هدیه کرده است و من برای درک این اتفاق خیلی کوچکم. شاید هم دخیل های #پنجره_فولاد جواب داده است، نمی دانم.
🍃خوش به حالت ۱۴ سال با افتخار خادم بانوی #قم بودی، راست می گویند؛ #رفیق_شهید، شهیدت می کند. با آمدن خبرِ شهادتِ #شهید_قریب، کبوتر دلت به سوی آسمانِ شهادت پرواز کرد. در گریه های شبانه ات در حرم، جواز #مدافع شدن را گرفتی. چشم سر را برتمام وابستگی های دنیا بستی و با چشم دل راهی سرزمینی شدی که #عشق را به بهای شهادت می آموزند.
🍃بیست و یکمین روز آذر را با #شهادتت آذین بستی و دنیا و آدم هایش را داغدار نبودنت کردی. اما چرخ گردون #روزگار چرخید و این بار شهیدِ خادم شدی و حرم را زیارت کردی.
🍃این روزها فرزندت با افتخار برای #حضرت_معصومه، خادمی می کند و راهت را ادامه می دهد. میدانم این ها از دعای خیر تو است. دعا کن برای #اسیران_نفس که زنجیرهای #گناه بر وجودشان سنگینی می کند. توان راه رفتن در این برزخ را ندارند. دعا کن راه را گم کرده ایم. برای منتظرهای محتاجِ دعایت، دعا کن.
✍️نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
#شهید_مهدی_ایمانی
📅تاریخ تولد : ۸ خرداد ۱۳۶۲
📅تاریخ شهادت : ۲۱ آذر ۱۳۹۶
🥀مزار شهید : قم، حرم حضرت معصومه
🕊محل شهادت : سوریه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#حافظ قرآن بود و #نخبه و #مخترع، مدیری لایق و پدری مهربان و #خادم حرم امام رضا «ع». آن قدر در زندگی اش، اخلاص داشت که آخر هم خدا، #شهادت در یکی از پاک ترین نقطه های زمین، در حرم پاک فرزند پیامبر «ص» را نصیبش کرد.
📖 من مادرم، فرید
✍️ به قلم: خانم زهرا سُلگی
📇 انتشارات: حماسه یاران
عاشقانهای مادرانه که زندگی #سید_فرید_الدین_معصومی از تولد تا شهادت در #حرم_شاهچراغ را روایت می کند
برشی از کتاب:
مگر تو خبر داشتی فرید؟! مگر تو می دانستی قرار است چه اتفاقی برایت بیفتد؟! آن هم این قدر دقیق! تو می دانستی فرید، می دانستی خوب زندگی کردن و خوب بندگی کردن تو را به آرزویت می رساند. این را دوستانت هم فهمیده بودند. فهمیده بودند که وقتی تقید به نماز اول وقتت را دیده بودند، گفته بودند: « همین نماز اول وقت، آخرش تو را شهید می کنه. » نماز اول وقتی که حتی در نیوزلند هم ترک نشد. نماز تو را کشاند به معراج شهدا، به نقطه اوج.
🌐 لینک سفارش کتاب
📗B2n.ir/h13193
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh