eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
💥 🌱رفیق حواست بہ مین های مجازی هست⁉️📱 این جنگ بشی ... 🍂دیگہ تمومہ ...👋🏻 جنگ سخت میرسہ بہ خــ❤️‌ــدا .. ولی ...☝️🏻 🌱قربانی نرم  ... از ... حواست باشہ ... باشہ ...✔️ 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Page300.mp3
707K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه کهف✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
°••🍃🌸♥️↻ ° 🌷#هُوَالشَّہید‌ 💢تصور نمیکردم #حزب_اللهی ها اینقدر #شاد و شنگول باشند، اصلا آدم های ری
✨❣✨❣✨❣✨ 🏴✨وقتی هیئت بود از اول تا آخر پای کار همه چیز می ایستاد. همه این را می کردند. در هفتگی علمدار،از سه چهار ساعت ⏰قبل می آمد 🏴✨همه چیز را می کرد. خاک های راه پله را جارو میزد، کفش👞 هارا جفت می کرد. اسپند دود می کرد. مقید بود بچه 👥ها از اول در حاضر باشند و آل یاسین در مجلس خوانده شود.✨ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✨❣✨❣✨❣✨ 🏴✨وقتی #مسئول هیئت بود از اول تا آخر پای کار همه چیز می ایستاد. همه این را #حس می کردند. در
2⃣1⃣3⃣1⃣🌷‍ ♦️بسم رب 🔰و این است جهان:  روز به شب 🌙می‌رسد و شب به روز.  آه از سرخی شفقی که روز را به شب🌟 می‌رساند‼️ اما مارا به تو نه ! نه این که راهی نباشد نه ما غافلان هزار تو بود آن هم  تاختن در هزارتوی   و نتیجه یکه تازی هایمان شد چاله . چاله هایی از جنس نفس در وجودمان . 🔰حاج عمار!  این روز ها یکی مانند تو را نیاز داریم در فانی مان .حاج عماری که چاله های وجودمان را پر کند و انتهای راه را ختم کند به همان راهی که نزدیک ترین راه به است و 🏴نزدیک ترین راه به امام حسین بود و ما تمام امیدمان به محرم. 🔰اما آن هم دیگر بهش نیست و یادآوری اش خاری است به قلبمان💖 چرا که ،  همین 😭ها بود! 🔰اما ملالی نیست چرا که " بانی روضه همین جاست نکن"و تلاش می کند برای شناختن امام حسین  به عالم،  همانطور که در زمان بودنش در این جهان🌐 همه ی دنیا را  می نشاند پای سفره .🌷 🔰هنوز هم که هنوز است  ما آدمیان منتظر یک ایم برای زنده شدن محافلی بهر مان   جان خودتان پای درمیانی کنید شاید شد‼️ 📚پ.ن: گذری برکتاب (شهید اوینی) پ.ن: گذری بر کتاب "شعرهای 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹حاج منافقین و رجوی را با خاک یکسان کرد ✔️ 🔹سردار : امروز شما آمریکایی‌ها این زباله‌های بیرون‌ریخته‌ی ملت ایران را، و ضدانقلاب را جمع می‌کنید و به اینها دل بستید. 🔸آیا آمریکا این هست⁉️ یک دختر یا زن ولگردی را به تلویزیون می‌چرخانید و امیدتان به این هست؟ این همه‌ی توان شماست؟ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣0⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا 🌷 💠اَحمد مُحمّد مَشلَب معروف به #شهیدBMW سوار لبنانی متولد ۳۱ آگوست سال ۱۹۹۵📆 
🦋شهادت، کسانی میشود که عالم را ، خدا میدانند👌 ☘و کسانی که را محضر خدا بدانند نمیکنند❌ #و شهدا ، اینگونه اند.. 🦋و ما نیز را سهمِ خود کنیم با گناه نکردن✅ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🥀✨💚✨🥀✨💚🥀✨💚 🥀پنجشنبه ڪه آید باز دلت💔نگ مےشوم 🌱بی قرارِ یـاد مےشوم یاد جانبازان میدان جنون 🥀آشنایان خاڪ و خون یادآنانےڪه مجنون بوده‌اند. رایاد کنید با یک صلوات 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 4⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨ 🕋 يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ 🌷 و خدا بر نگ
❣﷽❣ 5⃣ ✨ 💠 قرآن کریم می‌فرماید، مومنین دلهاشون با آرامش پیدا میکنه. یعنی به خدا میاره 🕋اَلَّذينَ ءَامَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللهِ سوره رعد آیه ۲۸ 🌷 ترجمه: كسانى كه ايمان آورده‌اند، دل‌هايشان به ياد خدا آرامش مى‌گيرد 👈🏼 بعد دنباله‌ی آیه، بعنوانِ یک قاعده‌ی کلّی می‌فرماید: 🕋اَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 🌷 ترجمه: آگاه باشید که با ياد خدا دل‌ها آرامش پيدا مى‌كند ✍🏼 علّامه طباطبائی در تفسیر المیزان می‌نویسد، از ظاهر آيه، انحصارى بودن اين مطلب فهميده میشه. ❌ یعنی معنای دقیقِ آیه این نیست که «دل‌ها با آرام می‌گیرد» ✅ بلکه معنای آیه اینه که «دل‌ها فقط و فقط با آرام میگیرد» 👌 یعنی دل‌ها جز به ، با چيز ديگه‌ای اطمينان و آرامش پیدا نمی‌کنه. ✔️ مال و ثروت رفاه، تکنولوژی و... برای انسان میاره، و زندگی رو راحت‌تر میکنه، ❌ ولی در زندگی نمیاره. ✅ فقط و فقط در است. 👌 خدا ما رو طوری ساخته که جز با یادش دلمون آروم نمی‌گیره. ✴️ اگه بیقراری... ✴️ اگه دلتنگی... ✴️ اگه دلگیری... ✴️ اگه متحّیری... ✴️ اگه استرس و اضطراب داری... 🔔 گیرِ کار اینجاست که هزار یاد، جز در دلت جولان میده 💯 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
راضی به رضای تو_19 - @ostad_shojae.mp3
4.86M
۱۹ 🌸به گفته ی پیامبر رحمت؛ محبوبِ خداوند میشی اگر... صــابر باشی؛ و 🍃 برگزیده ی ویژه ی خدا میشی؛ اگر... راضــــی باشی...! 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید.🥀🌱 🌻این راهرگز #فراموش نکنید تا خودرا #نسازیم وتغییر ندهیم، #جامعه ساخته نمی‌شود.❌ #شه
💠وقتی دلت 💔تنگ میشه ... وقتی حسی شبیه دست به گلوت میذاره ... حال دلت 🌧بارونیه ... ♨️بغض💔 داری اما فرو میخوریش گوشی رو دست یهو باز میکنی میبینی برات نشونه فرستاده تا بگه کنارتم غصه چرا ... 💠میگه مگه شده تا تنهات بذاریم بعد میبینی اسم آیدی کسی که برات کرده تا بذاری کانال عین حال دل💓 تو " دلتنگ " ... ♨️دلت میخواد بری زیر آسمون باصدای بلند زار بزنی😭 تا شاید برداره این بغض سنگین از روی گلوت ... 💠تو همیشه کنار منی همیشه میرسونی خودت رو که بگی هستم ... که بگی اگر تو نمیتونی بیای دیدنم خب یه بارم من میام نداره ... ♨️چه خوبه که شب 🌙جمعه پیش "ارباب(ع)" یاد ما بودی ... حتی این بار که ننوشته 📝بودم برات شب جمعه رایاد کنید تا ... 😭 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 0⃣3⃣#قسمت_سی_ام 💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره
❣﷽❣ 📚 💥 1⃣3⃣ 💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود. 💢صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق می‌زد و با چشمانی به رویم می‌خندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمی‌رسید. 💠 پاهایم سُست شده بود و فقط می‌خواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار جیغم را در گلو خفه کرد. 💢 مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ می‌زدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه کرد :«یه بار دیگه جیغ بزنی می‌کُشمت!» 💠 از نگاه نحسش نجاست می‌چکید و می‌دیدم برای تصاحبم لَه‌لَه می‌زند که نفسم بند آمد. قدم‌هایم را روی زمین عقب می‌کشیدم تا فرار کنم و در این راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد. 💢 از درماندگی‌ام لذت می‌برد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به خندید و طعنه زد :«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمی‌کردم انقدر زود برسی!» 💠 با همان دست زخمی‌اش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگی‌ام را به رخم کشید :«با پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!» 💢پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. می‌دید تمام تنم از می‌لرزد و حتی صدای به هم خوردن دندان‌هایم را می‌شنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت :«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟» 💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خنده‌ای چندش‌آور خبر داد :«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط راهی نیس!» 💢همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و می‌دیدم می‌خواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری می‌لرزید که نفسم به زحمت بالا می‌آمد و دیگر بین من و فاصله‌ای نبود. 💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا می‌کرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه می‌رفت تا تکان نخورم. 💢همانطور که جلو می‌آمد، با نگاه بدن لرزانم را تماشا می‌کرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :«واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :«مگه تو چیزی هم پیدا میشه؟» 💠 صورت تیره‌اش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی می‌زد و نگاه هیزش در صورتم فرو می‌رفت. دیگر به یک قدمی‌ام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمی‌دانستم چرا مرگم نمی‌رسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«پسرعموت رو خودم بریدم!» 💢 احساس کردم بریده شد که نفس‌هایم به خس‌خس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمی‌اش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید. 💠 چشمان ریزش را روی هم فشار می‌داد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی می‌شدم که نارنجک را با دستم لمس کردم. 💢 عباس برای چنین روزی این را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم. 💠 انگار باران و گلوله بر سر منطقه می‌بارید که زمین زیر پایمان می‌جوشید و در و دیوار خانه به شدت می‌لرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم می‌چرخید و با اسلحه تهدیدم می‌کرد تکان نخورم. 💢 چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشوره‌های عمو، برای من می‌تپید و حالا همه شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم... ✍️نویسنده: 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
1_59083912.mp3
3.92M
🎵 🍃این ساعت و این ثانیه 🍃دور حسین مهمانیه 🎤 👈 👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌴🌴🌴🌴 🌟من یک صغیره از پسرم ندیدم❌ چه رسد به گناه کبیره 🌟نقل قولی از 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرنفسی سلام ڪردن 💖اسٺ بہ ت✨و ڪردن عشق💕 اسٺ اسم قشنگٺ 🌸 بہ چون آید😍 روے ادب قیام ڪردن اسٺ السلام علیڪ یا بقیة الله 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
..🌸🦋 🌦درد ساده مداوا‌ نمےشود❌ باید به هم رسید💞 وَاِلّا نمی‌شود 🌤دل‌تنگ💔ِ روزهاۍبودنِ‌ ... 🌷 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
1_140813411.mp3
3.16M
♨️تنها راه پاک شدن 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣❤❣❤❣❤❣❤❣ #اولین_آخرین_دیدارپسرباپدرش بمیرم برات ڪوچولو 😭 #شهیدمدافع_حرم #شهید_سجاد_طاهرنیا 🍃🌹🍃🌹
‍ 🥀✨بسم رب العالمین 🔶و چه بسیارند که کسب و تجارت و داد و ستد آنها را از یاد خدا غافل نمی کند" *، و بلکه دنیا برایشان ، با همه پستی ها و بلندی هایش ، میشود مشعلی💥 برای لمس .🕋 🔷پاک مردانی همچو . سجاد نامی که به قول خودش ، در تب و تاب ناله های بیتاب بود . سجادی که دوازده سال تمام ، از صابرین بود و عشق❣ ، در میان امواج قلبش قدم میزد . 🔶میدانی ، زمان ، مامن و منزلگاهیست برای آرزوهایی ، که اکنون خوانده میشوند . خاطره هایی که نبضشان ، هنوز در میان پیچ و خم 🌷حس میشود . زمان ، هنوز بیاد دارد استخاره ات را ، و خوب بخاطر سپرده است که آیه را خواندی * 🔷شاید ، همین آیه بود که تو را کرد . شاید طعم شیرین ، لحظه ای زیر پوستت دوید و دلگرم شدی ، وقتی که خداوند در نشانه اش ، تورا از مسیر خودش خواند ‌. 🔶براستی ، چه کسی میداند ، طوفان عشق ، چگونه سجاد را فشرد که ساعتی ⏰قبل از تولد ، دل به دریا زد و راهی شد . پ.ن: استخاره همسر شهید 💠 آیه۳۷/سوره نور 💠 آیه۱۲۳/سوره توبه 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
‍ 🔸آی اهل ، چرا فریاد شادی و هلهله سر نمی‌دهید⁉️ ⚜استاد : ✍.. اگر عید ولایت است عید فضیلت است. چون بزرگترین علی(ع) در روز مباهله و آن‌هم صریحاً در قرآن📖 کریم بیان شده. ✍امام رضا علیه السلام به فرمودند: بالاترین فضیلت علی(ع) آیۀ مباهله است. چون در این علی(ع) نفس پیامبر(ص) اعلام شده است. باید غربت مباهله برطرف بشود، این خیلی مهمتر از بسیاری دیگر از الله است. ✍در جهان احدی نیست که منکر مباهله و این فضیلت باعظمت علی(ع) بشود. آیۀ صریح قرآن 📖است و داستان مباهله را همه بیان کرده‌اند. عاشقان 💗اهل بیت(ع) کجا هستند که جشن 🎊محبت را برگزار کنند، ✍و سرور خود را در آیۀ مباهله به اهل عالم نشان بدهند❓ قبول کنیم ما هنوز در مکتب محبت اهل بیت(ع) آنچنان که باید رشد نکرده‌ایم. از نزول آیۀ مباهله، موجب صعود دل‌ها در عزای است. باشکوه‌ترین تجمع اهل بیت(ع)در طول تاریخ 📅اسلام در مباهله است. ✔️ ✍باید داستان مباهله را به خود بیاموزیم. آی اهل محرم 🏴ببینید حسین(ع) در آغوش (ص) است. چرا فریاد شادی و هلهله سر نمی‌دهید⁉️ تنها منتظرید اباعبدالله(ع) در گودی قتل‌گاه بیفتد تا فریاد عزا سر کنید؟ الان باید عالم را باخبر کنید تا علت گریه‌ها 😭و عاشورای شما را بفهمند. 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا