🍃سال هزاروسیصدوچهل در شهرکرمان از دامان پدری عالم، عارف و مادری با تقوا، پسری قد کشید احمد نام که بسیار پرهیزگار، مهربان و درس خوان بود.
🍃شهید احمد فتحی سال چهارم دبیرستان بود که در #تظاهرات و فعالیتهای ضد رژیم #شاهنشاهی فعالانه شرکت می کرد، حتی چندین مرتبه توسط ایادی مزدور کتک خورد و زخمی شد.
🍃بعداز پیروزی #انقلاب در کنار فعالیتهای اجتماعی و سیاسی به ادامه تحصیل پرداخت و با رتبه بالا در رشته #پزشکی_دانشگاه_تهران قبول شد .اما بعد از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها به عضویت #سپاه_پاسداران انقلاب اسلامی درآمد.
🍃 او با اصرار و سعی فراوان توانست سپاه را مجاب کند که به درد واحد فرهنگی نمی خورد و همراه یکی از واحدهای سپاه به مهاباد رفت و در آنجا مستقر شد.
🍃او یکی از پایگاههای بلا استفاده ومستقر در مهاباد را که در تیررس ضد انقلابیون دموکرات بود، احیا کرد و همان جا مشغول خدمت شد. بعد از شهادتش آن پایگاه را به یاد او نامگذاری کردند.
🍃همرزمش می گوید:" ز وقتی یک راننده تاکسی به احترام لباسمان از ما کرایه نگرفت شهید احمد بدون فرم به خیابان می آمد."
🍃شهید احمد در بیست وچهارم فروردین سال شصت در درگیری روستای دارلک مهاباد براثر اصابت گلوله ای از سوی عوامل ضد انقلاب دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نائل آمد. بعد از شهادتش آن پایگاه را به یاد او نامگذاری کردند.
🍃دوست #جانباز_نخاعی اش می گوید:" به خاطر شرایطم در مسأله ي ازدواج درمانده بودم كه يك دفعه به ياد دوستم شهید احمد افتادم. به او متوسل شدم و گفتم زماني ما باهم دوست بوديم ، حاشا به كرمت! اگر دست رد به سينه ام بزني.
🍃بعد از #ازدواج با همسرم به محل مزار شهدا رفتيم و قبر شهید احمد را نشان دادم كه او گفت:" اين کناری هم قبر دايي من است. شهيد حسن كمساري.كاملاً به قبر شهید احمد چسبيده بود! آن روز مطمئن شدم به لطف #خدا ازدواجم به واسطه ي شهید احمد صورت گرفته.
✍نویسنده : #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_احمد_فتحی
📅تاریخ تولد : ۱٣ خرداد ۱٣۴۰
📅تاریخ شهادت : ٢۴ فروردین ۱٣۶۰
🥀مزار شهید : کرمان،گلزار کرمان مرکزی،قطعه ۵، ردیف۱
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃سلام به قطره قطرهی خون تو ای #شهید، خونی که نگهدارنده ی حق از باطل و زنده نگه دارندهی #عدالت اجتماعی شد.
🍃سلام بر #منطق تو ای شهید، که آگاهی و حیات تراوش شده ی آن است.
سلام بر تو ای کسی که آگاهانه مسیر #حق را برگزید و دعوت پروردگارش را لبیک گفت♡
🍃سلامبر تو ای کسی که غبار فروتنی و تواضع وجودش را درنوردید.
سلام بر تو ای کسی که شهادت را در اغوش کشید و ما زمینیان را به خود مجذوب ساخت و به هوش آورد قلبهای غفلت زده ما را.
🍃سلام بر تو ای به نور پیوسته، سلام بر تو ای مدافع حریم ولایت، سلام بر تو ای پرستوی #حلب، سلام بر تو ای پرواز کننده به سوی معراج، سلام بر تو ای #مخلص فی الارض🌺
🍃عمار جان ...
سلام و نگاه #خدا بر تو بود که عاشقانه تو را ببرد. بگونه ای که هستی کائنات از عطر پراوز تو مست شده اند.
🍃ای برادر شهیدم، تو را قدر میدانیم
و خوب میدانیم، بهمجرد این که هر قطره ای از خونت بر زمین جاری شد در مقابلش گلی شکوفا و راهی مشخص گردید.
🍃نغمه ی #دعایت را به نزد پروردگار برای ما محبوس شدگان زمینی بنواز. شاید به رائحه ی دعای شما، دلهای زنگی ما نیز طراوت خویش را بدست آورند و معطر وجودمان را فرا گیرد و راه خلاصی از این زندان مادی را هموار سازیم😓
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_عمار_بهمنی
✍نویسنده : #زهرا_حسینی
📅تاریخ تولد : ۲۵ شهریور ۱۳۶۴
📅تاریخ شهادت : ۲۴ فروردین ۱۳۹۵.حلب
🥀مزار شهید : فسا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #طراحی #دل_نوشته #مشهد #کربلا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
دست بر سفره نبردم
تا خودت تعارف کنی
تعارف اهلِ کرم
از خوردن نان بهتر است ...
#شهید حاج #مهدی_باکری در حال تدارک سفره افطار....
#ماه_رمضان_در_جبهه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💔
قسمتی از وصیتنامه بسیار زیبای شهید✅
شهید والامقام محمود فخار❤️❤️
هدیه به روح شهید صلوات💞
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❤️قسمت صد و هشت❤️
.
یک سینی حلوا درست کرده بودم تا محمد حسین شب جمعه ای ببرد مسجد، یادش رفت. صبح سینی را دادم به محمد حسن و گفتم بین همسایه ها بگرداند.
وقتی برگشت حلوا ها نصف هم نشده بود.
یک نگاهش به حلوا بود و یک نگاهش به من
_ مامان می گذاری همه اش را خودم بخورم؟
+ نه مادر جان، این ها برای بابا است که چهار تا نماز خوان بخورند و فاتحه اش را بفرستند.
شانه اش را بالا انداخت:
_ "خب مگر من چه ام است؟ خودم می خورم، خودم هم فاتحه اش را می خوانم."
چهار زانو نشست وسط اتاق و همه حلوا ها را خورد.
سینی خالی را آورد توی آشپزخانه:
"مامان فاتحه خیلی کم است. میروم برای بابا نماز بخوانم.
شب ایوب توی خواب
سیب آبداری را گاز می زد و می خندید.
فاتحه و نمازهای محمد حسن به او رسیده بود
.
قسمت اخر❤️
.
از تهران تا تبریز خیلی راه است.
برای این که دلمان گرفت و هوایش را کردیم برویم سر مزارش
سالی چند بار می رویم تبریز و همه روز را توی #وادی_رحمت می مانیم.
بچه ها جلوتر از من می روند، ولی من هر بار دست و پایم می لرزد.
اول سر مزار حسن می نشینم تا کمی آرام شوم. اما باز دلم شور می زند.
انگار باز ایوب آمده باشد خواستگاریم و بخواهیم احتیاط کنیم که نکند چشم توی چشم هم شویم.
فکر می کنم چه جوری نگاهش کنم ؟
چه بگویم؟
از کجا شروع کنم؟
ایوبم.......
.
#پایان
التماس دعا
#یاعلی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❤️ #در_محــضـر_عــلـما
🔔 فرصت محدود
✅ آیت الله فاطمی نیا:
تا فرصت تمام نشده از باقیمانده این ماه مبارک استفاده کنید. قرآن بخوانید، سوره توحید را همه حفظ هستند مدام بخوانید که هر آیه یک ختم قرآن است.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh