eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤚🌸 🤚❤️ 🤚💐 با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان شرم دارم خجلم من زِ شما آقا جان چه کریمانه به یاد همه‌ی ما هستی آه از غفلت روز و شب ما آقا جان 🤲🏻 💐 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
"به آسمان که رسیدند، رو به ما گفتند: زمین چقدر حقیر است، آی خاکی ها..." 🌷شهید حسن باقری 🔸سایز استوری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدا_در_قهقهه_مستانه_شان_و_در_شادی_وصلشان_عند_ربهم_یرزقون_اند ⚘ 🎉به مناسبت سالروز تولد ⚘شهید‌_عباس_دانشگر 🎉تاریخ تولد : ۱۸ /۲/ ۱۳۷۲. سمنان ⚘تاریخ شهادت : ۲۰ /۳/ ۱۳۹۵ حلب ⚘تاریخ انتشار: ۱۷ /۲/ ۱۴۰۰ ⚘مزار شهید : امامزاده علی اشرف سمنان ~~🌸~~ عشق حسین، تمام معادلاتِ عالم را به هم میریزد... عشق حسین⚘عاشق پرور است... عشق حسین، ⚘شهید پرور است ~~🌸~~ عشق به حسین، تازه داماد نصرانی را پایبند کربلا کرد و به هوای عشق حسین، تازه عروسش را به مادر سپرد و عاشقانه به میدان زد. ~~🌸~~ بعد از هزار و اندی سال، باز هم عشق حسین، عشقِ زمینی را می‌دهد. اینبار تازه دامادی به نامِ . متولد ماهِ اردیبهشت، ماهِ عاشقان. نور چشم پدر و قوتِ قلبِ ... ~~🌸~~ درمهرماه نود، لباسِ مقدسِ پاسداری به تن کرد و ورد زبانش شد : خدمت و خدمت و خدمت. در اردیبهشت نود و پنج، تازه عروسش را به اربابش سپرد و به دنبالِ عشقِ حسین (ع)، راهی دیارِ حضرت_عقیله شد. ~~🌸~~ میدانِ جنگِ حلب، قتلگاهش شد و صورت خضاب شده با خونش چشم رفقایش را به هوای جوانِ_کربلا بارانی کرد ~~🌸~~ قبل از شهادت خوانده بود. در تیررس دشمن؛ مثل مولایش (ع). نُقل مراسم عروسی، نثارِ سوخته اش شد. ~~🌸~~ مادر می‌گوید: "عباس من برای مردن حیف بود! او باید شهید می‌شد" و خوشحال است که لحظه تدفین به پاسِ این سربلندی، شیرش را حلالِ شیرپسرش کرده. ~~🌸~~ پدر می‌گوید: "از همان دوران کودکی، مسیر بندگی را در پیش گرفته و نُه ساله بود که اعتکاف های رجبی اش را آغاز کردحالا چندسالی هست که جایِ عباس، در میان اعتکاف های رجبی خالیست اما اکنون معتکف آسمانها است ~~🌸~~ جایش خالیست اما...گرمی حضورش، همه شهر را گرم می‌کند💥 أللَّھُمَّ؏َـجِّلْ‌لِوَلیِّڪَ‌ألْفَـ♡ـرَج‌بحِّق‌الزینب؏ ⚘ . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا💚 ~⚘~ ⚘به مناسبت سالروز شهادت ⚘ش⚘ید _محمد _بلباسی ⚘تولد :1358/1/1 ⚘شهادت 1395/2/17 🌴⚘🌴 و...... 🔸13 رزمنده سپاه کربلای مازندران در خان‌طومان سوریه به شهادت رسیدند، 👇👇👇👇👇 🔸حبیب‌الله قنبری، 🔸رحیم کابلی، 🔸رضا حاجی‌زاده، 🔸حسن رجایی‌فر،🔸 سیدرضا طاهر، 🔸سیدجواد اسدی، 🔸سعید کمالی، 🔸محمود رادمهر، 🔸علیرضا بریری، 🔸علی عابدینی، 🔸حسین مشتاقی، 🔸علی جمشیدی و 🔸محمد بلباسی نام 13 پرستوی عاشقی است که در کشور سوریه به شهادت رسیدند. 🌴⚘🌴 🔸شهدایی که با سوءاستفاده تکفیری‌ها از فرصت ایجاد شده از آتش‌بس کوتاه در غربت آسمانی شدند و به گفته رهبر انقلاب این شهادت در غربت امتیاز بزرگی است که در پیشگاه خدای متعال فراموش نمی شود. 🌴⚘🌴 🔸بهشهر، آمل، بابل، ساری میاندورود، بابلسر، فریدونکنار، نکا، نور و قائم‌شهر دیار این شهداست، دیاری که مجنون وار از آن هجرت کردند تا به یار برسند و رسیدند، آن هم چه رسیدنی. 🌴⚘🌴 🔸کسانی می‌توانند از سیم خاردارهای دشمن گذر کنند که در سیم خاردارهای نفس خویش گیر نکرده باشند و مردان غیور مازندرانی این جمله را عینیت بخشیدند. 🌴⚘🌴 🔸شهید حاج _ق_ا_س_م 🔸_س_ل_ی_م_ا_نی_ هم به اهمیت کار نیرو‌های مازندرانی در آن نبرد نابرابر تاکید می‌کردند و می‌گفتند: اگر مقاومت بچه‌های مازندران نبود، حلب را از دست می‌دادیم. 🌴⚘🌴 🔸سلام پروردگار و بندگان صالح و ملائکه‌اش بر ارواح طیّبه‌ این شهدا که عارفانه در دیار غربت از حریم اهل بیت (ع) پاسداری و در این راه جان‌ خود را فدا کردند، در برابر این پیکرهای پاک و ارواح بلند و تابناک سر تعظیم فرود می‌آوریم. 🌴⚘🌴 برای سلامتی وتعجیل درامرفرج مولایمان سلامتی رهبر،وخانواده های شهدا ارواح مطهرشهیدان یادشده ⚘صلــــــــــــــوات⚘ 🌴⚘🌴 @shahidNazarzadeh
اینفوگرافیک| شهید مدافع حرم «عباس دانشگر» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش داوود هست🥰✋ *پرواز ۲۷ پاسدار...*🕊️ *شهید داوود میرزایی*🌹 تاریخ تولد: ۸ / ۷ / ۱۳۶۹ تاریخ شهادت: ۲۴ / ۱۱ / ۱۳۹۷ محل تولد: علی‌عرب،‌چادگان،اصفهان محل شهادت: مسیر خاش-زاهدان *🌹برادرش← سال ۹۴ در اوج درگیری‌های سوریه، داوود خیلی تلاش کرد مدافع حرم شود،🌙اما خانواده و بخصوص مادرمان مخالفت می‌کردند.🥀خیلی هم تلاش کرد تا رضایت خانواده را بگیرد که موفق نشد.🥀از همان زمان حسرت مدافع حرم شدن در وجودش بیشتر شد.🍂یادم است نوحه معروف «منم باید برم آره برم سرم بره...» که در خصوص مدافعان حرم بود را زیاد زمزمه می‌کرد.🍃صدای دلنشینی داشت و محرم‌ها مداحی می‌کرد.🎤نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نمی‌شد و اَکثراً به جماعت می‌خواند.📿 از نوجوانی هایش یادم نمی‌آید حتی یک‌بار هم روزه‌هایش را خورده باشد.💫 در هر شرایط و سختی که بود روزه هایش را تمام و کمال می‌گرفت.🌙 قرآن و زیارت عاشورا را هم زیاد می‌خواند،🍃در کارها و رفتارهایش اول رضای خدا را در نظر می‌گرفت.🌙می‌گفت خدمت به مخلوق، خدا را خشنود می‌کند💫 همین اخلاص در عمل و کار برای رضای خدا بود که باعث شد داوود به مقام شهادت برسد.🕊️به نظر من داوود خادم‌الشهدایی بود که اخلاصش او را شهید کرد.🌙سال ۹۷ شهادت ۲۷ پاسدار🥀در شرایطی که ظاهراً کشورمان درگیر جنگی نبود، خبری بود که کل کشور بازتاب زیادی داشت.🥀 اتوبوس پاسداران مورد حمله تروریستی قرار گرفت و منفجر شد💥و تمامی آنها و داوود به شهادت رسیدند*🕊️🕋 *پاسدار شهید داوود میرزایی* *شادے روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅══✼ *✨﷽✨*✼══┅┄ دست ادب بر روی سینه می گذاریم السَّلامُ عَلَى الْقآئِمِ الْمُنتَظَرِ و الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ سلام بر قیام کننده‌اى که انتظارش کشیده مى‌شود و (سلام بر) عدل آشکار سلامی می دهیم از روی اخلاص سلامی را که دلتنگی در آن باشد نمایان ز لب های عزیرت گر جوابی بشنویم ما ؛ چه حسی می نشیند در میان سینه هامان پس : 🌸السَّلامُ عَلَیکَ یا صاحِبَ الزَّمان✋🏻 أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تمام صبح هایم ⛅️ با تو بخیر میشود ..♡.. تو آنی که با هر تبسمت 😍 خورشید طلوع میکند..☀️.. ‍‎‌‌‎ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 🌹‌شهـــید بهشتی: در زندگی به دنبال کسانی حرکت کنید که هرچه به جنبه‌های خصوصیتر زندگی ایشان نزدیک میشوید تجلی ایمان را بیشتر ببینید ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید حسن قاسمی دانا🖤🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃می‌گویند برات اگر می‌خواهی، دخیل به امام رضا(ع) ببند. عجیب تمامِ کربلاییها نمک گیرِ معرفتِ حضرت سلطان هستند نمونه اش حسن! 🍃متولد یک روزِ گرم شهریور در ، در همسایگی امامِ رئوف‌...دومین پسر خانواده شش نفره قاسمی دانا و عجیب برای مادر، این پسر با بقیه فرق داشت♡ 🍃معرفتش، اولین جرقه تمام رفاقت هایش بود...اصلا هرکه به او جذب می‌شد، مریدِ خون گرمی و معرفتِ بی حسابش بود. مریدِ علی (ع) و آلِ علی بود...سَنَدَش؟ پیرهن سیاهی که به نشانه عزا، تمام و صفر، همسفرِ روضه ها و هیئت هایش بود. 🍃اینبار به جای کربلا؛ براتِ را از حضرت سلطان گرفت. عازمِ شهرِ عشق شد...ارادتش به خاندانِ عصمت، گلوگیرِ آسایش و آرامشِ دنیایی اش بود و اصلا حسن مردِ ماندن نبود... همیشه از خدا میخواست مرگِ با عزتی داشته باشد و چه عزتی بالاتر از شهادت؟؟❤️ 🍃شوق به در چشمانش شعله می‌کشید و کیست که بتواند پرستویِ عاشقِ پرواز را از بال و پر بیندازد جُز معشوقی که سرش را به دامن گیرد؟! 🍃صبح ولادتِ مولایش (ع) غسل شهادت کرد. مدح مولایش را خواند و بال و پر گشود. چون شیر به میدان زد. پرواز نزدیک بود و حسن هر لحظه بیشتر از زمین کنده می‌شد...😞 🍃در ۱۹ اردیبهشت، در سرزمینِ ، با گروهی هشت نفره در عملیاتی که نامِ امام رضا(ع) بر رویش می‌درخشید به آسمان پرواز کرد. 🍃حسن با معرفت بود. هنوز هم هست. دلتنگش می‌شود و او مرهَم به این دلتنگی. مادر حسن را در گوشه و کنار خانه حس می‌کند، مادر است و عطر حضورش را لمس می‌کند، مادر است و دلخوش که عاقبتِ دردانه اش، ختم به خیر و عزت شده است🌺 🍃حال حسن آسمان نشین است. به همان اندازه با معرفت‌. و همچون آقایش حسن(ع) با کرامت، گره ها باز می‌کند... با حسن ها کارها دشوار نیست💚 ✍️نویسنده : 🍂به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲ شهریور ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳.حلب 🥀مزار شهید : خواجه ربیع مشهد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📸 | 🔻 از حاج‌ احمد به تمام نیروها : برای آنچه که اعتقاد دارید ایستادگی کنید حتی اگر هزینه‌اش تنها ایستادن باشد... جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۱ محور دژ مرزی کوت سواری مرحله دوم نبرد الی بیت المقدس درحال مکالمه‌ بی‌سیم با رحیم صفوی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰 | 🔹شهر پاوه در معادلات ضد انقلاب که سودای خودمختاری کردستان را داشتند، اهمیت بسیاری داشت. عمده مردم این شهر هوادار انقلاب بودند و از این رو تصرف این شهر می‌توانست کلید پیروزی و تسلط ضد انقلاب بر کل کردستانات باشد. اهمیت شهر پاوه باعث شد در مردادماه ۱۳۵۸ چند هزار نفر از گروهک‌های ضد انقلاب و چپگرا به پاوه حمله کنند. در این سو حدود ۲۰۰ پاسدار محلی و ۶۰ پاسدار غیربومی و چند نفر از نیرو‌های ژاندارمری دفاع سرسختانه‌ای در برابر مهاجمان انجام دادند. 🔹 نهایتاً بامداد ۲۷ مردادماه ۱۳۵۸ درست در لحظاتی که کم مانده بود ضد انقلاب، خانه پاسدار‌های پاوه را تصرف کند، پیام قاطع حضرت امام مبنی بر شکستن محاصره پاوه صادر شد و در پی آن مهاجمان به کوه‌های اطراف فرار کردند و نیرو‌های انقلاب بر پاوه مسلط شدند.اما در جریان مقاومت پاوه تعداد قابل توجهی از رزمندگان به شهادت رسیدند. تنها در بیمارستان این شهر ضد انقلاب بسیاری از پاسداران بومی و غیربومی را سر بریدند و پیکرشان را متلاشی کردند. 🔹مشهد شهدای پاوه یکی از اولین یادمان‌های ساخته شده در مناطق عملیاتی غرب کشور است و زائران نسبتاً زیادی به پاوه آمد و شد می‌کنند. همچنین مقام معظم رهبری نیز در سفر به مناطق کردنشین کشورمان، از این یادمان دیدن کردند و به زیارت مزار شهدایش رفتند. یادمان شهدای مقاومت پاوه در این شهر زیبا و پلکانی شکل، یکی از محبوب‌ترین یادمان‌های غرب کشور است که توصیه می‌کنیم برای یک‌بار هم که شده، محیط معنوی آن را از نزدیک درک کنید. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊' ابراهیم میگفت: اگر پدرم بچه هاے خوبۍ تربیت کرد به خاطر سختۍ هایی بود که برای رزق حلال میکشید... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋ *آخرین تماس*📞 *شهید محمد کامران*🌹 تاریخ تولد: ۹ / ۲ / ۱۳۶۷ تاریخ شهادت: ۲۳ / ۱۰ / ۱۳۹۴ محل تولد: دسجرد،جرقویه،اصفهان محل شهادت: سوریه مزار: تهران، بهشت زهرا *🌹همسرش← محمد بر سر مسائل فقهی خصوصاً خمس خیلی حساس بود🍁 حتی در مراسمات عزاداری امام حسین(ع) هم از غذای هر مجلسی استفاده نمی‌کرد🍲 مگر با اطمینان از وضعیت خمسی بانی آن🍲می‌گفت «اگر مردم می‌دانستند با دادن خمس چقدر مالشان برکت پیدا می‌کند با شوق خمس می‌دادند🍃او سر کارش ساعتی را کنارش میگذاشت و مدت زمان چای خوردن☕ و دستشویی رفتن‌هایش را حساب می‌کرد🍃و از اضافه کاری‌هایش کم می‌کرد تا حقی از بیت‌المال به گردنش نماند.🌷سفر آخر حالش فرق می‌کرد🍂تماس می‌گرفت و می‌گفت «برایم دعا کن📞 دیگر اینجا ماندن برایم سنگین شده🥀شاکی می‌شدم،می‌گفتم حداقل طوری حرف بزن آرامش بگیرم🥀می‌گفت «نه خانم. این‌ دفعه فرق دارد🕊️محمد حرف می‌زد📞و من ته دلم خالی می‌شد🥀3 شب قبل از شهادتش آخرین تماس ما باهم بود📞گفت نمی‌توانم تماس بگیرم📞 فقط دعایم کن🥀من هم فقط گریه می‌کردم🥀گفت «تو رو خدا گریه نکن دوست ندارم آخرین‌ بار صدای گریه‌هات رو بشنوم..🥀سه روز گذشت و از محمد بی خبر بودم🥀بعد از آن فهمیدم آسمانی شده🥀او قبل از اذان ظهر📿 بر اثر اصابت ترکش خمپاره💥به شهادت رسیده بود*🕊️🕋 *شهید محمد کامران* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت با دست مقابل دهانم را گرفتم، تا خنده‌ام را پنهان ڪنم و او میخواست دلواپسی‌اش را پشت این شیطنت‌ها پنهان ڪند و آخر نتوانست، ڪه دوباره نگاهش را به زمین انداخت و با صدایی ڪه از تپش های قلبش‌ میلرزید، پرسید _دخترعمو! قبولم میڪنی؟ حالا من هم، در ڪشاڪش پاک احساسش، در عالم عشقم انقلابی به پا شده و میتوانستم به چشم همسر به او نگاه ڪنم که نه به زبان، بلڪه با همه قلبم، قبولش ڪردم. از سڪوت سر به زیرم، عمق رضایتم را حس ڪرد ڪه نفس بلندی ڪشید و مردانه ضمانت داد _نرجس! قول میدم تا لحظه ای ڪه زنده ام، با خون و جونم ازت حمایت ڪنم! او همچنان عاشقانه عهد می‌بست، و من در عالم ﴿؏﴾ خوش بودم ڪه امداد حیدری اش را برایم به ڪمال رساند.و نه تنها آن روز، ڪه تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب ڪرد. 💞به یُمن همین هدیه حیدری، ۳۱ رجب عقد ڪردیم و قرار شد نیمه‌ شعبان جشن عروسیمان باشد و حالا تنها سه روز مانده، به نیمه شعبان، شَبَح عدنان دوباره به سراغم آمده بود. نمیدانستم شماره ام را، از کجا پیدا ڪرده و اصلا از جانم چه میخواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود ڪه پیامی دیگر فرستاد _من هنوز هر شب خوابتو میبینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم! نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد ڪه همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشت زده چرخیدم، و در تاریڪی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم.از حالت وحشت‌زده و جیغی ڪه کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشڪ شد و متعجب پرسید _چرا ترسیدی عزیزم؟ من ڪه گفتم سر کوچه ام دارم میام! پیام هوسبازانه عدنان روی گوشی، و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین ڪافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریخته ام ڪه نگران حالم، عذرخواست _ببخشید نرجس جان! نمیخواستم بترسونمت! همزمان چراغ اتاق را روشن ڪرد، و تازه دید رنگم چطور پریده ڪه خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم، تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانه ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. نگاهم ڪه به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشڪی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانه ام را روی انگشتانش حس میڪرد ڪه رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید : _چی شده عزیزم؟ و سوالش به آخر نرسیده، پیامگیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشڪارا لرزاند. رد تردید نگاهش، از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم ڪشیده شد و جان من داشت به لبم میرسید ڪه صدای گریه زن عمو فرشته نجاتم شد. حیدر به سمت در اتاق چرخید، و هر دو دیدیم زن عمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بیقراری گریه میڪند. عمو هم مقابلش ایستاده و.... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh