💥بسمہ رب الحسین علیه السلام💥
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷 بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
💥امروز ۱۹ مرداد ماه سالروز شهادت مدافع حرم"
💥سجاد_باوی" و "
💥حسین_دارابی "
💥گرامیباد
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج..🤲
هدیه_به_روح_شهداء_و_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله......
💠صلــــــــــــــــوات💠
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#قسمت_ششم
#نویسنده_رز_سرخ
سپیده:حلما جونم اروم باش بیا برو تا نیومده بالا خیلی عصبانی بود میترسم زنگ بزنه پلیس😢😢
حلما_هااان باشه باشه بزار برم اماده شم میرم الان
وای یعنی الان حسین به بابا گفته؟ چه برخوردی در انتظارمه 😭هر چی باشه حقمه😥😥😥
اومدم سمت اتاق لباسامو بردارم انقد گیج شده بودم که نمیدونستم کیفم کجاست
سپیده هم دنبالم اومد
سپیده:حلی بیا گوشیتم بگیر رو میز بود
حلما_وای یه 20 تا تماس از حسین دارم😢😢😢
سپیده:زودباش حلما لباساتو عوض کن
حلما_باشه تو برو منم الان میام
لباسامو عوض کردم شالم رو روی سرم مرتب کردم کولم رو برداشتم داشتم از اتاق میومدم بیرون که یادم افتاد آرایشمو هنوز پاکنکردم
برگشتم جلو آینه یکم آرایشم رو کم کردم خدا لعنتت کنه سپیده هی گفتم انقدر غلیظ آرایشم نکن ها..
وای خدا چرا پاک نمیشن لعنتی اه
خلاصه بعد کلی کلنجار رفتن اومدم بیرون از اتاق یه نگاهی به جو چندش آور رو به روم انداختم تهه دلم یه حس خوشحالی بود که حسین اومده منو از اینجاوببره اما حس اینکه بهشون دورغ گفتم و از اعتمادشون سو استفاده کردم با ترسی که قراره چه واکنشی نشون بدن داره دیونم میکنه
.
.
.
خیلی آروم و بدون خدافظی از در خونه زدم بیرون
پله ها رو یکی در میون رد میکردم رسیدم داخل حیاط پشت در ایستادم یه نفس عمیق کشیدم شالم رو کمی جلو اوردم و روی سرم مرتب کردم
درو باز کردم سرم پایین بود کفشایه حسینو میدیدم فقط که با فاصله کمی از من ایستاده بود😢😢
حلما:حسین من...😢
حسین_تو چی هاااان توچییی😡😡😡
حلما_بخدا اونجوری که تو فکر میکنی نیست برات توضیح میدم😭
حسین_چیو میخوای توضیح بدی😡 این بود جواب اعتماد ما حالا من جهنم اینه دست مزده بابا و مامان آرههه؟
صدای حسین انقدر بلند بود که غیر ارادی همینجور اشک از چشمام سرازیر شد هیچی نمیگفتم فقط بی صدا اشک میریختم😭😢😭
حسین _اینجوری واینستا😕 اینجا بیا تو ماشین
حلما گریه نکن با توام 😡بیا تو ماشین باهم صحبت میکنیم
کولم رو از دستم گرفت رفت سمت ماشین
حسین_بیاسوار شو😕😕
اروم راه افتادم سمت ماشین درو باز کردم و نشستم سرم پایین بود 😞حسین هم هیچ حرفی نمیزد مشغول رانندگی بود...
باید باهاش صحبت میکردم تا وضع ازاین بدتر نشه
_داداشیی😢😔؟
حسین_فعلا هیچی نگو حلما هیچی..
انقدر جدی و عصبییه که ساکت میشم سرمو تکیه میدم به شیشه..
یه ربی گذشت حسین جلوی یه پارک نگه داشته بود😳😳
با تعجب نگاهش کردم
حسین_حلما نمیخوام اینطوری بریم خونه پیاده شو باهم صحبت کنیم باید توضیح بدی همچیو😠
حلما_😥باشه ولی مامان و بابا چی😰😰
حسین_چیزی بهشون نگفتم تو نمیفهمی چیکار کردی اونا بشنون کجا بودی زبونم لال سکته میکنن
_پیاده شو حلما
یکم آروم شدم که مامانو بابا نفهمین بهشون دروغ گفتم اما پیش حسین آبروم رفته بود انگاری کل دنیا رو سرم خراب شده داشتم به بدبختیام فکر میکردم...
حسین_میشنوم همچی رو از اول بدون دروغ برام تعریف کن
حلما_😣باشه داداش میگم برات قول بده باور کنی
_بخدا دروغ نمیگم همچیو راست میگم😥😥😥
_حسین:منتظرم شروع کن حلما😕😕
همه چیز رو از اول برای حسین تعریف کردم تو این مدت من اشک میریختم اما حسین حتی تو چشمام نگاه نمیکرد😞😞
هووووف از وقتی که سپیده زنگ زد رو تا اومدن خودش مو به مو براش تعریف کردم سرشو بلند کرد تو چشمام نگاه کرد
حسین_حلما...این حرفا چیزی رو از اشتباهه تو کمنمیکنه اشتباهیی که هر دفعه قول میدی جبرانش کنی اون دوستا به درد تو نمیخورن چرا نمیخوای بفهمی دخترر؟؟؟
حلما_اونا با اطلاع خونواده هاشون همه کار میکنن
حسین_دِ بخاطر همین میگم به درد تو نمیخورن ما مثل اونا هستیم؟
_نه😑
حسین_چرا نمیخوای تلاش کنی بفهمی ما مثل اونا نیستیم چرا خیلی از این گناهایی که اسمش رو میزارن خوش گذرونی برای ما شرم آوره حلما هیچ چیزی زوری نمیشه خودتم میدونی ما هیچ وقت چیزی رو بهت تحمیل نکردیم
اما وقتی میبینم خواهرم پاره تنم داره جایی میره که جاش نیست کاری میکنه که فقط خودش آسیب ببینه دیونه میشم ...
حلما_حسین من حالم خوب نیست نه با نگین نه با سپیده نه هییییچ کس دیگه میخوام باخودم باشم تنها
حسین_😕😕😕این حرفارو میزنی که من بیخیال شم .خواهری من نمیخوام به من دروغ بگی بعد قایمکی بری با دوستایی که تو رو از خودت دور میکنن بگردی...
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
♻️ ألسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ
کــــربلا هرکس نــــرفته با رضــــا مطرح کند
از مــــیان پــــنجره فــــولاد امــــضا میرسد
🔹امام رضا علیهالسلام:
تــــوبه کــــننده از گــــناه مانند کــــسی است که گــــناه نــــکرده است.
📚 عیون اخبارالرضا، جلد ۲، صفحه ۲۴
📌 بیشتر از هرکسی میدونی، این روزا چقدر گرفتارم...
#امام_رضا #استوری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💚السَّلامُ عَلیڪَ ایُّهَا المُقَدَّمُ المَامول
💚السَّلامُ عَلَیڪَ بِجَوامِعِ السَّلام
🔸سلام بر تو ای کسی که اوّلین آرزوی همه هستی
🔸همه سلامها و درودها نثار تو باد
#صلوات بر قطب عالم امکان امام زمان عج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تو بگو
چشم هایت
تشنه کدامین نسیم آشناییست
که هر روز صبــح
تا نامی از عشق می برم
خورشید را
در آغوش میکشی...
#برادر_شهیدم
#شهید_حجت_الله_رحیمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰بســـــــــمہ رب الشــــــــــهدا🔰
✍به مناسبت سالروز شهادت
🕯شهید_علی_عظیمی
🕯تاریخ تولد : ۲۵ /۱۰/ ۱۳۶۵
🕯تاریخ شهادت : ۲۰ /۵/ ۱۳۹۶
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : زرند
🔰نمی دانم به حرمت صبر در برابر از دست دادن خواهر و برادر کوچک تر از خودت بود، یا پیشی گرفتن در سلام برای همه، از کوچک و بزرگ! شاید هم به حرمت تکریم بزرگترانت که با هر بار دیدنشان دست_بوسشان بودی!
🔰نماز اول وقتت که جای خود دارد و دعای رزق شهادتت در سجده. هر کدام می تواند عامل این معجزه باشد که پیکر پاکت، نزدیک به شصت_روز زیر آفتاب سوزان بماند، اما دشمن سالم پیدایت کند در حالی که طاقباز دراز کشیده و دستی را زیر سر قرار داده ای! انگارکه مشغول استراحتی🥺
👹داعش است دیگر! چطور می تواند تو را که جسم بی جانت معجزه وار سالم مانده تحویل دهد؟ یا رهایت کند؟ تو را که یک شیعه هستی و مسلمان واقعی. تو را که مظهر پاکی هستی علی جان. اما به زعم آنان یک کافر! که به شهادتت رسانده اند تا پاداش از خدا بگیرند😒
🔰تحویلت نمی دهند و زود سر و ته این معجزه_الهی را هم می آورند تا مبادا مُنافاتش را با تعاریفی که از کفر شیعیان داده اند بر نیروهایشان آشکار شود. باید این خبر را درز بگیرند که پیکری زیر آفتاب🔥سوزان در بیابانی که پر از کرکس است و کفتار، نه آفتاب سوخته شده نه خوراک درنده و چرنده! حتی دریغ از خطی از کبودی! تا دستان گناه آلودشان بر ملا نشود.
🔰نمی دانم در آن بیابان🔥 سوزان چه کسی پَر چادر یا پر َعبایش را بر سرت گسترد؟ اما می دانم بی شک کسی مراقبت بوده تا حقانیت راهی را که رفته ای آشکار سازد💔
🔰چنان فاصله زندگی تو با ما زیاد است که حتی رویم نمی شود طلب التماس_دعا داشته باشم چه رسد به شفاعت😭
🔰تنها آرزو می کنم خداوند صبری عظیم و جمیل بر دل رنج کشیده مادر نازنینت عطا فرماید که چشم به راه است...
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج..🤲
ختم صلوات برای سلامتی امام عصرعجل الله...
هدیه_به_روح_شهداء_امام شهدا
شهیدوالامقام علی عظیمی
🕯صلــــــــــــــــوات🕯
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨جواد بسیار شوخطبع بود و حتی به گفته همرزمانش به خاطر همین خلق خوش، فرماندهان عراقی خیلی دوستش داشتند. جواد همیشه یکتکه کلام داشت و آنهم این بود که دعا کنید شهید بشوم و در ادامه، خودش نحوه شهادتش را هم مشخص میکرد
و میگفت که برم روی مین و شهید بشوم و هر زمان این آرزوی خود را به زبان میآورد میخندید و میرفت.
✨حتی در شب شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، پای دیگ نذری که در هیئت به پا شده بود از بچهها خواست تا برای شهادتش دعا کنند، و این شد که ظهر 26 تیر در «فلوجه»عراق(محور صقلاویه) با ایثاری که از خود نشان داد با تله انفجاری برخورد کرد و تکهتکه شد و درنتیجه بال در بال ملائک گشود و آسمانی شد.
#شهید جواد کوهساری 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🖤#شھیدانہ
#خادم_الحسین علیه السلام
پشت ترک موتورش بودم
رسیدیم به یک چهار راه #خلوت
پشت چراغ قرمز ایستاد .
بهش گفتم: امید چرا نمیری..؟!
ماشین که اطرافت نیست؟
بهم گفت: رد کردن چراغ #خلاف قانونه و امام گفته رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی خلاف شرعه
پس اگر رد بشم گناهه داداش.☝️
منشبتوهیئتاشکچشممکممیشه...💔
🌹#شهید_امید_اکبری
🦋#یادشهداباصلــوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پای_درس_شهید ♥️
خیانت چیست؟؟
معامله با غیر خدا...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷یادی_از_شهدا
🌷🌷🌷شهید حجتالله رحیمی، نسل سومی بود و مثل بسیاری از افراد، دفاع مقدس را ندیده بود. وی لحظه شهادتش گفته بود: به دوستانم بگویید اگر رفتند کربلا و خواستند انگشتر یا کفن سوغات بیاورند، یک وقت به حرم آقا نبرند تا تبرک کنند. چطور میخواهند ببرند پیش آقایی که خودش نه کفن داشته، نه انگشتر...🌷🌷🌷
🌷شهیدحجت لله رحیمی🌷
یادشھداباذڪرصلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
~🕊
#روایت_عشق^'💜'^
رفته بود قبرستان بقیع. از حضرت زهرا(س) خواسته بود که وقتی شهید شد، مزارش مثل حضرتش بی نشان باشد.
دو سال بعد وقتی در عملیات والفجر هشت شهید شد. پیکرش در منطقه ماند. شهید خرازی فرستاد دنبالش. منطقه را آب گرفته بود. هر چه گشتند خبری نشد، باورش نشد. خودش هم آمد باز خبری نشد که نشد.
🌿همان قبرستان بقیع حاجتش بر آورده شده بود.
#شهید_علی_قوچانی♥️🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سالگرد شهادت شهید رضا کارگر برزی 🌱
زمستان سال نود و یک دعوت شدیم خانهی یکی از اقوام که از قضا ماهواره هم داشتند.
همین موضوع باعث شد تا رضا درباره اهداف شبکههای ماهوارهای واسه صاحبخانه و بقیه صحبت کنه.
توضیحاتی در مورد چگونگی تشکیل این شبکهها، منابع مالیشون، اهدافشون و حامیانشون داد.
توی اون مهمونی تعدادی از افراد حاضر که از لحاظ نسبی رابطه دوری با ما داشتن هم بودن و صحبتهای رضا را هم گوش می کردن.
چند نفری شروع کردن به مسخره کردن رضا که فلانی، توی فلان جا مغز تو شستشو دادن، تو کله شما کردن که ماهواره فلان و فلان….
بعد از مهمانی ، من با رضا تند برخورد کردم که چرا شروع میکنی از این حرفها میزنی که بخوان مسخرهات کنن ؟ و کلی توپ و تشر...
اما رضا این جوری جواب داد: من وظیفهام را انجام دادم ، در قبال این خانواده توضیحات رو دادم ، دیگه اون دنیا از من نمیپرسن که چرا دیدی و میدونستی اما چیزی نگفتی. من کار خودم و کردم ، به وقتش این حرفها جواب میده.
خیلی برام جالب بود ، اون اصلاً به این فکر نمیکرد که دارن مسخرهاش میکنن، فقط به فکر انجام وظیفهاش بود...
راوی: همسر شهید 💚
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شهادت خوب است اما تقوی بهتر است. تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند، فکر نکنم مال یک روز باشد. شاید یک روزه هم باشد ولی حاج آقا می گفت پی ساختمان، فنداسیون آهن است...
#شهید_روحالله_قربانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh