eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 شهید مجید قربانخانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 6⃣3⃣ #قسمت_سی_وششم 📖به تل
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 7⃣3⃣ 📖دلم پر بود. چند روز پیش هم سر دستکاری کردن دوز قرص هایش بحثمان شده بود. سرخود دردش که زیاد میشد، تعداد قرص ها را کم و زیاد میکرد. بعد از چند وقت هم درد نسبت به مسکن ها مقاومت میکرد و بدنش به داروها جواب نمیداد. 📖از خانه رفتم بیرون، دوست نداشتم به قهر بروم خانه اقاجون. میدانستم یکی دو ساعت بیرون از خانه باشم ارام میشوم. رفتم خانه عمه، در را که باز کردم، اخم هایش را فوری توی هم کرد. _شماها چرا مثل لشکر شکست خورده، جدا جدا می ایید⁉️ منظورش را نفهمیدم🤔 پشت سرش رفتم تو. صدای عمه با سر و صدای محمد حسین و هدی و حسن یکی شد. 📖_ایوب و بچه ها اژانس گرفتند، امدند اینجا. بالای پله را نگاه کردم، ایوب ایستاده بود. -توی خانه عمه من چه کار میکنی⁉️ با قیافه حق به جانب گفت: اولا عمه ی تو نیست و ... ثانیا تو اینجا چه کار میکنی؟ تو که رفته بودی ؟ 📖نمی گذاشت دعوایمان به چند ساعت برسد. یا کاری میکرد که یادم برود🗯 یا اینکه با هدیه ای پیش قدم میشد. به هر مناسبتی برایم هدیه می خرید 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 8⃣3⃣ 📖حتی از یک ماه جلوتر آن را جایی پنهان میکرد. گاهی هم طاقت نمی اورد و زودتر از موعد هدیه ام🎁 را میداد. اگر از هم دور بودیم، میدانستم باید منتظر بسته ی از طرف ایوب باشم. 📖ولی من از بین تمام هدیه هایش، نامه ها💌 را بیشتر دوست داشتم. با نوشتن راحت تر میکرد. قند توی دلم اب میشد وقتی میخواندم "بعد از خدا، تو عشق منی😍 و این عشق آسمانی و پاک است. من فکر میکنم ما در دو قالب، ان شاءالله خداوند ما را برای هم به سلامت نگاه دارد♥️ و از بنده های شایسته اش باشیم..." 📖برای روزنامه📰 مقاله مینوشت. با اینکه سوادش از من بیشتر بود، گاهی تا نیمه های شب من را بیدار نگه میداشت تا را نسبت به نوشته اش بدهم. روزهای امتحان خانه عمه پاتوق دانشجوهای فامیل بود☺️ غیر از خواهرم و دختر عمم، هم به جمعشان اضافه شد. 📖با وجود بچه ها ایوب نمیتوانست برای چند دقیقه هم جزوه هایش را وسط اتاق پهن کند. دورش جمع میشدند👥 و روی کتابهایش میکشیدند. بارها شده بود که جزوه هایش را جمع میکرد و میدوید توی اتاقش، در راهم پشت سرش می بست🚪 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شیرین شده باز کام دل‌هامون_۲۰۲۳_۰۱_۲۲_۱۹_۳۷_۱۶_۱۷۳.mp3
8.67M
🔊 🌿🌸              شیرین شده باز کام دل‌هامون حاج‌حسین سیب سرخی                      🌺 ویژهٔ ولادت (ع)         
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۳_۰۱_۲۲_۱۸_۳۹_۰۲_۴۰۴.mp3
10.49M
سرود💐💐💐 سر محل چراغونه حاج محمد رضا طاهری (علیه‌السلام)🌸
🌷 ⭐️تــو را در زمینـ🌏 می خوانند ⭐️بدون آنکھ↯ بدانند شناختہ‌ شده تر از در آسمانها نیست❌ 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاد شما همچون هوای دم تازه‌ می‌کند جان را.. 😌 کافیست لحظه‌ای یاد را نفس بکشیم تا امید وصال 💞 تمام وجودمان را پر کند... 😍♥️ 🌸🍃 ‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸♥️🌸 همه دوست دارند که به بروند اما کسی دوست ندارد بمیرد ‼️ بهشت رفتن ... می‌خواهد !  و  چه زیبـا تفسیر کردند جرأت را ...😍 🌺 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5897478469549297179.mp3
5.33M
🎙 حاج آقا 🔖حضور اهل بیت علیه السلام در مجالس مذهبی ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
حاج حسین یکتا: هرگاه مایل به بودی این سه نکته را فراموش مکـن: ⇦ خـــ♥️ــدا می ‌بیند ⇦ مـــلائک می‌ نویسد📝 ⇦ در هر حال می ‌آید. ⁉️ ♨️ حواسشون به اعمالشون بود♨️ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸 حلول ماه مبارک رجب 🌙 و میلاد حضرت امام محمد باقر علیه السلام 💚 بر همه ی شما عزیزان مبارک باد🌸🎊🌸 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢گاهی اوقات یک نفر ندارد اما یک لشکر عمو دارد که اگر لب ترکند برایش به علقمه میزنند حکایتی که فقط در این دیار🇮🇷 یافت میشود ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
کوچکترین سردار بی سر🌷 🔸حکایت شهدا حکایتی نیست که با یک بارخواندن ان سیراب شوی دفتری📖 است که برگ هایش به وسعت است که هر برگ ان را ورق می زنید تازه به آغاز فصل اولش می رسید همان آغازی که ما درآن 😔 👈جایگاه عکس این عزیزمان است ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸 قلب ما می‌تپد برای ▪️امروز و دوره فلسطین است فلسطین خط مقدم ما و همه جهان اسلام است . 📝 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
: نقش زنان علیه ظلم بی‌نظیر بوده است دختر دبیر کل حزب الله: 🔹زنان در مقابل مقاومت کردند و در زمان اشغال کشور ما زنان چنین نقش مهمی را ایفا کرده و فرزندانی را تربیت کردند👌 بنابراین نقش اساسی در این راه برعهده بوده است. 🔹زنان لبنان نه فقط یکی از فرزندان خود را به عنوان شهید🌷 بلکه چند فرزند خود را هم تقدیم کرده‌اند و این تنها نکته‌ای است که باعث افزایش مقاومت لبنان شده است. 🔹همان مقاومتی که باعث عقب‌نشینی دشمن و اشغالگران شده و این روحیه بین سوریه، بحرین، یمن و همه کشورهای جبهه مقاومت که در آنها اشغال و دشمنی صورت گرفته وجود دارد چرا که آنها نیز الگو هایی از زنان مقاوم دارند و به برکت چنین الگوهایی که مقاومت پیشرفت کرده است. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️عشاق همه یک به یک آماده ی رزمند... 📸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5852814211284994448.pdf
60.5K
📗✍《جدول اعمال برگرفته از مفاتیح الجنان》 🦋در ماه رجب خود را برای عبادت فارغ سازیم 🌹ماه رجب، ماه استغفار و بخشش است. 💠گناهان خود را با انجام حسنات و جبران کنیم. قبل از آنکه با سختی ها و مصائب جبران شوند. 📜می توانید از این صفحه برای خودتان و دیگران پرینت گرفته و هر روز علامت بزنید✔️تا انگیزه و داشته باشید. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
: 🔹من شهادت میدهم در طول عمر یک گندم حرام وارد زندگی اش نکرد❌❌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 8⃣3⃣ #قسمت_سی_وهشتم 📖حتی
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 9⃣3⃣ 📖دوباره ایوب بستری شد🛌 برای پیدا کردن قرص و دوایش باید بچه ها را تنها میگذاشتم. سفارش هدی و محمدحسن را به محمدحسین کردمو غذای🍛 روی گاز را بهشان نشان دادم و رفتم. وقتی برگشتم همه قایم شده بودند. 📖صدای هق هق از پشت دیوار مرا ترساند. با توپ زده بودند به قاب عکس عموحسن و شیشه اش را خرد کرده بودند. محمدحسین اشک هایش😢 را با پشت دست پاک کرد " ایوب عصبانی میشود؟" 📖روی سرش دست کشیدم _این چه حرفی است⁉️ تازه الان بابا ایوب است میتوانیم با هم شیشه ها را جمع کنیم. ببینم که فردا هم که باز من نیستم چه کار میکنی؟ 📖_مواظب همه چیز باش، دلم نمیخواهد همسایه ها بفهمند که نه بابا خانه است و نه مامان و شما هستید. سرش را تکان داد "چشم" فردا عصر که رسیدم خانه بوی غذا می امد😋 در را باز کردم. هر سه امدند جلو، بوسیدمشان؛ مو و لباسشان مرتب بود🙂 گفتم: کسی، اینجا بوده؟ 📖محمدحسین سرش را به دو طرف تکان داد -نه مامان محمدحسن خودش را کثیف کرده بود، عوضش کردم. هدی را هم حمام بردم، ناهار هم پلو درست کردم. در قابلمه را باز کردم بخار غذا🍲 خورد توی صورتم. بوی خوبی داشت 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 0⃣4⃣ 📖محمدحسین پشت سر هم حرف میزد _میدانی چرا همیشه برنج های تو به هم میچسبند⁉️ چون کم میریزی. سر تا پای را نگاه کردم. اشک توی چشم هایم جمع شد. قدش به زحمت به گاز میرسید. 📖پسر کوچولوی هفت ساله ی من😢 مردی شده بود. ایوب وقتی برگشت و قاب را دید، محمدحسین را توی بغلش فشار داد +هیچ چیز انقدر ارزش ندارد❌ که ادم به خاطرش از بچه اش برنجد 📖توی فامیل پیچیده بود که ربابه خانم و تیمور خان، دختر شوهر نداده اند. انگار خودشان کرده اند، بس که با ایوب مهربان بودند💖 و مراعات حالش را میکردند. 📖اوایل که بیمارستان ها پر از مجروح بود و اتاق نداشت ایوب را نیمه بیهوش و با لباس بیمارستان تحویلمان میدادند. تاکسی🚗 اقاجون میشد اتاق ریکاوری، لباس ایوب را عوض میکردم و منتظر حالت های بعد از بی هوشیش مینشستم تا برسیم خانه. 📖گاهی دستگیره ماشین را میکشید وسط خیابان پیاده میشد. اقاجون میدوید دنبالش😔 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌟خدایا..! میدانم که مشتریِ جان و خونِ❣ کسانی هستی که از ماݪ و و لذت‌هایِ دنیوی می‌گذرند و به سوی تو می‌آیند🕊🌷 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا