eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 گُل فرمایش کردند شهید همت: آسانترین جنگ در دنیا جنگ با اسرائیل است. 🌹 🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
"رمان #اسطوره‌ام_باش_مادر💞 #قسمت2⃣1⃣ رها صورت مهدی را بوسید و موهایش را نوازش کرد. مهدی با آن قد
"رمان 💞 3⃣1⃣ مهدی نگاهی به مادرش و احسان انداخت. از آشپزخانه خارج شد و همانجا ایستاد. احسان گفت: دلم میخواد منم مثل مهدی سرم و بذارم روی پاهات و تو موهامو نوازش کنی. دلم میخواد با منم شوخی کنی و برام بخندی. دلم میخواد مادرم باشی رهایی! میخوام مامان صدات کنم. رها به هق هق افتاد. احسان ادامه داد: دوست دارم دوتایی بریم بیرون و تو برام غرغر کنی این لباس رو نخرم و اون غذارو نخورم. دوست دارم پسرت باشم رهایی! دوست دارم شبها که خوابیدم مثل مهدی و محسن، به منم سر بزنی و پتو روم بکشی. دوست دارم مریض بشم و نازمو بکشی و برام سوپ درست کنی و مثل محسن لوسم کنی و قاشق قاشق دهنم بذاری! میخوام اذیتت کنم و تو دنبالم کنی و من فرار کنم و مثل مهدی بخندم و بگم مامان غلط کردم. رهایی! مادرم شو! بذار منم مثل مهدی پسرت باشم. رها روی زمین نشست و شانه هایش از گریه به لرزه افتاد: همیشه پسرم بودی احسان! همیشه! احسان کنار رها روی زمین نشست: خیلی پر توقع شدم مگه نه؟ شما به من طعم داشتن خانواده رو چشوندین و من زیاده خواه شدم. ببخش رهایی. احسان گوشه چادر رها را بوسید و رفت. صدای بسته شدن دروازه بلند شد. مهدی رها را در آغوش گرفت. زینب سادات و سایه و زهرا خانم با بغض و صورتهای خیس همانجا در نشیمن باقی ماندند تا رها در آغوش پسرش آرام گیرد. احسان در خیابان قدم میزد. نمیدانست چرا آن حرف را زده بود. از رها خجالت میکشید. نباید آن حرف را میزد. رها چه گناهی کرده بود که درگیر عقده های او شود؟ لعنت به تمام عقده ها! لعنت بر دهانی که بی فکر گشوده شود! هوا تاریک شده بود که خود را مقابل شرکت پدرش دید. با تمام خشم و نا امیدی هایش، در شرکت را باز کرد. طبق معمول تا دیر وقت کار می کرد. کار و کار و کار! همه زندگی اش کار بود! کاش کمی برای پسرش وقت میگذاشت! امیر با تعجب به احسان نگاه کرد: اینجا چکار میکنی؟ چی شده؟ احسان پرسید: مگه پسرت نیستم؟ تعجب داره دلم برای پدرم تنگ بشه؟ میدونی چند وقت میشه که همدیگه رو ندیدیم؟ امیر از پشت میزش بلند شد و عینک را از چشم برداشت و روی میز گذاشت، مقابل احسان ایستاد: تو خودت این روزها از من هم پر مشغله تر شدی آقای دکتر! شب و روزت به هم ریخته! احسان: این هم تقصیر شماست که بچه دکتر میخواستید! امیر ابرو در هم کشید: چی شده شاکی اومدی سراغ من؟ احسان: داری خونه رو میفروشی؟ امیر: صدرا گفت بهت؟ احسان: چرا به من نگفتی؟ امیر: به صدرا گفتم به تو بگه. احسان: سخته با پسرت حرف بزنی؟ امیر: تو از خونه رفتی! احسان: تو بودی که من رفتم؟ تو رفتی، شیدا رفت، من تو اون خونه چکار میکردم؟ عمو صدرا باید بهم بگه داری ازدواج میکنی؟ امیر: حرف زدن با تو سخته احسان! احسان: پس چرا عمو صدرا میتونه با من حرف بزنه؟ امیر: چون اون شرمنده نیست! نه من برات پدر بودم نه شیدا مادر! گاهی فکر میکنم که اگه وقتی بچه بودی، جدا شده بودیم، کمتر به تو آسیب میزدیم. 🌷نویسنده:سنیه_منصوری ادامه‌ دارد .... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
"رمان 💞 ⃣1⃣ احسان گفت: بخاطر کارهای شما بود که من اینجوری شدم. بخاطر بی محبتی های شما بود که اون حرف رو به رهایی زدم! حالا چطور برگردم به اون خونه؟ چطور تو صورت رهایی و عمو صدرا نگاه کنم؟ روی مبل خودش را رها کرد. امیر کنارش نشست: چی گفتی به رها؟ احسان: دیوانگی کردم! به رهایی گفتم، مادرم شو! گفتم مثل مهدی میخوام پسرش باشم. گفتم میخوام لوسم کنه. از روی مبل بلند شد و مقابل امیر ایستاد و فریاد زد: کاری که تو و شیدا نکردید! شما باعث شدید مثل یک عقده ای دنبال محبت بگردم. شما باعث شدید از بچگی عقده داشتن مادری مثل رهایی تو دلم بمونه! شما باعث شدید رهایی رو از خودم ناامید کنم! ای خدا! من مادرمیخوام! من پدر میخوام! من بچگی میخوام! روی زمین افتاد و صدای هق هق گریه اش در اتاق پیچید. در اتاق باز شد و صدرا سراسیمه وارد شد: احسان اینجایی؟ تو که ما رو از نگرانی کشتی! رها داره دیوونه میشه از نگرانیت. به سمت احسان رفت و او را از زمین بلند کرد و در بغلش گرفت. احسان زمزمه کرد: ببخشید عمو! بخدا نمیخواستم رهایی رو اذیت کنم. ازدهنم در رفت. ببخشید. به رهایی بگو ببخشید. صدرا با دو دست صورت احسان را مقابل صورت خود گرفت و گفت: تو حرف بدی نزدی پسر! رها از این ناراحته که برات کم گذاشته! تو پسر مایی! امیر خندید: اینقدر بچه دار شدن سخت شده که بچه های فامیل رو داری جمع میکنی؟ یا مهدی رفته پیش مادرش، دنبال یکی دیگه هستین؟ احسان غرید: بی لیاقتی فامیلاشو جبران میکنه. صدرا رو به احسان گفت: احسان! پدرته! احترام نگه دار! بعد رو به امیر کرد: خوب بودن خیلی سخت نیست! دست احسان را گرفت: بیا بریم خونه. رها نگران شده. احسان رفت و امیر نگاه حسرت بارش را روانه پسرش کرد. اگه دوباره بچه دار شود، هرگز نمی گذارد مثل احسان پر از حسرت بزرگ شود! رها مثل اسپند روی آتش بود. دلش شور احسان را میزد. احسانی که بی هوا رفته بود. احسانی که با حالی ناخوش رفته بود و رهایی که صدرا را خبر کرد. با بی تابی خبر کرد. با نگرانی های مادرانه برای پسر گریزپایش، خبر کرد. صدرا از شنیدن حال و روز و حرف های احسان، دلش گرفت از ظلمی که به کودکی های این بچه روا شده. واقعا حال و روز مهدی بدتر بود یا احسان؟ مهدی بی پدر پا به جهان گذاشت و مادرش او را رها کرد اما تمام روزهای عمرش در عشقی عمیق زندگی کرد. احسانی که کنار پدر مادرش بزرگ شد و هیچ محبت و توجهی از آنها دریافت نکرد! تقصیر بچه ها چیست که ما آنها را به دنیا می آوریم؟ تقصیر آنها چیست که ما خود را مهمتر از هر چیز در دنیا میدانیم؟ تقصیر بچه ها چیست که مادر بودن را بلد نیستیم و پدری را در خرج لباس و خوراک میدانیم؟ زینب سادات از مهدی پرسید: چرا آقا احسان اینجوری کرد؟ مامان باباش کجان؟ مهدی آه کشید: احسان خیلی تنهاست. تنهاتر از من! تنها تر از تو! بدترین اتفاقی که برای یک بچه میتونه بیفته، اینه که پدر و مادر داشته باشه و باهاشون زندگی کنه اما محبت نبینه! پدر و مادرش چند ساله جدا شدن. فکر نکنی قبل از طلاقشون خوب بودنا!از وقتی من یادمه،احسان تنها بود.همه جور فشاری روی اون آوردن تا دکتر بشه.احسان هیچ دوستی نداره.همیشه تنها بود و درس میخوند. الانم که مادرش رفته خارج و پدرش هم داره ازدواج میکنه دوباره. زینب سادات اندوهگین گفت: خیلی براش سخت بوده انگار. مهدی سرش را به مبل تکیه داد: خیلی! همه آدمها سختی میکشن! زینب سادات لبخند زد: همه بجز اون محسن شیرین عقل! نگاه کن تو رو خدا! انگار اومده سینما! چه تخمه ای هم میشکنه! مهدی با لبخندی برادرانه محسن را نگاه کرد: بذار خوش باشه، معلوم نیست نوبت اون کی برسه! صدرا یا الله گفت و رها سراسیمه در را گشود و با دیدن احسان همانجا دم در نشست و بی صدا هق هق کرد و اشک ریخت. احسان مقابل رها زانو زد: ببخشید رهایی! غلط کردم! منو ببخش با حرف هام ناراحتت کردم. بخدا روم نمیشد بیام. رها چشمان خیسش را بالا آورد: نصف عمرم کردی! چرا رفتی آخه؟ احسان: نمیخواستم از محبتتون سواستفاده کنم بخدا... صدرا هر دو را بلند کرد و گفت: نه تو سو استفاده گر هستی احسان خان! نه خانوم من بخیل که تو و دیوانگی هاتو نبخشه! عادت داره دور و برش آدمهایی مثل تو باشن! بریم داخل که یک روزسایه خانم اینجا اومدن و همه بدبختی ها همون روز سر ما اومد. سایه گفت:اختیار دارین!نفرمایید!همه جا مشکلات هست. من خیلی مزاحم شدم، نمیدونم چرا سید دیر کرد! زینب سادات گفت: ایلیا حالا حالاها ول نمیکنه. بریم بالا که عمو صدرا اینا راحت باشن.راستی عمو!فکر کنم نصف بدبختی ها تقصیر من بود! 🌷نویسنده:سنیه_منصوری ادامه‌ دارد..... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣سلام امام زمانم❣ ☀️السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَنْصُورُ عَلَی مَنِ اعْتَدَی... 🌹سلام بر تو و آن هنگام که ظلمت هزاران ساله ی جور و ستم را تنها بارقه ای از خورشید نگاهت، صبح می کند. ☀️سلام بر تو و بر مطلع الفجرِ آمدنت که پایان تمامی ستمگری هاست... 📕 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. 🌹☀️🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوشتـہ هایم هم بے تابتـان هستند ! صبـح بخیـر بگویید .... تا صبـحگاهم با عطـرِ نفسِتـان آغـاز شود... صبحتون و عاقبتمون شهدایی🕊🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 شهـــید روح اللّٰه قربانی❣🍃 «اگر میخوای سرباز امام زمان(عج) باشی باید توانایی هات رو بالا ببری شیعه باید همه فن حریف باشه و از همه چی سر دربیاره» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی اشکش را نگه می داشت، توی چشمش. همسرش فقط یکبار گریه اش را دید، وقتی امام رحلت کرد. دوستش می گفت: «ما که توی نماز قنوت می گیریم، از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد. اما «صیاد» توی قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها می شنیدم که می گفت « اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای »، بلند هم می گفت، از ته دل. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
من دوست دارم شما خوانندگان و شنوندگان این وصیتنامه را به واجبات و ترک محرمات دعوت کنم و تاکید زیاد به خواندن واجب، خواندن نماز در اول وقتش که موجب رضای خدا می‌شود و به فرموده خداوند متعال در قرآن آدم را از زشتی‌ها و پلیدی‌ها دور می‌کند و چه زیباست خواندن آن در اول وقت که موجب آرامش و آسایش می‌شود و به نقل از مجتهد عارف ایت الله بهجت (ره) تاکید و مداومت کردن در خواندن نماز اول وقت آدم را خواسته یا ناخواسته به مراتب عالیه می‌رساند و چه بهتر از خواندن نماز اول وقت و دعوت کردن دیگران به این فریضه واجب. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنرانی حاج درباره جنايات داعش 🔹انتشار به مناسبت سالروز نامه سردار سلیمانی به مقام معظم درباره پایان سیطره داعش ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❤️سالگرد نامه شهید حاج قاسم سلیمانی درباره پایان سیطره داعش به رهبر انقلاب 🔻بسم الله الرحمن الرحیم انّافَتَحنا لَکَ فتحاً مُبینا محضر مبارک رهبر عزیز و شجاع انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله‌ العظمی امام خامنه‌ای مدظله‌العالی سلام علیکم 🔹شش سال قبل فتنه‌ای خطرناک شبیه فتنه‌های زمان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که فرصت و حلاوت درک حقیقی اسلام ناب محمدی (ص) را از مسلمانان سلب نمود این بار پیچیده و آغشته به سمّ صهیونیسم و استکبار همچون طوفانی ویرانگر، عالم اسلامی را درنوردید. 🔹این فتنه‌ی خطرناک و مسموم با هدف آتش‌افروزی وسیع در عالم اسلامی و درگیر نمودن مسلمانان با یکدیگر، توسط دشمنان اسلام ایجاد گردید. حرکت خبیثانه‌ای که تحت نام "حکومت اسلامی عراق و شام" در همان ماه‌های اولیه موفق شد با اغفال ده‌ها هزار جوان مسلمان، دو کشور بسیار اثرگذار و سرنوشت‌ساز عالم اسلامی "عراق" و "سوریه" را دچار بحران بسیار خطرناکی کند و صدها هزار کیلومتر مربع از اراضی این کشورها را همراه با هزاران روستا، شهر و مراکز مهم استانی به تصرف درآورد و هزاران کارگاه و کارخانه و زیرساخت‌های مهم این کشورها از جمله، راه‌ها، پل‌ها، پالایشگاه‌ها، چاه‌ها و خطوط نفت و گاز و نیروگاه‌های برق و موارد دیگری از این نوع را تخریب نمودند و شهرهای مهمی همراه با آثار گران‌بهای تاریخی و تمدن ملی آنها را با بمب‌گذاری از بین برده و یا سوزاندند. 🔹اگرچه آمار خسارت‌های وارده قابل احصاء نیست اما بررسی‌های اولیه حاکی از پانصد میلیارد دلار می‌باشد. 🔹در این حادثه، جنایات بسیار دردناکی که غیر قابل نمایش است رخ داد؛ از جمله: سربریدن کودکان یا پوست کندن زنده‌زنده‌ی مردان در مقابل خانواده‌های خود، به اسارت گرفتن دختران و زن‌های بی‌گناه و تجاوز به آنان، سوزاندن زنده‌زنده‌ی افراد و ذبح دسته‌جمعی صدها جوان. 🔹مردم مسلمان این کشورها متحیر از این طوفان مسموم، بخشی گرفتار خنجرهای برنده‌ی جنایتکاران تکفیری گردیدند و میلیون‌ها نفر دیگر خانه و کاشانه‌ی خود را رها کرده و آواره‌ی شهرها و کشورهای دیگر شدند. 🔹در این فتنه‌ی سیاه، هزاران مسجد و مراکز مقدس مسلمانان تخریب و یا ویران گردید و بعضاً مسجد را به همراه امام جماعت و نمازگزاران آن با هم منفجر نمودند. 🔹بیش از شش هزار جوان فریب‌خورده‌ به نام دفاع از اسلام به‌صورت انتحاری با خودروهای پر از مواد منفجره خود را در میادین، مساجد، مدارس، حتی بیمارستان‌ها و مراکز عمومی مسلمان‌ها منفجر کردند؛ که در نتیجه‌ی این اعمال جنایتکارانه ده‌ها هزار مرد، زن و کودک بی‌گناه به شهادت رسیدند.  🔹تمامی این جنایت‌ها بنا به اعتراف عالی‌ترین مقام رسمی آمریکا که هم‌اکنون ریاست جمهوری این کشور را بر عهده دارد توسط رهبران و سازمان‌های مرتبط با آمریکا طراحی و اجرا گردیده است کما اینکه همچنان این روش توسط رهبران کنونی آمریکا در حال طراحی و اجرا است. 🔹آنچه پس از لطف خداوند سبحان و عنایت خاص رسول معظم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و اهل‌بیت گرانقدرش باعث شکست این توطئه‌ی سیاه و خطرناک گردید، رهبری خردمندانه و هدایت‌های حکیمانه‌ی حضرت مستطاب عالی و مرجع عالیقدر حضرت آیت‌الله‌ العظمی سیستانی بود که موجب بسیج کلیه‌ی امکانات برای مقابله با این طوفان مسموم گردید. 🔹یقیناً پایداری دولت‌های عراق و سوریه و پایمردی ارتش‌ها و جوانان این دو کشور خصوصاً حشدالشعبی‌ مقدس و دیگر جوانان مسلمان سایر کشورها با حضور مقتدرانه و محوری حزب‌الله به رهبری سید پر افتخار آن، جناب سید حسن نصرالله (حفظه‌الله‌تعالی) نقش تعیین‌کننده‌ای در به شکست کشاندن این حادثه‌ی خطرناک داشتند. 🔹قطعاً نقش ارزشمند ملت و دولت خدمتگزار جمهوری اسلامی خصوصاً ریاست محترم جمهوری اسلامی، مجلس، وزارت دفاع و سازمان‌های نظامی و انتظامی و امنیتی کشورمان در حمایت از دولت‌ها و ملت‌های کشورهای فوق‌الذکر قابل تقدیر است. 🔹حقیر به‌عنوان سرباز مکلف‌شده از جانب حضرت‌عالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه‌ی داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی – صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره‌ی این شجره‌ی خبیثه‌ی ملعونه را اعلام می‌کنم و به نمایندگی از کلیه‌ی فرماندهان و مجاهدین گمنام این صحنه و هزاران شهید و جانباز مدافع حرم ایرانی، عراقی، سوریه‌ای، لبنانی، افغانستانی و پاکستانی که برای دفاع از جان و نوامیس مسلمانان و مقدسات آنان جان خود را فدا کردند، این پیروزی بسیار بزرگ و سرنوشت‌ساز را به حضرت‌عالی و ملت بزرگوار ایران اسلامی و ملت‌های مظلوم عراق و سوریه و دیگر مسلمانان جهان تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم و پیشانی شکر را در مقابل پیشگاه خداوند قادر متعال به شکرانه‌ی این پیروزی بزرگ بر زمین می‌سایم. 🔹وَ مَا النَّصرالّا مِن عِندِالله العَزِیزِ الحَکِیم فرزند و سربازتان قاسم سلیمانی ‎‎‌‌‎ @shahidNazarzadeh
یڪ جواڹ با هزار شور و شعور روز آخر ولے " زهیر " شده زیر تابوت ، مادرش می‌گفت: پسرم عاقبت بخیر شده... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞✨💞 خـــــداااااااا بهتـــــــرین رفیقه😍 🌤الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌🌹🌾🌸🍃🌻🍃🌸🌾🌹 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ┅┅❀🍃🌼🍃❀┅┅ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 روایت فرزند سید مقاومت از رابطه عاطفی و قلبی♥️ سید حسن نصرالله با شهید حاج عماد مغنیه🌷 و 🔸 الجبهة العالمية لشباب المقاومة ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
نثارروح طیبه شهدا، واموات ،صلوات وفاتحه ای ختم کنید🥀🥀🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی شهید مهدی زین الدین در جمع خانواده های شهدای مفقودالاثر آرزوی مرگ می کند 🌷🌷🌷🌷🌷 ‍ ‍ چند روز قبل از شهادتش، از سردشت مےرفتیم باختران بین حرف هایش گفت: « بچه ها! من دویست روز روزه بدهڪارم» تعجب ڪردیم!!! گفت : « شش ساله هیچ جا ده روز نموندم کہ قصد روزه ڪنم. » وقتے خبر رسید شهیـد شده، توی حسینیه انگار زلزله شد. ڪسی نمی توانست جلوی بچه ها را بگیرد توی سر و سینه شان می زدند. چند نفر بی حال شدند و روی دست بردندشان آخر مراسم عزاداری، آقای صادقی گفت: « شهیـد، به من سپرده بود ڪه دویست روز روزه قضا داره ڪی حاضره براش این روزه ها رو بگیره؟ » همہ بلند شدند نفری یک روز هم روزه میگرفتند، می شد ده هزار روز... 📚 یادگاران، جلد ده، ص 94 هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهر همه شهدا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
حاج‌حسین‌یکتامیگفت: کجایه‌گناه‌رو‌به‌خاطر‌روی‌گلِ یوسفِ‌زهرا (عجل‌الله) ترک‌کردی‌و‌ضررکردی؟🚶🏿‍♂ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔹هر چه می‌‌توانید در این دنیا کنید و نمایید که این کار مانند هرس کردن شاخه‌های اضافی درختان میوه در فصل پاییز می‌ماند که باعث رشد و باروری بیشتر و در نهایت عاقبت‌ به‌ خیری شما خواهد شد. 🌹 فرازی از شهید مدافع حرم 🌷 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh