eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
#قهوه مادرم موقع #خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که این دختر #صبح که از خواب بلند میشه باید ی
❌مسؤلین با دقت بخوانند❌ #شهید_دکتر_چمران: توی کوچه پیرمردی رو #دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود... سن و #سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛😞 اون شب رخت و #خواب آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکرپیرمرد...💭 رخت و #خوابم رو جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد #شریک باشم اون شب، سرما توی بدنم نفوذ کرد و #مریض شدم ...‼️ #اما روحم شفا پیدا کرد چه مریضی #لذت_بخشی ...☺️ #شهید_مصطفی_چمران🌷 #وزیر_دفاع_سابق 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خدا را چه دیده ای؟! شاید با همین #حسرتِ خوب بودن ما هم یک روز رفتیم پیشِ خوب ها .... #شهید_سجاد_طا
7⃣3⃣9⃣ 🌷 ✍خاطره ای از شهید 👇 سیزدهم شهریور سال 1390 در درگیری با گروهک تروریستی پژاک (ارتفاعات جاسوسان) عملیات طاقت فرسا بود.. همش ترکش بود و دود و خون..... 🕊سردارشهید خطاب به من : شما عقب باش و هوای بچه هارو داشته باش ... و فرمانده محور خط شکن من بودم ولی سردار جعغر خانی گفتند: اینها با من کار دارند... سردار رفت و شهید شد 15 نفر از بچه ها هم شهید شدند... بچه ها رو به عقب کشاندم تیر و ترکش از کنار و جلوی راهم از آسمان و زمین میبارید... خیلی آرزوی شهادت داشتم ....😔 یک لحظه در اون عملیات به یاد همسر و دو فرزندم افتادم و نصیبم نشد... پ ن: شهید در تيرماه94 در تدمرسوریه_کوههای پالمیرا به شهادت رسید 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
پرستار به صورت رنگ پریده و لب های ترک خورده مجروح حاج #احمد_متوسلیان نگاه کرد و بعد به پاهای #زخمی ا
⭕️تازه رسیده بودم به قرارگاه و می‌خواستم #حاج_احمد را ببینم. همینطور که داشتم می‌رفتم، #صحنۀ عجیبی دیدم😨 درآن هوای گرم♨️ و در آن موقع از ظهر ،که تمامی نیروها از شدت گرما داخل سنگر و‌یا خواب💤 بودند، حاج احمد کنار تانکر آب💧 نشسته بود و #باعشق، ظرف های ناهار🍽 بچه های قرارگاه را می‌شست. ⭕️گفتم شاید حاج احمد نباشد، #اما وقتی جلوتر رفتم، دیدم خود اوست آدمی مثل حاج احمد با آن همه برو و بیا #فرماندۀ تیپ ۲۷ حضرت رسول (صل‌الله‌علیه‌وآله) و مسئول قرارگاه تاکتیکی، بیاید و کنار تانکر آب، #بشقاب های نیروهایش را بشوید⁉️ ⭕️فوری دوربینم📷 را آماده کردم و خیلی سریع، #قبل از اینکه متوجه شود از او در آن حالت عکس گرفتم📸 به روایت:احمدحمزه‌ای 📚کتاب: #میخواهم_با_تو_باشم #حاج_احمد_متوسلیان 🔸ای ما وصدچو ما ز #پی_تو خراب و مست 🔹ما #بی_تو خسته ایم تو بی ما چگونه ای؟! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ ‍ 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 بود و خشونتش، جنگ بود و جراحتش، جنگ بود و ... جنگ بود و تمام رزمنده‌ها✌️ بود و همه آنچه باید برای مبارزه و داشت... اما در کنار تمام اینها، خیلی دیگر هم بود... مثلا بچه‌ها بود که هیچ جا نمی‌آوردند😍 بچه‌ها در سخت‌ترین و شدید‌ترین شرایط، مراسم نوروز را برپا می‌کردند😉 با همان رنگ و روی منطقه، هفت شان هم بنا به نوع رسته‌شان فرق داشت. سین واحد تخریب: سرنیزه، سیم‌خاردار، (مین) سوسکی، (مین) سبدی، سیم تله انفجاری و... در سایر هم: سمبه، سیمینوف، سرب، ساچمه و... در دیگر: سکه، سماق، سیب از نوع کمپوتش و... هم سال تحویل بعد از عملیات بود، شهدای عملیات سفره هفت‌سین بود و دعا و توسل و وصایای شهدا و...🍂 هم گاهی متبرک شده به امام‌خمینی(ره) بود و گاهی اسکناس‌های 100ریالی...😍 و بازدید بین بچه‌های همسنگری‌ و همسایه‌های خاکریزی هم بود.☺️ خلاصه اینکه نوروز تا ممکن در بر گزار می‌شد. ، آن سال ها به جای حضور در خانه، در میان و سالشان را نو کردند🌸☘ و تمام وجود آرمان‌هایشان ایستادند. چه زیباست ما هم عیدمان را با و زنده نگه داشتن یادشان🌷🍃 برگزار کنیم، باشد که مشمول و خیرشان گردیم. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید🌷 💠| خدایا از غفلت ها و گناهان🔥 و جسارت ها و بی ادبی ها و نشناختن مقام تو طلب بخشش🙏 دارم.
💠| ما الان تنها با آن هایی کار داریم که رهرو عشقند نه رهرو تکلیف، رهرو عشق یک گام بالاتر از تکلیف است |💠 ✍عجیب این جمله رو #دوست داشت، امام خمینی(ره) در خواب این جمله #رو بهش گفته بود #اما طوری با این جمله حال میکرد که انگار امام(ره) اون رو مستقیم توی #گوشش زمزمه کرده... وقت هایی که از کم #لطفی_ها دلش میگرفت همین جمله رو تکرار #میکرد…… 👌این جمله روی #سنگ_مزارش هم نوشته شده است... #شهید_مجید_پازوکی🌷 #جستجوگر_نور 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
‍ ‍ 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 بود و خشونتش، جنگ بود و جراحتش، جنگ بود و ... جنگ بود و تمام رزمنده‌ها✌️ بود و همه آنچه باید برای مبارزه و داشت... اما در کنار تمام اینها، خیلی دیگر هم بود... مثلا بچه‌ها بود که هیچ جا نمی‌آوردند😍 بچه‌ها در سخت‌ترین و شدید‌ترین شرایط، مراسم نوروز را برپا می‌کردند😉 با همان رنگ و روی منطقه، هفت شان هم بنا به نوع رسته‌شان فرق داشت. سین واحد تخریب: سرنیزه، سیم‌خاردار، (مین) سوسکی، (مین) سبدی، سیم تله انفجاری و... در سایر هم: سمبه، سیمینوف، سرب، ساچمه و... در دیگر: سکه، سماق، سیب از نوع کمپوتش و... هم سال تحویل بعد از عملیات بود، شهدای عملیات سفره هفت‌سین بود و دعا و توسل و وصایای شهدا و...🍂 هم گاهی متبرک شده به امام‌خمینی(ره) بود و گاهی اسکناس‌های 100ریالی...😍 و بازدید بین بچه‌های همسنگری‌ و همسایه‌های خاکریزی هم بود.☺️ خلاصه اینکه نوروز تا ممکن در بر گزار می‌شد. ، آن سال ها به جای حضور در خانه، در میان و سالشان را نو کردند🌸☘ و تمام وجود آرمان‌هایشان ایستادند. چه زیباست ما هم عیدمان را با و زنده نگه داشتن یادشان🌷🍃 برگزار کنیم، باشد که مشمول و خیرشان گردیم. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰یکی از عکس‌های #شهید_خرازی تصویری تقریبا محزون😔 است که ماجرای آن به #والفجر8 مربوط می‌شود. 🔰در جر
بودن تنها برای 🕊نیست . . .❌ می توانی زنده باشی وسرباز زهرا(س) شـــرط داره ... ‼️ باید فقط برای خدا 🕋کارکنی . . 😍 کار که برای خداست💕،گفتن برای 🕊🌱 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐 #شهید_سید_مرتضی_آوینی ولادت : ۱۳۲۶ - شهرری شهادت: ۱۳۷۲/۱/۲۰ - فکه آرامگاه: تهران - گلزار ش
🌳گردش در رگ های زندگی، 🍁 شیرین است ریختن آن 🌳در پای شیرین‌تر است 🍁و نگو شیرین‌تر، بگو: بسیار بسیار شیرین‌تر است ... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
∞💎🌿∞ 🌼آنها ... 🌿بارِ ، 🌼بستند و رفتند ... . 🌸و ما دل💓 ‌بسته شدیم به دنیا . . .. نیازمند هستیم😔 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 1⃣2⃣#قسمت_بیست_ویکم 💢برو آرام #جانم! برو قرار دلم!💓 من
📚 ⛅️ 2⃣2⃣ 💢صداى نفس از پشت سر توجهت را بر نمى انگیزد و وقتى به عقب بر مى گردى،... را مى بینى که با و از خیمه در آمده است ، با تکیه به عصا، به تعب خود را ایستاده نگاه داشته است ، خون به چهره زرد و نزارش دویده است ، و چشمهایش را حلقه اشکى😭 آذین بسته است: 🖤شمشیرم🗡 را بیاور عمه جان ! و یارى ام کن تا به از امام برخیزم و خونم را در رکابش بریزم.دیدن این حال و روز و شنیدن صداى تبدارش که در کویر غربت امام مى پیچید، کافیست تا زانوانت را با زمین آشنا کند، صیحه ات را به آسمان 🌫بکشاند... و موهایت را به چنگهایت پرپر کند و صورتت را به بخراشد... 💢 اگر تو هم در خود ، تو هم فرو بریزى ، تو هم سر بر زمین استیصال بگذارى ، تو هم تاب و توان از کف بدهى ، امام را در این برهوت غربت و تنهایى ، 💓 کند؟این انگار صداى دلنشین هم اوست که :خواهرم ! را دریاب که زمین از ، نماند. 🖤 امام ، تو را از جا مى کند... و تو پروانه🦋 وار این شمع نیم سوخته را به آغوش مى کشى... و با خود به درون خیمه🏕 مى برى. صبور باش على جان ! هنوز وقت ایستادن ما نرسیده است . بارهاى رسالت ما بر زمین است.تا تو را در بسترش بخوابانى و تیمارش کنى . امام به پشت خیام رسیده است و تو را باز فرا مى خواند: 💢خواهرم ! دلم براى مى تپد، کاش بیاوریش تا یک بار دیگر ببینمش و... هم با این کوچکترین علقه هم وداع کنم.با شنیدن این کلام ، در درونت با همه وجود فریاد مى کشى که : نه!اما به شیرین برادر نگاه مى کنى و مى گویى : چشم!آن سحرگاه که پدر براى ضربت خوردن به مسجد 🕌مى رفت ، در خانه تو بود. شبهاى 🌙خدا را تقسیم کرده بود میان شما دو برادر و خواهر،... و هر شب بالش را بر سر یکى از شما مى گشود. 🍁 🖤تنها سه لقمه ، تمامى او در این شبها بود و در مقابل سؤ ال شما مى گفت : دوست دارم با گرسنه به دیدار خدا بروم.آن شب🌟 ، بى تاب در حیاط قدم مى زد، مدام به آسمان نگاه مى کرد و به خود مى فرمود:به خدا نیست ، این همان شبى است که خدا وعده داده است.آن ، آن ،🌥 وقتى گفتند و پدر کمربندش را براى رفتن محکم کرد و با خود ترنم فرمود: 💢اشدد حیازیمک للموت و لا تجزع من الموت، فان الموت لاقیکا اذا حل بوایکا(13)حتى خانه🏚 نیز به فغان درآمدند و او را از رفتن بازداشتند.نوکهایشان را به رداى پدر آویختند و آمیز ناله کردند. آن سحرگاه هم با تمام وجود در درونت فریاد کشیدى که : نه ! پدر جان ! نروید. 🖤 اما به چشمهاى پدر نگاه کردى و آرام گرفتى : پدر جان ! جعده را براى نماز بفرستید. و پدر فرمود: لا مفر من القدر... از قدر الهى گریزى نیست. را گرم درآغوشت مى فشردى... سر و صورت و چشم و دهان و گردن او را غریق بوسه کنى و او را چون قلب💜 از درون سینه در مى آورى... 💢و به مى سپارى. امام او را تا مقابل صورت خویش بالا مى آورد، چشم در چشمهاى بى رمق او مى دوزد و بر لبهاى به نشسته اش بوسه مى زند.پیش از آنکه او را به دستهاى بى تاب تو باز پس دهد،... دوباره نگاهش مى کند، جلو مى آورد، عقب مى برد و چهره اش را سیاحتى مى کند.اکنون باید او را به دست تو بسپارد... و تو او را به به خیمه ⛺️برگردانى که مبادا آفتاب سوزنده نیمروز، گونه هاى لطیفش را بیازارد. 🖤اما ناگهان میان تو و بازوان حسین ، میان دو دهلیز قلب💓 هستى ، میان سر و بدن لطیف على اصغر، تیرى فاصله مى اندازد... و خون کودك شش ماهه را به مى پاشد. نه فقط که تیر☄ را رها کرده است .... ..... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍁سخت اسـت ... گذشتنــد از هر ڪہ 💓 را وصل زمیــڹ میڪـرد ! 🍁این_قانــون_پـــرواز_اسٺ🕊 گذشتـــڹ براے رهــا شـدڹ ... 🌸🥀 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
⚠️انتقاد به عملکرد مسئولین جمهوری اسلامی و مطالبه‌گری، هم‌صدا شدن با دشمن نیست زبانِ دلسوزی؛ با فحّاشی، تهمت، تمسخر و امثال آن همراه نیست. رهبر عزیزمون می فرمایند: انتقاد و نقپذیری واجب، اما تهمت و لجن پراکنی، حرام است. 🌹امیرمؤمنان مولا علی(سلام‌الله‌علیه)فرمودند: شخصیت انسانها، در زیر زبانشان نهفته است. ⚠️رفیق، ببینیم چه چیزی از زبانمون خارج میشه. حواسمون باشه که ناخواسته، صدای رسای دشمن نباشیم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh