🌷شهید نظرزاده 🌷
این شعر، پراز برات ابرآهیمــ است بے جسم و مزار، ذاتِ ابرآهیمــ است تغییرِ مسیرِ خیلے از آدمهـــا !
2⃣7⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰یک روز #مدیر مدرسه راهنمائی پیش من آمد👥 با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که #برادر آقای هادی هستید با ایشان صحبت کنید که #برگردد مدرسه، گفتم: مگه چی شده⁉️
🔰کمی مکث کرد و گفت: حقیقتش، #آقا_ابراهیم از جیب خودش پول💰 می داد به یکی از شاگردها تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر🌯 بگیرد! آقای هادی نظرش این بود که این ها بچه های منطقه #محروم هستند، اکثرا سر کلاس گرسنه هستند، بچه #گرسنه هم درس نمی فهمد💬
🔰مدیر ادامه داد: من با آقای هادی برخورد کردم، گفتم: #نظم مدرسه ما را به هم ریختی، در صورتی که هیچ مشکلی برای نظم مدرسه پیش نیامده بود😔 بعد هم سر ایشان داد زدم🗣 و گفتم: دیگه حق نداری اینجا از این کارها بکنی❌
🔰آقای هادی از پیش ما رفت، بقیه ساعت هایش را در #مدرسه دیگری پر کرد، حالا هم بچه ها و اولیاء👤 از من خواستند که ایشان را برگردانم، همه از اخلاق و تدریس📚 ایشان تعریف می کنند، ایشان در همین مدت کم⏳ برای بسیاری از دانش آموزان بی بضاعت و #یتیم مدرسه، وسایل تهیه کرده بود که حتی من هم خبر نداشتم❌
🔰با #ابراهیم صحبت کردم، حرف های مدیر مدرسه به او را گفتم، اما فایده ای نداشت🚫 وقتش را جای دیگر پر کرده بود، ابراهیم در دبیرستان ا#بوریحان، نه تنها معلم ورزش♂ بلکه معلمی برای #اخلاق و رفتار بچه ها بود، دانش آموزان هم که از پهلوانی ها و قهرمانی ها معلم خودشان شنیده بودند شیفته💖 او بودند.
📚 کتاب "سلام بر ابراهیم"
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh