eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج قاسم سليماني: شرط #شهید_شدن شهید بودن است.. اگر امروز کسی را دیدید که بوی 🌷 شهید 🌷 از کلام، رفتار و #اخلاق او #استشمام شد، بدانید او #شهید خواهد شد و تمام #شهدا این مشخصه را داشتند... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آقامهدی هروقت می افتاد توخط #شوخی، دیگر هیچ کس جلودارش نبود. یک وقت هندوانه ای را قاچ کرد، لای آن #ف
2⃣9⃣7⃣ 🌷 رد 🍃🌹 گفت: مهدی در دانشگاه شیراز، با رتبه ۴ پذیرفته شد اما به دلیل حضور در جبهه‌های حق علیه باطل حفظ ناموس و میهن خود را به تحصیل قرار داد. 🍃🌹بیست و هفتمین روز از دومین ماه پاییز سال ۱۳۶۳، ۲۵ ساله‌ای به رسید که اسمش مهدی و بود، او که لقب گرفته بود، با رفتنش قلب بچه‌های لشکر 17 را به آتش کشید. 🍃🌹شهید مهدی زین‌الدین فرماندهی بود که هم از و هم از علم اسلامی برخوردار بود. در میدان اسلام و اخلاق، توانا و در عرصه‌های جنگ شجاع، رشید، مقاوم و پرصلابت بود.» 🍃🌹در آبان سال 1363 شهید زین‌الدین به همراه برادرش (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر علی‌بن ابیطالب(ع) بود) جهت منطقه عملیاتی از کرمانشاه به سمت سردشت حرکت می‌کنند. در آنجا به برادران می‌گوید: من چند ساعت پیش دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم! 🍃🌹موقعی که عازم منطقه می‌شوند، راننده‌شان را پیاده کرده و می‌گویند: خودمان می‌رویم. حتی در مقابل درخواست یکی از برادران، مبنی بر همراه شدن با آنها، برادر مهدی به او می‌گوید: تو اگر بشوی، جواب عمویت را نمی‌توانیم بدهیم، اما ما دو برادر اگر شهید بشویم جواب پدرمان را می‌توانیم بدهیم. 🍃🌹فرمانده محبوب، سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبهه‌ها و شرکت در عملیات و صحنه‌های افتخارآفرین، در درگیری با شربت شهادت نوشید و روح بلندش از این جسم خاکی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش مأوی گزیند. 🌷 روحشان شاد با ذکر 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خیلی اصرارداشت که برود، یک روز آمد و گفت #مادرجان شما پنج پسر داری  بالاخره باید زکات و #خمس این بچه
موضوع آقا عبدالله که پیش آمد قرار شد بیایند منزل برای #خواستگاری...☺️👌 البته شهید باقری هم نمی خواست به این #زودی ازدواج کند...❤️🍃 اما به دلیل شرایط کاری اش باید متأهل می‌شد و این باعث شد #عروسی ما زودتر انجام شود....🌺🍃 ملاک من برای ازدواج💍 #اخلاق و مذهبی بودن و برای او هم این ها مهم بود... یک جلسه صحبت کردیم و جلسه بعد بله برون بود....💝🍃 #شهید_عبدالله_باقری🌷 #شهید_مدافع_حرم #محافظ_رئیس_جمهور_سابق 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰آخوند واقعی 🌾خبر رسید که #ضدانقلاب با حمله💥 به روستایی نزدیک سنندج، دکتر جهاد سازندگی را به #اسارت
🔵فضایل اخلاقی شهید 🔶مسلح به سلاح #تقوی بود و در توصیه ی دیگران به تقوی و خصایل والای #اسلامی تلاش زیادی داشت. 🔶خصوصاً به کسانی که #مسئولیت داشتند همواره یاد‌آوری می‌کرد که: کسانی که با #خون شهدا و #ایثار و #استقامت و #تلاش سربازان #گمنام، عنوانی پیدا کرده‌اند، مواظب خود باشند، #اخلاق اسلامی را رعایت کنند و بدانند که هر که بامش بیش برفش بیشتر. 🔶او #معتقد بود که باید در راه #خدا نسبت به برادران رفتاری #محبت‌آمیز داشت و همان‌گونه که از خدا انتظار #بخشش می‌رود، گذشت از دیگران نیز باید در سرلوحه‌ی برنامه‌ها قرار گیرد. #شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مشکلات دیگران خیلی برای #روح‌الله مهم بود. اگر کسی از مشکلاتش به او می‌گفت، کلی #تلاش می‌کرد تا مشک
﷽ از این #اخلاق روح‌الله خیلی خوشم میومد. هیچ وقت #قسم نمی‌خورد. برای تاکید روی حرفش، فقط می‌گفت: « راست میگم » به نقل از: یکی از دوستان #شهید_مدافع_حرم #شهید_روح_الله_قربانی🌷 #شهادت_خوب_است_ولی_تقوا_بهتر 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
تشریح شرایط #سوریه از روی نقشه🗺 پس از بازگشت از #اولین_اعزام برای همرزمان در منزل شهید سالخورده🌷 #
0⃣3⃣0⃣1⃣ 🌷 🔰روز 🗓هشتم بود ، پادگان بودم دیدم آمد پیشم گفت: فردا قرار است یک عده طلبه بیایند🚌 پادگان برای آموزش، میتوانی بمانی کمکمان کنی⁉️ 🔰من با اینکه می خواستم بروم ولی نمیتوانستم به تقی نه بگویم🚫 چون او را خیلی دوست داشتم❤️ کردم. فردای آن روز محمدتقی و و یکی دیگر از بچه ها با هم ماندیم👥 و از شروع کردیم به آموزش دادن تا غروب🌘 🔰از آنجایی که وقت نداشتیم کلاسها خیلی برگزار شده بود و مجبور بودیم با کمترین استراحت😪 کار را پیش ببریم. برای این موضوع مهم بود که اگر آموزش سلاح🔫 داشتیم خیلی و مفید باشد طوری که بسیجیها خسته نشوند❌ 🔰موقع اذان🔊 بود دیدم تقی با موتور دارد می آید، گفت: وقت شده آب آوردیم بچه ها در همین میدان موانع بگیرند و نماز📿 بخوانند. تقی همیشه به نماز اول وقت اهمیت می داد👌 🔰نماز که تمام شد گفت: بسیجیان را آزاد بذارید تا نیمه شب🌓 که کار داریم. محمدتقی آرام و قرار نداشت🚫 کارش بود؛ خیلی به بسیجیها علاقه داشت💞 و با زیاد به آنها آموزش میداد. 🔰می گفت: ما که همیشه ، باید نیروهایی را آموزش بدهیم که اگر خدای نکرده برای انقلاب✌️ مشکل پیش آمد آنها را داشته باشند. 🔰من چون خیلی کار داشتم به تقی گفتم اگر کاری نداری و نمیشوی بروم⁉️ مرا در آغوش گرفت و گفت: دمت گرم زحمت کشیدی تو برو به کارت برس عابدینی هستیم. 🔰بعد از محمدتقی یکی از بچه ها که آن شب در پادگان کشیک بود گفت: محمدتقی آن شب تا بیدار بود، وقتی که آمد از خستگی😓 روی کف زمین دراز کشید و خوابش برد😴 دلمان نیامد صدایش کنیم. 🔰یکی از آن بعد از شهادتش🌷 به من میگفت: تمام افتخار من این است که زیر نظر آموزش دیدم. تقی با خوبش همه را شیفته خود کرده بود😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
این شعر، پراز برات ابرآهیمــ است بے جسم و مزار، ذاتِ ابرآهیمــ است تغییرِ مسیرِ خیلے از آدمهـــا !
2⃣7⃣0⃣1⃣ 🌷 🔰یک روز مدرسه راهنمائی پیش من آمد👥 با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که آقای هادی هستید با ایشان صحبت کنید که مدرسه، گفتم: مگه چی شده⁉️ 🔰کمی مکث کرد و گفت: حقیقتش، از جیب خودش پول💰 می داد به یکی از شاگردها تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر🌯 بگیرد! آقای هادی نظرش این بود که این ها بچه های منطقه هستند، اکثرا سر کلاس گرسنه هستند، بچه هم درس نمی فهمد💬 🔰مدیر ادامه داد: من با آقای هادی برخورد کردم، گفتم: مدرسه ما را به هم ریختی، در صورتی که هیچ مشکلی برای نظم مدرسه پیش نیامده بود😔 بعد هم سر ایشان داد زدم🗣 و گفتم: دیگه حق نداری اینجا از این کارها بکنی❌ 🔰آقای هادی از پیش ما رفت، بقیه ساعت هایش را در دیگری پر کرد، حالا هم بچه ها و اولیاء👤 از من خواستند که ایشان را برگردانم، همه از اخلاق و تدریس📚 ایشان تعریف می کنند، ایشان در همین مدت کم⏳ برای بسیاری از دانش آموزان بی بضاعت و مدرسه، وسایل تهیه کرده بود که حتی من هم خبر نداشتم❌ 🔰با صحبت کردم، حرف های مدیر مدرسه به او را گفتم، اما فایده ای نداشت🚫 وقتش را جای دیگر پر کرده بود، ابراهیم در دبیرستان ا، نه تنها معلم ورزش‍♂ بلکه معلمی برای و رفتار بچه ها بود، دانش آموزان هم که از پهلوانی ها و قهرمانی ها معلم خودشان شنیده بودند شیفته💖 او بودند. 📚 کتاب "سلام بر ابراهیم" 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💞 #عاشقانه_شهدا🕊 🔸روسری قرمز 🔰هنوز #ازدواج نکرده بودیم. تو یکی از سفراش همراش بودم. تو ماشین🚘 یه هد
⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫ چمران نماد از بریدن و در سیر کردن است او معلم و و است زندگی مصطفی سراسر درس است و درس دارد و برای تفسیر "من المؤمنین رجال صدقوا" حیات و ممات چمرانِ پیرِ خمین بهترین مفسر است شهیدِ عاشقی را معنا می‌کند، اصلا عاشقی در برابرش رنگ می‌بازد چمران فرق دارد با همه... است اما بازیگر فیلم نامه ای که برایش نوشته مکلف به انجام است، تکلیفی که خدایش بر او محول ساخته نه اینکه به بهانه احساس تکلیف کند تا چند صباحی بفروشد و آمال دنیوی را محقق کند او ملکوتی نگریست، ملکوتی اندیشید و ملکوتی زیست؛ نهایت هم ملکوتی شد او پله پله رفت سمت آنکه باید میرفت طلب کرد و یافت آنچه را که باید می یافت؛ "من طلبنی وجدنی" پیدا کرد مقصود را و شناخت؛ "و من وجدنی عرفنی" و عاشق شد؛ "و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی" و او که شود، عاشقش می‌شوند "و من عشقنی عشقته" وکسی که عاشقش شوند، پر می‌کشد آن هم چه پر کشیدنی "و من عشقته قتلته" 🔻مناجات زیبای او 🌟خدایا! به هر که دل بستم تو دلم را شکستی. عشق هر کسی را که به دل گرفتم تو او را از من گرفتی. هر کجا خواستم دلِ مضطرب و دردمندم را آرامش دهم و در سایه امیدی و به خاطر آرزویی برای دلم امنیتی به وجودآورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در طوفان های وحشت زای حوادث رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و به هیچ چیز امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم. 🌟خدایا! تو اینچنین کردی تا غیر از تو محبوبی نگیرم و بجز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم. 🌟خدایا! تو را بر همه این نعمت ها شکر می کنم 💢 ۳۱ خرداد سالروز شهادت شهید چمران گرامی باد. 🌷 🔻بخشی از ویژگی ها و سوابق ایشان👇👇 ✔️مبارزی_نستوه ✔️عارفی_دلسوخته ✔️وزیر_دفاع ✔️موسس_اولین_انجمن_اسلامی_آمریکا ✔️موسس_جنگهای_نامنظم ✔️دکترای_فیزیک_پلاسما(یکی از علوم مطرح دنیا و مورد استفاده در صنعت هسته ای) ✔️دکترای الکترونیک ✔️استاد_دانشگاه_بریکلی_آمریکا ✔️یکی_از_ده_دانشمند_برتر_رشته_فیزیک_پلاسما 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢به اسم حبیب 💠روایت اول #قسمت_دوم 🔰بعضی وقتا فکر میکنیم💭 اینکه مقام معظم #رهبری مد ظله العالی فرمو
💢به اسم حبیب 💠روایت اول 🔰محمدحسین تحصیلات نداشت❌ مثل همت, اما خوب بلد بود چه میخواهد. هر جا که بود بجای اینکه بگوید بروید میگفت: . خودش اول از همه راه میافتاد, . 🔰به نقل از میگفت: شهادت🌷 یه لباسه هر وقت اندازت بشه میپوشیش. محمد حسین زود بزرگ شد. خوب به تنش نشست. بعضی جاها آدم یهو میشه یکیش جنگه💥 اول تو جنگ فرهنگی بزرگ شد بعد تو سوریه شاید بخاطر همین بود راه چهار ساله رو کمتر از یک سال رفت👌(از فرماندهی گردان به فرماندهی تیپ سیدالشهداء رسید) 🔰حتی اینجا هم به اسم جلو رفت از فرماندهیش که نگم, اکثرا نیروهای غیر ایرانی🇮🇷 میگرفت. عراقی, ...زندگی با این آدما سخته, اخلاقشون, کاراشون زندگیشون با ما ولی محمد حسین باهاشون سر یه سفره مینشست همین شد که همشون شدن همه نیروهاش خالکوبی عمار داشتن یا پلاک اسمشو🏷 همیشه چند نفر👥 اسکورتش میکردن طوریش نشه، وقتی اومد همه تعجب کردن چطور با اون فدایی ها عمار شهید شده⁉️ 🔰وقتی درگیری💥 شدید باشه کسی نمیتونه زخمی برگردونه عقب ولی کسی ندید تنها برگرده🚫 بعد از شهادش🌷 یکی از دوستانش که تیرمیخوره توان برگشتن نداشته. پشت بی سیم میگه: مثل تنها شدم کجایی عمار😭 خیلی رو مقید بود, دوران دانشجوییش کل خونه پر بود از عکس . حرمت نگه میداشت, هم اتاقیش میگفت: سیگار🚬 کشیدیم عکس شهدا🕊 رو جمع کرد ورفت. 🔰بعد هیئت کتیبه وپارچه سیاه های هیئت🏴 رو باز میکرد بعد میگفت بشینین به شوخی. میگفت: زیارت که رفتین بدون اذن دخول وارد نشین⛔️ اشکه اونقدر منتظر بمونین تا اذن بگیرین. میگرفت که گره از کار باز بشه اعمال مستحبی📿 که براش عادی بود تا جایی که روزه روز دوشنبه وپنج شنبه📆 رو برای بچه های شورای الزامی کرده بود. 🔰تک خوری نمیکرد هرجا که بود همه تیپ آدمی رو دورش👥 جمع میکرد کتاب میخوند📖 کتاب هم میداد کتاب های ساندویچی تا بچه ها کتابخون بشن. رو همه تاثیر میذاشت✅ ولی تاثیر نمیگرفت. با هر تیپ آدمی که بود موقع بلند میشد به نماز بچه ها هم دنبالش. 🔰محرما غذای هیئت بود میگفت اشک رو زیاد میکنه.گوشت🍖 که میگرفت, گوشت بود شاید براتون سوال بشه چرا گوشت شتر؟ گوشت شتر رو زیاد میکنه. به همین سادگی... ، همون چیزی که ابر قدرت های دنیا ازش هراس😨 دارن. همیشه این بود که اطرافیانش رو جذب میکرد. با همه میجوشید ولی یه نقطه مشترک بین همه رفقاش بود👇 📚برگرفته از کتاب عمار حلب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💖(فوق العاده زیبا) 4⃣2⃣ با احمدآقا و چند نفــــږ از بچہ هاے مسجد راهے بهشتـــــ زهرا شدیم. همیشہ برنامہ ۍ ما بہ ایݩ صورتـــ بود ڪہ سریــــــع از بهشتـــ زهرا برمے ڴشتیم تا بہ نمــــ❤️ــاز جماعتـــ مسجد امین الدولہ برسیݥ. امـــ❗️ـــا آن روز دیــــر راه افتادیم. گفتیــــم : نماز را در بهــــ☘ــشت زهرا مے خوانیم. بہ ابتداے جاده رسیدیم. ترافیـــڪ شدیـــــــدے ایجاد شده بود. ماشیـــن در راه بنداݩ متوقفـ🚫ــ شد. احمد نگاهے به ساعتــ🕐ـــش ڪرد. بعد درباره ے نماز صحبتــــ ڪرد امـــا ڪسے تحویل نگرفتــــ❗️ احمدآقا از ماشیــــن ❗️ بعد هم از همہ معذرتـــ خواهے ڪرد❗️ گفتیـــم : احمدآقا ڪجا مے ری⁉️ جوابـــ داد : ایــــن راه بنـــدان حالاحالاها باز نمیشہ ، ما هم به نمـــ💜ـــاز نمی رسیم. من با اجازه اونــ سمتــ جاده ، یڪ مسجـــــد هستـــ ڪہ نمــــ💛ـــازم رو مے خوانم و بر مے گردݦ مسجد❗️ احمدآقا باز هم معذرتــــ خواهے ڪرد و رفت. او هـــــر جا ڪہ بود نمازشـ را و با اقامہ مے ڪږد. در جاده و خیابان و... برایش نݦے ڪرد. همہ جا ملڪ خدا بود و او هم بنده ےے خدا. *** بسیــــــــ🌿🌿ـــــــــــــج ( استاد محمد شاهی ) همہ ے اهل محـــݪ احتراݦ خانواده ے آن ها را داشتند. حمیدرضــا ، برادر بزرڴـــ تر احمدآقا ، سال اول جنڴ به 💐ـــادت رسید. همانـ سال بود ڪہ ایشاݩ وارد بسیــــــڄ شد. طے مدتے ڭہ ایݜاݧ در بسیـــــج مسجد فعالیتـــ داشت همہ ۍ نوجواݩ هاے محــــل جذبـــ و ایشان شدند. هر زمانــ احمدآقا به مسجــــد مے آمد جمعے نوجوانـ بہ دنباݪ او بودند. مدتے بعد ایشاݩ بہ عنوانـــــ پذیرش پایگاه بسیــــج مسجد امین الدوله انتخاب شد مسجدے ڪہ پـــر از هاے فاضـل و انسان هاے وارستــــہ بود. بعد از مدتے مسئولیتــــ ڪارهاے مسجد نیز بہ عهده ے ایشانــ قرار گرفتــــ. ڪنارفعالیتــــ در اینجا در مسجد امام حسن (علیه السلام ) ڪارهاے فرهنگے را انجام مے داد. نڪتہ ے قابل توجـــــ❗️ــہ براے من این بود ڪہ وقتے ما در شرایط عادے هستیــــݦ حضور قلب در نماز . یا اگر مشغݪہ ی فڪری داشته باشیم ، دیگــــر حواسے براے ما نمے ماند. یا اگـــر ڪار اجرایی به عهده ے ما واگذار شود ، ڪه دیگــر هیچ❗️ ڪاملا حواس ما در نماز می شودـ احمدآقا وارستہ بود ڪہ...... ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷نگاه گن به #بیکران، به کهکشان به قابِ مــ🌝ـاه و آسِمان به روزها، به تابِشِ رنگین کمــ🌈ـان 🌷 #نگاهَ
6⃣7⃣1⃣1⃣ 🌷 🔰شهید والامقام دارای مدرك كارشناسی مدیریت دولتی بود و در حوزه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، ، ورزشی و سیاسی فعالیت می كرد و در دوران پیش از 🌷 فرمانده پایگاه مقاومت بسیج✌️ و مدیر مسئول كانون فرهنگی هنری مسجد🕌 در گتوند بود.  🔰شهید تاجبخش🌷 از سال 1393به عنوان كانون ' قیصر امین پور' شاعر📝 برجسته انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ،تا پیش از فعالیت می كرد، اختلاف بین كانون و نیروهای مسجد🕌 در مدت زمان كوتاهی وجود داشت، كه با مدیریت خوب خود توانست اختلاف را برطرف و اتحاد💞 را بین اعضای كانون و نیروهای بسیجی پایگاه در مسجد برقرار كند.  🔰تاثیرگذاری و رفتار این شهید بر روی قشر جوان و نوجوان چشمگیر بود👌 به طوری كه دكتر قیصر امین پور یكی از فعال ترین و پرتعداد ترین كانون های فرهنگی هنری در شهرستان بود. 🔰شركت اعضای كانون این شهید گرانقدر🌷 در همایش های مختلف قرآنی📖 فرهنگی و هنری، مسابقات ورزشی🚴 و دیگر حوزه ها نشان از مدیریت شهید تاجبخش بود كه اعضای این كانون به دلیل علاقه ای💖 كه به داشتند، پس از به شهادت رسیدن این شهید والامقام فعالیت خود را در برنامه های كانون كردند.  🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔆فی المسافة بین #غیابک و حضورک انکسر شیء ما، لن یعود کما کان أبدً. 💠در فاصله‌ی میان ↵ #هجران تا
5⃣8⃣1⃣1⃣ 🌷 🔻همسر شهید: 🔰شهید از دوستان صمیمی دامادمان بود که نخست به بنده معرفی شدند و چندبار باهم💞 صحبت کردیم و بعد با صحبت کردند. 23 اردیبهشت 86📆 به همدیگر محرم و در 14 تیر 86 مصادف با روز میلاد (س) به عقد💍 هم در آمدیم 🔰حامد به قدری بزرگوار بود که همیشه در صحبت‌های قبلی خودش را از دور می‌دید و می‌گفت: ماها شهید نمی شویم🌷 حتی قبل از رفتن به هم از شهادت حرفی نمی‌زد، یشتر از دغدغه‌مندیش صحبت می‌کرد که چکار باید کنیم و وضع نامناسب است😔 🔰بزرگترین خصوصیت حامد و رفتار خوبش بود. ما 8 سال کنار هم💞 زندگی کردیم شاید در این مدت 8 بار را ندیدم، همیشه خودش را کنترل می کرد و موقع عصبانیت تند صحبت نمی‌کرد❌و سکوت می‌کرد. با اینکه خیلی سخت است که انسان خوش اخلاق و شاد باشد👌 🔰چهارسال است که از رفتن می‌گذرد و من در این مدت خیلی تلاش کردم که شبیه او👥 شوم اما متاسفانه اصلا موفق نبوده‌ام😞 گفتن این چیزها در سخن آسان است اما در بسیار سخت است، به نظرم یکی از دلایلی که خدا حامد را انتخاب کرد✅ به دلیل اخلاق و رفتار خوب او بود. 🔰در زمان رفتن حامد، با اشکهایم😭 او را بدرقه کردم، من می‌دانستم اگر حامد بماند و به نرود بیشتر اذیت می شود و دلیل رضایتمم هم همین بود. حامد به این دلیل به سوریه رفت چون اعتقاد داشت کاری از دستش بر نمی آید و باید به دست بگیرد✊ همیشه تفنگ به دست گرفتن را جزء کارهای زندگی می دانست 🔰شهید معتقد بود اینکه اینجا بمانی و کار انجام دهی خیلی اهمیتش بیشتر است و همیشه این موضوع را به دوستانش👥 که نتوانسته بودند شوند می‌گفت. حامد 37 روز در سوریه ماند و سپس به رسید، 4 دی 94 به سوریه اعزام شد و 12 بهمن 94 به مقام رفیع شهادت🕊 نائل امد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣5⃣1⃣ به یاد #شهید_میثم_مدواری🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
8⃣9⃣1⃣1⃣ 🌷 🔰بعد از شهادت مسعود عزیز، خانواده تصمیم به تغییر مکان گرفتن در شهرک ساکن شدن. میثم عزیزم🌷 خصوصیات اخلاقی منحصر به فردی داشتن👌 از همان دوران نوجوانی بسیار چشم پاک و بودن 🔰علاقه خاصی به مسائل دینی و قرآن📖 داشت و همیشه در این قدم برمیداشت👣 در مدرسه و مسجد قاری قرآن بودن و با صوت زیبای خود🎤 دل هر کس را به لرزه💓 وامیداشت. 🔰میثم در دوران هم اول بود و شاگرد ممتاز مدرسه ی خود بود هم در هم در درس📚 از دیگر اخلاق های نیکوی میثم دستگیری از افتادگان و سرکشی به بود 🔰میثم عزیزهیچگاه به این دنیا دل نداشت❌ و از هم چیز خود میگذشت در راه برای فقرا. حتی از لباس تن👕 خود میگذشت و در راه خدا ایثار میکرد ومانند مولای خود دست گیر افتادگان بود البته در خفا و پنهانی. 🔰پدر بزرگوار این شهید فرمانده پایگاه امام محمد باقر(ع)بودن و همین امر کمکی شد برای میثم تا با بسیج آشنا شود ودر بسیج ثبت نام کرد📝 و یکی از بسیجیان فعال پایگاه شد. بعد از گرفتن دیپلم در سال 79 - 80 وارد شد به طور رسمی شروع به کار کرد 🔰در همین دوران به طور مستمر برای تفحص شهدا🌷 به مناطق جنوب میرفت و عزیز را تفحص میکردن در همین دوران بود که تصمیم به ازدواج💍 گرفت و در سال 87 همسر اختیار کرد و ثمره این زندگی هشت ساله دردانه به نامهای فاطمه زهرا❣ و فاطمه کوثر❣ است. 🔰میثم با شروع شدن جنگ با داعش👹 به این جبهه اعزام شدن و ازسال 89 به دفاع ازدین و اسلام پرداخت بعد از های بسیار در این زمینه و دفاع از حرمین شریفین آخرین باری که اعزام شدن به مدت مقاومت در برابر کفار داعشی در صبــ☀️ـح روز 16/8/94 پس از هشت ساعت درگیری سخت و طاقت فرسا به فیض نائل آمدن و شهد شیرین شهادت🌷 را نوشید . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#انفاق_به_سبک_شهدا.... 🔹ابراهیم #معلم_عربے یکے از مدارس محروم تهران شده بود، اما تدریس عربے ابراهیم زیاد طولانے نشد❌ از اواسط همان سال دیگر به #مدرسه نرفت! حتے نمے گفت که چرا به آن مدرسه نمےرود! 🔸یک روز #مدیر مدرسه پیش من آمد و گفت: تو رو خدا !!! شما که #برادر آقاے هادے هستید، با ایشان صحبت کنید که برگردد مدرسه😢 !!! گفتم: مگه چے شده⁉️ 🔹کمے مکث کرد و گفت: حقیقتش، آقا #ابراهیم از جیب خودش پول مے داد💰 به یکے از شاگردها تا هر روز زنگ اول براے کلاس نان و پنیر🌯 بگیرد !!! #آقاےهادے نظرش این بود که این ها بچه هاے منطقه #محروم هستند؛ اکثرا سر کلاس گرسنه هستند؛ بچه گرسنه هم درس نمے فهمد🚫 🔸مدیر ادامه داد: من با آقاے هادے برخورد کردم ! گفتم #نظم مدرسه ما را به هم ریختے! در صورتے که هیچ مشکلے براے نظم مدرسه پیش نیامده بود😔 !!! بعد هم سر ایشان #داد_زدم و گفتم: دیگه حق ندارے اینجا از این کارها بکنے ! آقای هادے از پیش ما رفت و بقیه ساعت هایش را در مدرسه دیگرے پر کرد. 🔹حالا هم بچه ها و #اولیا ازمن خواستند که ایشان را برگردانم؛ همه از #اخلاق و تدریس ایشان تعریف مےکنند👌 ایشان در همین مدت کم، برای بسیارے از دانش آموزان بے بضاعت و #یتیم مدرسه، وسائل تهیه کرده بود که حتے من هم خبر نداشتم😔 #شهید_ابراهیم_هادی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1 زندگی 🔻به روایت: همسرشهیــد 6⃣1⃣ 🔮به محض این که وارد می شود، بچه ها دورش را می گرفتند و از سر و کولش بالا می رفتند مثل زنبورهای🐝 یک کندو. مصطفی ، دوستشان♥️ و هم بازیشان بود. غاده می دید چشم های مصطفی چطور برق می زند😍 و با شور و حرارت می گوید « ببین این بچه ها چقدر زور دارند. این ها بچه شیرند - با شادیشان شاد بود و با اشکشان بی طاقت. 🔮کمتر پیش می آمد که ماشین وُلوو قراضه را سوار شوند از این ده به آن ده برود و مصطفى وسط راه به خاطر بچه ای که در خاک های کنار جاده نشسته و گریه😭 می کند پیدا نشود، پیاده می شد، بچه را می گرفت. صورتش را با دستمال پاک می کرد و می بوسیدش. آن وقت تازه اشک های خودش سرازیر می شد. دفعه اول غاده فکر کرد بچه را می شناسد، مصطفی گفت: نمی شناسم. مهم این است که این بچه یک شيعه است، این بچه هزار و سیصد سال ظلم را به دوش می کشد و گریه اش نشانه ظلمی است که بر على رفته. 🔮ظلمی که انگار تمامی نداشت و جنگهای داخلی نمونه اش بود. بارها از مصطفی شنیدم که سازمان امل را راه انداخت تا نشان بدهد اسلامی چطور باید باشد. البته مشکلات زیادی با احزاب و گروهها داشت. میگفتند لبنانی نیست و از ما نیست🚫 خیلی ها می رفتند پیش امام موسی صدر از مصطفی بد گویی می کردند. هر چند آقاي صدر به شدت به آن ها حرف می زد. می گفت اصلا اجازه نمی دهم کسی راجع به مصطفی بدگویی کند❌ 🔮ارتباط روحی خاصی بود بین او و مصطفی، طوری که کم تر کسی می توانست درک کند.# اقای_صدر به من می گفت: می دانی مصطفی برای من چی هست؟ او از به من نزدیک تر است، او نفس من، خود من است♥️ الفاظ عجیبی می گفت در باره مصطفی، وقتی داشت صحبت می کرد و مصطفي وارد مي شد همه توجهش به او بود، دیگر کسی را نمی دید، حرکات صورتش تماشایی بود؛ گاهی می خندید😄 و گاهی اشک می ریخت و چه قدر با زیبایی همدیگر را بغل می کردند💞 و اختلاف نظر هم زیاد داشتند، به شدت با هم مباحثه می کردند، اما آن احترام همیشه حتی در اختلافاتشان بود. 🔮اولین باری که امام موسی صدر مرا بعد از ازدواج با مصطفی در دید، خواست تنها با من صحبت کند. گفت: غاده شما می دانید با چه کسی ازدواج کرده اید. خدا به شما بزرگ ترین👌 چیز در عالم را داده. باید قدرش را بدانید. من از حرف آقای صدر تعجب کردم😟گفتم من قدرش می دانم و شروع کردم از مصطفی گفتن. آقای صدر حرف مرا قطع کرد و یک جمله به من گفت. این خلق و خوی مصطفی که شما می بینی تراوش است و نشستن حقیقت سیر و سلوک در کانون دلش. 🔮این همه معاشرت و رفت و آمد مصطفی با ما و دیگران تنازل از مقام او است به عالم صورت و اعتبار. خیلی افسوس می خورد که کسانی می دانند از و بی کس بودنش. امام موسى میگفت: من انتظار دارم شما این مسایل را درک کنيد✅ ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷خصوصیات شهید:🌼🍃 🔰از زبان خواهران شهید: ویژگی بارز شوخ طبعی و شیطنت‌های او بود؛ در تمام شادی می‌آورد و همه آن را دوست داشتند 👌 🌻تمام خاطرات ما از محمد به و شادی است؛ حتی به گونه‌ای شده که وقتی بر سرمزار محمد می‌رویم شروع به گریه 😭کرده اما با یادآوری خاطرات مشترکمان و شیطنت‌هایش، گریه‌مان ناخودآگاه بند می‌آید و با شادی به خانه🏡 باز می‌گردیم.✅ 🌾با این که دوستانش 👥و هم‌محلی‌هامان شبیه به او نبودند اما محمد در ، رفتار و درس به هیچ عنوان از آن‌ها تاثیر نمی‌گرفت و در درس‌هایش بسیار موفق و نمره‌های خوبی را کسب می‌کرد. 🦋او بسیار باهوش بود، پدر من ترک و مادرم عرب است و از ما این دو زبان را یاد نگرفتیم به ‌جز محمد. 🌷او متعلق به نبود، همه جا حضور داشت و به همه کمک می‌کرد هر موقع که به او نیاز داشتیم بدون هیچ و اطلاع قبلی انگار که نیرویی او را به آنجا بکشاند، سر می‌رسید و در عوض تمام کمک‌هایش هیچ انتظاری از ما نداشت.❌ 🥀محمد ارادت ویژه‌ای به (ع) داشت و هرسال ۶ تا ۷ بار برای زیارت راهی مشهد می‌شد✔️ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
✨محمودرضا همیشه بود... همیشه میپوشید... بسیار چهره ی دلنشینی داشت😍 و همین چهره و پسندیده‌اش برمحبوبیت‌اش💖 می‌افزود. ✨همیشه مورد توجه دوستانش بود، انقدری که حتی زمانی که بود از او عکس📸 می‌گرفتند ✨گاهی وقت هاکه بچه ها کسل یا بی‌رمق یا غمگین😞 بودند؛ می‌آمدند و با هم صحبت می‌شدند و اصلا انگار تماااام غم‌هاشون رو می‌کردند. 💢به نقل از همرزم شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
انالله و انا الیه راجعون🖤 🍂روحِ بلند سرافرازِ اسلام "محمدجعفر نصر اصفهانی" به ملکوت اعلی و خیلِ عظیم شهدا پیوست🕊 🍂زمان در همین لحظه متوقف می‌شود و بازمی‌گردم به گذشته ها به دی‌ماه سال ۳۹ که سرما، استخوان را می‌سوزاند اما او، کانون خانواده را گرم کرد. پسری اهل "منارجنبانِ اصفهان" که دل به حضرت روح‌الله_رحمته‌الله‌علیه_ داد و با شروع قیامهای مردمی اعلامیه پخش می‌کرد. 🍂صورِ که زده شد، داوطلبانه به رفت و کرد از خاک کشورش. در سال ۶۱ ، به توصیه شهید "صیادشیرازی" خدمت در ارتش را به عنوان شغل دائم برگزید و وارد شد. 🍃جوانی کاردان، باهوش و با که در کنار مجروحیت‌هایش، در سال ۶۷ با تک شیمیایی ، آلودگی شیمیایی نیز پیدا کرد و امروز، با وخامتِ مجروحیت گذشته و تحمل درد و رنج فراوان، به خیلِ عظیم یارانِ شهیدش پیوست. فرمانده✨ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ شهریور ۱٣٣٩ 📅تاریخ شهادت : ۱٩ آبان ۱٣۷۵ 📅تاریخ انتشار : ۱٩ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : نامعلوم 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃وقتی و رفتارش را میدیدند، باورشان نمیشد او نظامی باشد مردی از جنس مهربانی، از تبار آسمان ها... 🍃شهید مدافع حرم رضا خرمی متولد ٢٩ آبان۱٣۵٣ از تهران در خانواده متدینی بدنیا امد، اهل بود و احترام زیادی به پدر مادر خود میگذاشت. واین دو، راه های رسیدنش به شهادت بودند... 🍃رفتارهایش زمینی نبود! به قول همسرش اگر به طبیعی از دنیا میرفت حیف میشد. وقتی همسرش از او میپرسید "اگر شوی من چکار کنم؟ میگفت مگر خون من از بقیه شهدا رنگین تر است؟" شهدای زیادی هستند که حتی پیکرشان هم برنگشته و تنها با نابودی میتوان به پیکرشان دسترسی پیدا کرد... 🍃برای آسایش خانواده اش هرکاری را که میتوانست انجام میداد. از همبازی شدن با چند ماهه تامَحرَم راز رضوانه بودن. همه از کارهایی بود که از صمیم انجام میداد. 🍃از ابتدای جنگ در میدان رزم بود. در میدان همیشه همرزمان خود را که زخمی شده بودند به عقب بر میگرداند. دوماه رجب و را روزه گرفت تا شهادت نصیبش شود .... زمینی شدنت مبارک مدافع عمه ی سادات(س)🌻 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٩ آبان ۱٣۵٣ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ٢٨ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : خانطومان 🥀مزار شهید : تهران 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✳ دو ساعت در برف پشت در نشسته بود! 🔻 سیدابوالفضل کاظمی یکی از دوستان می‌گوید: «برف شدیدی باریده بود. وقتی قطار دوکوهه وارد ایستگاه تهران شد، ساعت دو نیمه‌شب بود. با چند نفر از رفقا حرکت کردیم. علی‌اصغر را جلوی خانه‌شان در خیابان طیب پیاده کردیم. پای او هنوز مجروح بود. فردا رفتیم به علی‌اصغر سر بزنیم. وقتی وارد خانه شدیم، مادر اصغر جلو آمد و بی‌مقدمه گفت: «آقا سید شما یه چیزی بگو!» بعد ادامه داد: «دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت درِ خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در بزنه و ما رو صدا کنه! صبح که پدرش می‌خواسته بره مسجد، اصغر رو دیده!» بله بسیجیان خمینی این‌گونه بودند. مدتی بعد این سرباز دین و میهن در منطقه‌ی عملیاتی شلمچه به شهادت می‌رسد و همچون مادر بی‌نشان سادات، زهرای مرضیه (س) بی‌نشان می‌شود. 📌 پ.ن: از راست: حاج حسین سازور، شهید علی‌اصغر ارسنجانی و سیدابوالفضل کاظمی 📚 برگرفته از کتاب | سیره‌ی علما و شهدا در احترام به والدین 📖 صفحات ۶۶ و ۶۷ ❤ #⃣ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٩ آبان ۱٣۵٣ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : خانطومان 🥀مزار شهید : تهران 🕊͜͡☁️🌷☁️͜͡🕊 🍃🌷وقتی و رفتارش را میدیدند، باورشان نمیشد او نظامی باشد مردی از جنس مهربانی، از تبار آسمان ها... 🕊͜͡☁️🌷☁️͜͡🕊 🍃🌷شهید مدافع حرم رضا خرمی متولد ٢٩ آبان۱٣۵٣ از تهران در خانواده متدینی بدنیا امد، اهل بود و احترام زیادی به پدر مادر خود میگذاشت. واین دو، راه های رسیدنش به شهادت بودند... 🕊͜͡☁️🌷☁️͜͡🕊 🍃🌷رفتارهایش زمینی نبود! به قول همسرش اگر به طبیعی از دنیا میرفت حیف میشد. وقتی همسرش از او میپرسید "اگر شوی من چکار کنم؟ میگفت مگر خون من از بقیه شهدا رنگین تر است؟" شهدای زیادی هستند که حتی پیکرشان هم برنگشته و تنها با نابودی رژیم اسرائیل میتوان به پیکرشان دسترسی پیدا کرد... 🕊͜͡☁️🌷☁️͜͡🕊 🍃🌷برای آسایش خانواده اش هرکاری را که میتوانست انجام میداد. از همبازی شدن با ابوالفضل چند ماهه تامَحرَم راز رضوانه بودن. همه از کارهایی بود که از صمیم انجام میداد. 🕊͜͡☁️🌷☁️͜͡🕊 🍃🌷از ابتدای جنگ در میدان رزم بود. در میدان همیشه همرزمان خود را که زخمی شده بودند به عقب بر میگرداند. دوماه رجب و شعبان را روزه گرفت تا شهادت نصیبش شود و سر انجام در ۱٢ خرداد سال ۱٣٩۵، بر اثر افنجار ماشینِ حامل مواد منفجره و آوار شدن ساختمانی که ایشان در آن بودند، به فیض شهادت نائل آمد. 🕊͜͡☁️🌷☁️͜͡🕊 برای سلامتی امام عصرعجل الله... ارواح مطهرشهداوامام شهدا 🌷صلـــــــــــــــوات🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢 حفظ حرمت بین خود و خدا 💠 امام علی علیه السلام فرمودند: 🍃 اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ، وَ اجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ سِتْراً وَ إِنْ رَقَّ. 🔹 از خدا بترس هر چند اندک، و ميان خود و خدا پرده ای قرار ده هر چند نازک! 📚 حکمت 242 نهج البلاغه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃وقتی و رفتارش را میدیدند، باورشان نمیشد او نظامی باشد مردی از جنس مهربانی، از تبار آسمان ها... 🍃شهید مدافع حرم رضا خرمی متولد ٢٩ آبان۱٣۵٣ از تهران در خانواده متدینی بدنیا امد، اهل بود و احترام زیادی به پدر مادر خود میگذاشت. واین دو، راه های رسیدنش به شهادت بودند... 🍃رفتارهایش زمینی نبود! به قول همسرش اگر به طبیعی از دنیا میرفت حیف میشد. وقتی همسرش از او میپرسید "اگر شوی من چکار کنم؟ میگفت مگر خون من از بقیه شهدا رنگین تر است؟" شهدای زیادی هستند که حتی پیکرشان هم برنگشته و تنها با نابودی میتوان به پیکرشان دسترسی پیدا کرد... 🍃برای آسایش خانواده اش هرکاری را که میتوانست انجام میداد. از همبازی شدن با چند ماهه تامَحرَم راز رضوانه بودن. همه از کارهایی بود که از صمیم انجام میداد. 🍃از ابتدای جنگ در میدان رزم بود. در میدان همیشه همرزمان خود را که زخمی شده بودند به عقب بر میگرداند. دوماه رجب و را روزه گرفت تا شهادت نصیبش شود .... زمینی شدنت مبارک مدافع عمه ی سادات(س)🌻 ✍نویسنده: 🌷 🎀 📅تاریخ تولد: ٢٩ آبان ۱٣۵٣ 📅تاریخ شهادت: ۱۴ خرداد ۱٣٩۵ 🕊محل شهادت: خانطومان 🥀مزار شهید: تهران 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❇️حاج میرزا اسماعیل دولابی رحمت الله: 🔸سجده‌ی طولانی ، اخلاق را عوض میکند. در هر شبانه روز لااقل یک سجده طولانی داشته باشید. هیچ عبادتی مثل سجده نیست. به تربت امام حسین علیه السلام ، سجده کردن را عوض می کند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♨️ 1⃣شنیدن اذان انسان را از اهل قرار مى دهد. پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید: همانا اهل آسمان از اهل زمین چیزى نمى شنوند مگر اذان 2⃣ شنیدنِ اذان را نیكو مى كند. امام على(علیه السلام) مى فرماید: كسى كه اخلاقش بد است در گوش او اذان بگویید 3⃣شنیدن اذان انسان را مند مى كند. پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید: كسى كه صداى اذان را بشنود و به آن روى آورد، نزد خداوند از سعادت مندان است 4⃣ شنیدن اذان سبب دورى مى شود. رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: شیطان وقتى نداى اذان را مى شنود فرار مى كند. 📚 میزان الحكمه، ج1، ص82. بحارالانوار، ج77، ص190 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh