🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰گذشـــتن از عزیزتــرین هـا 🔸من در مدتے نزدیڪ بہ یڪســـال هـم با #حامد در ستاد کنگرہ شهدا🌷 همکار بو
🍃🌺🍃
دست از #خدا خداےخودت برنداشتی
من دل نـداشتم💗 وتو #دلبر نداشتی
گفتی قرار شد که #فداےخدا شویم
من ماندم و ...😔
#تو_رفتی و ...
آخر فدا شدے🕊🌷
#همسرانه 💔
#شهید_حامد_کوچک_زاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃 دست از #خدا خداےخودت برنداشتی من دل نـداشتم💗 وتو #دلبر نداشتی گفتی قرار شد که #فداےخدا شویم من
2⃣6⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💌نامه های عاشقانه با پست خیلے پیشتاز
🔰رابطہ عاشقانه و منحصر به فرد با هـمسرش💞 داشت خانم اش را صدا می زد #حاجی هـم اینکه حالت جهـادی و حالت #فرماندهی داشت و هـم این که هـنگام صحبت تلفن☎️ اگر کسی به مکالمه گوش میداد نمی فهمید #حامد با چه کسی صحبت می کند.
🔰فکر میکردند حامد با کدام فرماندہ #سپاہ در حال صحبت است حامد در نامه نوشتن📝 برای هـمسرش هـم بسیار #فعال بود👌 خصوصا ایامی که در ماموریت شمال غرب🗺 بودیم یکی از کارهـای ثابت حامد #نوشتن_نامه برای هـمسرش بود
🔰شیوہ فرستادن نامه📩 برای هـمسرش هـم #جالب بود مثلا اگر می دید شما دارید به مرخصی می روید نامه را می داد✉️ و می گفت این #نامه را سریع برسان به آقای فلانی خیلی مهمه هـا💥!!! خودش میدونه چه کار کنه
🔰شما فکر میکردی این نامه حتما #بحث مرگ و زندگی است نامه را سریع به آن آقا می رساندی📨 به او هـم که معمولا از #آشنایان نزدیک اش بود زنگ می زد📞 و می گفت #سریع این نامه را برسان به دست همسرم💞
🔰آن بندہ خدا هـم که خیال میکرد حالا چه اتفاقی افتادہ در #هـمان_لحظه که نامه را می گرفت به سرعت🏃 خودش را به #هـمسر_حامد میرساند و نامه را می داد حامد با این شکل از پست #پیشتاز هـم سریعتر نامه را به هـمسرش میرساند💌
#شهید_حامد_کوچک_زاده 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃 دست از #خدا خداےخودت برنداشتی من دل نـداشتم💗 وتو #دلبر نداشتی گفتی قرار شد که #فداےخدا شویم من
🔰کمک کار حرفهای
🔸حامد در کمک کردن به دیگران بسیار حرفهای بود👌 از کمک به دوستان👥 و آشنایان بگیر تا کمک های #مخفیانه به خانوادههای نیازمند ای که بعد از #شهادتش🌷 معلوم شد
🔹یکی از دوستان تازه می خواست عروسی💍 بگیرد و خانه ای🏡 در یکی از روستاهای اطراف #کرایه کرده بود حامد در آن زمان تمام دوستان و نزدیکان را جمع کرد تا با رنگ آمیزی🎨 و تعمیر خانه شرایطی را به وجود بیاورد که #تازه_عروسِ رفیقش در خانهای که می خواهد برای اولین بار پا بگذارد زیبا😍 و پر رنگ و لعاب✨ باشد و به اصطلاح توی ذوقش نخورد بماند
🔸که آخر کار هنگام #تعمیر سقف آنقدر سقف پوسیده⚡️ بود که پایش تا بالای زانو روی سقف رفته و مجبور شد #خانه_خودش را برای تازه عروس و داماد خالی کند🏡 و تا تعمیر سقف برود خانه #مادرش.
🔹در کمک مالی به دیگران هم که بسیار مخفیانه و #مخلصانه کار میکرد حامد فامیلی داشت کارگر⛏ بنده خدا چند وقتی بود که سفارش #کار نداشت❌ و وضع مالی اش خراب شده بوده😔 حامد در آن ایام به هر #بهانه ای به خانه آنها سرکشی میکرد و بارها وقتی آن بنده خدا از اتاق🚪 بیرون میرفت مخفیانه در جیب کت او پول💰 می گذاشت وقتی حامد #شهید_شد آن بنده خدا در بین گریه ها😭 و ناله هایش داستان را برای من تعریف کرد.
#شهید_حامد_کوچک_زاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰کمک کار حرفهای 🔸حامد در کمک کردن به دیگران بسیار حرفهای بود👌 از کمک به دوستان👥 و آشنایان بگیر ت
🍃🌺🍃
دست از #خدا خداےخودت برنداشتی
من دل نـداشتم💗 وتو #دلبر نداشتی
گفتی قرار شد که #فداےخدا شویم
من ماندم و ...😔
#تو_رفتی و ...
آخر فدا شدے🕊🌷
#همسرانه 💔
#شهید_حامد_کوچک_زاده
#سالروز_ولادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰کمک کار حرفهای 🔸حامد در کمک کردن به دیگران بسیار حرفهای بود👌 از کمک به دوستان👥 و آشنایان بگیر ت
🔆فی المسافة بین #غیابک و حضورک
انکسر شیء ما،
لن یعود کما کان أبدً.
💠در فاصلهی میان
↵ #هجران تا
↵وصالت💞
در من چیزی میشکنــ⚡️ـد
که #هیچگاه ترمیم نخواهد شد 😔
#شهید_حامد_کوچک_زاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔆فی المسافة بین #غیابک و حضورک انکسر شیء ما، لن یعود کما کان أبدً. 💠در فاصلهی میان ↵ #هجران تا
5⃣8⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔻همسر شهید:
🔰شهید #حامد از دوستان صمیمی دامادمان بود که نخست به بنده معرفی شدند و چندبار باهم💞 صحبت کردیم و بعد با #خانواده صحبت کردند. 23 اردیبهشت 86📆 به همدیگر محرم و در 14 تیر 86 مصادف با روز میلاد #حضرت_زهرا(س) به عقد💍 هم در آمدیم
🔰حامد به قدری بزرگوار بود که همیشه در صحبتهای قبلی خودش را از #شهادت دور میدید و میگفت: ماها شهید نمی شویم🌷 حتی قبل از رفتن به #سوریه هم از شهادت حرفی نمیزد، یشتر از دغدغهمندیش صحبت میکرد که چکار باید کنیم و وضع #جامعه نامناسب است😔
🔰بزرگترین خصوصیت حامد #اخلاق و رفتار خوبش بود. ما 8 سال کنار هم💞 زندگی کردیم شاید در این مدت 8 بار #عصبانیتش را ندیدم، همیشه خودش را کنترل می کرد و موقع عصبانیت تند صحبت نمیکرد❌و سکوت میکرد. با اینکه خیلی سخت است که انسان #همیشه خوش اخلاق و شاد باشد👌
🔰چهارسال است که از رفتن #حامد میگذرد و من در این مدت خیلی تلاش کردم که شبیه او👥 شوم اما متاسفانه اصلا موفق نبودهام😞 گفتن این چیزها در سخن آسان است اما در #عمل بسیار سخت است، به نظرم یکی از دلایلی که خدا حامد را انتخاب کرد✅ به دلیل اخلاق و رفتار خوب او بود.
🔰در زمان رفتن حامد، با اشکهایم😭 او را بدرقه کردم، من میدانستم اگر حامد بماند و به #سوریه نرود بیشتر اذیت می شود و دلیل رضایتمم هم همین بود. حامد به این دلیل به سوریه رفت چون اعتقاد داشت کاری از دستش بر نمی آید و باید #تفنگ به دست بگیرد✊ همیشه تفنگ به دست گرفتن را جزء کارهای #آسان زندگی می دانست
🔰شهید معتقد بود اینکه اینجا بمانی و کار #فرهنگی انجام دهی خیلی اهمیتش بیشتر است و همیشه این موضوع را به دوستانش👥 که نتوانسته بودند #اعزام شوند میگفت. حامد 37 روز در سوریه ماند و سپس به #شهادت رسید، 4 دی 94 به سوریه اعزام شد و 12 بهمن 94 به مقام رفیع شهادت🕊 نائل امد.
#شهید_حامد_کوچک_زاده
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰کمک کار حرفهای 🔸حامد در کمک کردن به دیگران بسیار حرفهای بود👌 از کمک به دوستان👥 و آشنایان بگیر ت
🔰روایتی از نحوه به شهادت رسیدن مدافع حرم #حامد_کوچک_زاده از زبان هم رزم شهید🌷
🌷هم اسم عملیات و هم رمز عملیات متبرک به نام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود. در همان ابتدا تلفات زیادی به دشمن تحمیل شد، به طوری که حدود ۳۰۰ کشته و ۴۰ اسیر دادند.
🌷بچه ها حال و هوای معنوی و عجیبی داشتند. آن شب نماز مغرب را که خواندیم از شدت کم خوابی زیادی که داشتیم به حامد عزیز گفتم شامت را که خوردی برو کمی استراحت کن و بخواب.
🌷ساعت ۱۰ شب که شد رفتیم بیدارش کردیم و بعد خودم خوابیدم. همینطور نصفه های شب بیدار شدم و دیدم یک مرتبه صدای انفجار مهیبی آمد. هرچه با بی سیم حامد را صدا می زدم جوابی نمی داد؛ زار و پریشان شده بودم و دلم همواره پیش حامد بود.
🌷یک مرتبه بچه ها صدایم کردند و من هم دوان دوان سمت حامد رفتم. دیدم نبض دستش کار نمی کند و هرچه امداد اولیه انجان دادیم و بعد هم سریعا به پزشک مراجعه کردیم، دیدیم حامد عزیزمان دیگر شهید شده و به خواسته اصلی اش رسیده است.
🌷دشمن با شلیک یک خمپاره ۸۱ و اصابت ترکش به پشت سر حامد، این رفیق محبوب و دوست داشتنی را از جمع ما جدا کرد. به جرات می توانم بگویم رزمندگان گیلانی در بین سایر استانها با صلابت و شجاعت خاصی در صحنه حاضر بوده و همواره خوش می درخشیدند.
#شهید_حامد_کوچک_زاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🍃🌸🍃🌸🍃
هر #صبح زنده می شوم
از خنده های دوست😍
#لبخند دوست
ناب ترین👌
شکل #گفتگوست ...
#شهید_حامد_کوچک_زاده
#صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰روایتی از نحوه به شهادت رسیدن مدافع حرم #حامد_کوچک_زاده از زبان هم رزم شهید🌷 🌷هم اسم عملیات و هم ر
🚩 #شهادت یعنی،
متفاوت به آخر #برسیم و گرنه،
#مرگ پایان همه قصههاست …
#شهید_حامد_کوچک_زاده🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🚩 #شهادت یعنی، متفاوت به آخر #برسیم و گرنه، #مرگ پایان همه قصههاست … #شهید_حامد_کوچک_زاده🌷 🍃🌹🍃🌹
🔻دوست شهید:
💢یک بار موتورش🏍 را دزدیدند. ملامتش کردم که آخر مرد حسابی، چرا یک #قفل درست و درمان نمی بندی به بدنه این زبان بسته⁉️ می گفت: #بیخیال!
💢صبح ها که می خواست سر کار برود، با جثه لاغرش، موتور🏍 به آن سنگینی را #هل میداد و می برد تا سر خیابان. که نکند صدای روشن شدن موتور، #همسایگان را از خواب بیدار کند📛
💢 #دو_سال همسایه بودیم🏘به آداب همسایگی کاملا مسلط بود! همه چیز را #رعایت می کرد. از تفکیک زباله های تر و خشک گرفته، تا سر وقت⏱ زباله ها را به دم در آوردن و #تحویل نیروهای شهرداری دادن.
💢آدم ها را باید از #سبک زندگی شان شناخت. اعتقادم این است حامد قبل از عزیمت به #سوریه و دفاع از حرم عقیله بنی هاشم، خاص بود👌 و خاص زیست و برای #شهادت، انتخاب شد✅
#شهید_حامد_کوچک_زاده
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💌 #کــلامشهـــید
🌱باور کنید جنگ است
و جنگ امروز بسی سخت تر از دفاع هشت ساله دشمن با تمام قوا از زمین و آسمان در حال حمله به مرزهای اعتقادی و ایمانی ماست
حرکتی کنید!
#شهید_حامد_کوچک_زاده🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh