🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شہدا 🌹 اولین بار براے صحبت کردن زمان #خواستگارے💐 وآخرین بار هـم براے صحبت کردن قبل از اعزا
2⃣5⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#عاشقانه_شہدا 🌹
🌿 من خیلے مخالف رفتن عباس به #سوریه بودم☹️
و اصلا اجازه ندادم که بره!
ولے با حرف هاش منو #راضی کرد...😔
🌿روزی که مےخواست به سوریه بره
من #مدرسه بودم و از روزهای قبل هم #امتحان داشتم
نتونستیم زیاد باهم صحبت کنیم
و فقط برام یه #نامه نوشته بود💌
🌿وقتی اونو خوندم
خیلے #مضطرب شدم😰
چون نوشته هاش طوری بود که مشخص می شد آخرین نوشته هاشه
خیلی #عارفانه نوشته بود💞😭
🌿نوشته بود رفتم تا #وابسته نشوم😓
چون مےترسید به #عشق دنیویش زیاد وابسته بشه!
و نتونه دل بکنه💔
و فراموش کنه که در اون طرف مرزها چہ اتفاقاتی دارد میافته!💚
#شهید_عباس_دانشگر 🌷
#شهید_دهه_هفتادی_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥فیلم لحظه شهادت شهید عبدالمهدی کاظمی 😭😭😭 لعنت الله علی القوم الظالمین 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠منتظرت هستم
یک روز بعد از #شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود.
گفتم بروم سراغ آن دفتری که #خاطرات مشترکمان را در آن می نوشتیم.
به محض باز کردن دفتر، دیدم برایم یک #نامه با این مضمون نوشته بود:
#همسر عزیزم، من به شما افتخار می کنم که مرا سربلند و عاقبت به خیر کردی و باعث شدی اسم من هم در فهرست #شهدای_کربلا نوشته شود. آن دنیا #منتظرت_هستم .😍❤
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
کف اتاق توی یکی ازخانه های گلی #سوسنگرد نشسته بود سه نفر به #زحمت جا میشدند هم #نقشه پهن بود جلوش
💠خيلي مواظب برادر كوچكش، احمد، بود.
#نامه مي نوشت، تلفن مي كرد، بيش تر باهم بودند. حرف هاش را گوش مي كرد. گردش مي رفتند. در دل مي كردند.
هميشه مي گفت « فاصله ي سني بابا و احمد #زياده . احمد بايد بتونه به يكي حرفاشو بزنه .خيلي بايد #حواسمون به درسو كاراش باشه.»
📸 احمدحسین افشردی برادر #شهید_حسن_باقری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
خيلي مواظب برادر كوچكش، احمد، بود.
#نامه مي نوشت، تلفن مي كرد، بيش تر باهم بودند. حرف هاش را گوش مي كرد. گردش مي رفتند. در دل مي كردند.
هميشه مي گفت « فاصله ي سني بابا و احمد #زياده . احمد بايد بتونه به يكي حرفاشو بزنه .خيلي بايد #حواسمون به درسو كاراش باشه.»
📸 احمدحسین افشردی برادر #شهید_حسن_باقری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
گم میشوم میان ِ #دلتنگی هایم! و #محو ِ نگاهت ... که مشتاقانه #پرواز را به انتظار نشسته ای... #شهید_
1⃣2⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 #منتظرت_هستم
🌷در مورد #شهید شدن آقا عبدالمهدی اگر فكری هم به ذهنم خطور میكرد، خودم را به كاری #مشغول میكردم تا فراموش كنم.
🌷سه روز قبل از آمدنش #خواب دیدم رفتم حرم #حضرت_زینب(سلام الله علیها). عکس همه شهدا به دیوارهای حرم بود. همان طور که نگاه می کردم، دیدم عکس همسرم هم بین آنهاست. از #شوکی که بهم وارد شد داد زدم «وای عبدالمهدی شهید شد.»
🌷از خواب #پریدم بالا. دستانم خیلی میلرزید. اتفاقا دو، سه ساعت بعدش، #زنگ زد. خواستم خوابم را تعریف كنم، ولی گفتم نگرانش نكنم. فقط گفتم: عبدالمهدی خوابت را دیدم.گفت: «چه خوابی؟» گفتم:وقتی آمدی، تعریف می کنم..
🌷آقا عبدالمهدی خیلی دل به دل بچه ها میداد و #انس_عجیبی با آنها داشت. انقدر كه بچهها دور پدرشان بودند با من نبودند. اهل #بازی با بچهها بود. فاطمه را خیلی به خودش #وابسته كرده بود. ریحانه هم كه جای خود داشت.
همه جا جای خالیاش پر شدنی نیست.
🌷بعد از شهادتش، هرشب #خوابش را میبینم. احساس میكنم الان هم یک لحظه از من و زندگی ام و بچههایم #غافل نیست! اگر زمانی كه آقاعبدالمهدی زنده بود، احساس خوشبختی میکردم، الان صدبرابر احساس #خوشبختی میکنم، چون میدانم به #آرزویش رسیده است.
🌷یک #دفترچه داشتم كه خاطراتم با عبدالمهدی را آنجا مینوشتم، گاه و بیگاه هم شعرهایم را، به خصوص اوایل زندگی كه هنوز بچهدار نشده بودم و #فرصت بیشتری داشتم.
🌷یک روز بعد از شهادت همسرم، دلم خیلی گرفته بود. گفتم بروم سراغ آن دفتر و #خاطراتمان را مرور كنم. به محض بازكردن دفتر، دیدم برایم یک #نامه نوشته با این مضمون كه «همسر عزیزم! من به شما #افتخار میکنم که مرا سربلند و عاقبت بخیر کردی و باعث شدی اسم من هم در لیست شهدای کربلا نوشته شود. آن دنیا #منتظرت هستم!»
راوی:همسر شهید
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
هیئتی که داشتیم بعضی موقع ها #اراذل محل هم میومدن من همیشه ازاین موضوع #ناراحت بودم ولی #حسین حتی
#حتما_بخوانید👇👇
🌸یه شب حسین به #خوابم اومد. #مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه #سنگ مزارش بود.
🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی #رنگ متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود.
رنگ متنِ
پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ #قرمز بود.
🌸دیدم بعضی ها #نامه میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من #پنجشنبه ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم.
🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم #محجبه نبود.داشت #گریه می کرد.
🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من #خواهرش هستم. من رو در #آغوش گرفت و گفت، راستش من خیلی #بدحجاب بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، #تصادفا با شهید معز غلامی آشنا شدم.
🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید #تحقیق کردم. بعدها شهید رو در #خواب دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت.
🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز #نمی_خوندم. ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم...
#من_پنجشنبه_ها_نامه_خیلیا_رو_مهر_میزنم😍
📚کتاب سرو قمحانه، ص 132
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
#حتما_بخوانید👇👇
🌸یه شب حسین به #خوابم اومد. #مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه #سنگ مزارش بود.
🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی #رنگ متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود.
رنگ متنِ
پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ #قرمز بود.
🌸دیدم بعضی ها #نامه میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من #پنجشنبه ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم.
🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم #محجبه نبود.داشت #گریه می کرد.
🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من #خواهرش هستم. من رو در #آغوش گرفت و گفت، راستش من خیلی #بدحجاب بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، #تصادفا با شهید معز غلامی آشنا شدم.
🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید #تحقیق کردم. بعدها شهید رو در #خواب دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت.
🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز #نمی_خوندم. ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم...
#من_پنجشنبه_ها_نامه_خیلیا_رو_مهر_میزنم😍
📚کتاب سرو قمحانه، ص 132
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠ساده زیستی شهید 🔅از قول همسرش 🔸یادم می آید که در اتاق🚪 کارش روی زمین #مینشست و کارهایش را انجام
🌿برای تشکر🌿
❣زمان جنگ وقتی فرمانده نیروی زمینی بود چند ماه خونه نیومده بود. ☹️
❣یه روز دیدم در می زنند. رفتم پشت در، دو نفر بودند. یکیشون گفت: «منزل جناب سرهنگ شیرازی همین جاست؟» دلم هرّی ریخت. گفتم حتماً براش اتفاقی افتاده.😰
❣گفت: «جناب سرهنگ براتون پیغام فرستاده» و بعد یه پاکتی بهم داد.
اومدم توی حیاط و پاکت رو باز کردم. هنوز فکر می کردم خبر #شهادتشو برام آوردند. 😔
❣باز کردم دیدم یه #نامه توش گذاشته با یه انگشتر #عقیق. 😶
نوشته بود: «برای #تشکر از زحمت های تو. همیشه دعایت می کنم». 😇
از خوشحالی اشک توی چشمام جمع شد.😊
#شهید_علی_صیادشیرازی🌷
🍀 مقام معظم رهبری:
اگر بخواهید همسرتان به شما آن محبتش محفوظ بماند، باید رفتار خودتان را محبت برانگیز کنید.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃 دست از #خدا خداےخودت برنداشتی من دل نـداشتم💗 وتو #دلبر نداشتی گفتی قرار شد که #فداےخدا شویم من
2⃣6⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💌نامه های عاشقانه با پست خیلے پیشتاز
🔰رابطہ عاشقانه و منحصر به فرد با هـمسرش💞 داشت خانم اش را صدا می زد #حاجی هـم اینکه حالت جهـادی و حالت #فرماندهی داشت و هـم این که هـنگام صحبت تلفن☎️ اگر کسی به مکالمه گوش میداد نمی فهمید #حامد با چه کسی صحبت می کند.
🔰فکر میکردند حامد با کدام فرماندہ #سپاہ در حال صحبت است حامد در نامه نوشتن📝 برای هـمسرش هـم بسیار #فعال بود👌 خصوصا ایامی که در ماموریت شمال غرب🗺 بودیم یکی از کارهـای ثابت حامد #نوشتن_نامه برای هـمسرش بود
🔰شیوہ فرستادن نامه📩 برای هـمسرش هـم #جالب بود مثلا اگر می دید شما دارید به مرخصی می روید نامه را می داد✉️ و می گفت این #نامه را سریع برسان به آقای فلانی خیلی مهمه هـا💥!!! خودش میدونه چه کار کنه
🔰شما فکر میکردی این نامه حتما #بحث مرگ و زندگی است نامه را سریع به آن آقا می رساندی📨 به او هـم که معمولا از #آشنایان نزدیک اش بود زنگ می زد📞 و می گفت #سریع این نامه را برسان به دست همسرم💞
🔰آن بندہ خدا هـم که خیال میکرد حالا چه اتفاقی افتادہ در #هـمان_لحظه که نامه را می گرفت به سرعت🏃 خودش را به #هـمسر_حامد میرساند و نامه را می داد حامد با این شکل از پست #پیشتاز هـم سریعتر نامه را به هـمسرش میرساند💌
#شهید_حامد_کوچک_زاده 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 #مجروحیت_وتحمل_درد 🔰دفعه دوم که اومده بود سوریه یه #ترکش خورد تو دستش. همه طبق معمول تو این فکر ب
#حتما_بخوانید👇👇
🌸یه شب حسین به #خوابم اومد. #مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه #سنگ مزارش بود.
🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی #رنگ متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود.
رنگ متنِ
پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ #قرمز بود.
🌸دیدم بعضی ها #نامه میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من #پنجشنبه ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم.
🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم #محجبه نبود.داشت #گریه می کرد.
🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من #خواهرش هستم. من رو در #آغوش گرفت و گفت، راستش من خیلی #بدحجاب بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، #تصادفا با شهید معز غلامی آشنا شدم.
🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید #تحقیق کردم. بعدها شهید رو در #خواب دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت.
🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز #نمی_خوندم. ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم...
#من_پنجشنبه_ها_نامه_خیلیا_رو_مهر_میزنم😍
📚کتاب سرو قمحانه، ص 132
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍀✨🍀✨🍀✨🍀 ♥️برادر باید #اینجوری باشه ♥️هم خودش #شهید بشه،🕊 هم #برادر شو برسونه به #قافله شهدا #شهی
🌾نام و نام #خانوادگی : مصطفی بختی
نام پدر:
محل تولد: مشهد
📆تاریخ تولد : ۶۱
📅تاریخ شهادت: ۹۴/۴/۲۴
محل #شهادت: تدمر، سوریه
محل دفن: مشهد
وصعبت تاهل: متاهل
تعداد فرزندان : ۲ دختر
📝زندگی #نامه
#شهید مصطفی بختی از اهالی #مشهد همراه برادر کوچک ترش با هویت جعلی #افغانستانی بعد از چند بار تلاش توانسته بودند به #سوریه اعزام شوند. آن ها در گروهان تک تیر انداز ها جهاد می کردند.
🌸آنها در جبهه ها #علاوه بر شرکت در عملیات های نظامی، کارهای دیگری هم انجام می دادند، از آماده کردن سفره #افطار و سحر برای همرزمان تا واکس زدن شبانه 🌙کفش هایشان.این دو برادر سر انجام در حلب سوریه حین مبارزه با #تروریست های تکفیری به #شهادت رسید و به شهدای مدافع حرم پیوست.
🥀این #شهید تنها سه روز بعد از حضورش در سوریه به دوستان# شهیدش پیوست.🕊آنها در جبهه ها علاوه بر شرکت در عملیات های نظامی، کارهای دیگری هم انجام می دادند، از آماده کردن سفره #افطار و سحر برای همرزمان تا واکس زدن شبانه 🌟کفش👞 هایشان.
🌼پیکر مطهر این #شهید به همراه برادرش روز ۵ شنبه ۲۸ تیر ۹۴ در حرم امام رضا (ع) تشییع و در #گلزار شهدای بهشت 🌸رضا دفن شدند.💥
#شهید_مصفطی_بختی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📎💞 🌱عشق های #زمینی همه روزی میروند؛تمام میشوند، 🍃#تنها عشق آسمانی🌫،عشق معبود است که بی فرجام است؛د
﷽
8⃣5⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🖇 سردار #شهید سید ناصر موسوی نیا (سوری)
نام پدر : سید حسن
📆تاریخ شهادت :۶۴/۱۱/۲۸
محل شهادت: فاو
نام عملیات: (عملیات والفجر۸)
رمز عملیات: یافاطمه الزهرا
📝 فرازی از زندگی #نامه شهید :
شهید سید ناصر سوری سال1337 در خانواده ای مذهبی در #روستای نجفیه چشم به جهان گشود. نامبرده دوران کودکی و نوجوانی را در دامن پاک پدر و مادر خود و #همدوش با آن ها در کار کشاورزی که آن زمان داشتند طی کرد.
🔰این شهید بزرگوار دوران #سربازی خود را در سال 1354 الی 1356 همزمان با آخرین دوره خدمت سربازی در رژیم #منحوس پهلوی در قبل از انقلاب و همچنین اوج مبارزات مردم مبارز ایران در تهران گذراند، چه در طول خدمت سربازی و چه در زمان نوجوانی خود لحظه ای از #مبارزه با رژیم ستم شاهی دست برنداشت.
🔰شهید سوری فرمانده ای #لایق، شجاع و توانمند بود و در زهد و پارسایی زبانزد خاص و عام بود و در امر مبارزه و #عملیات های شبانه🌙 و مبارزه ، طراحی قوی و محکم بود
وی همزمان با آغاز جنگ☄ تحمیلی به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت و پس از مدتی به استخدام #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد
🔰و در مدتی که تا زمان #شهادتش که در این ارگان مقدس حضور داشت ، #مسئولیت های مختلف از جمله «مسئول آموزش سپاه و سازماندهی بسیج، مسئول #عملیات سپاه، مسئول گروه و بهترین تیرانداز در غرب، مسئول محور در کردستان، معاون محور غرب کشور گردان های طرح لبیک، فرمانده
🔰 گروهان در عملیات پر فتوح رمضان، فرمانده گروهان غواصان در #عملیات حماسه ساز والفجر8»
و در بیشتر #عملیات مناطق جنگی غرب و جنوب حضور فعال داشتند. وی برای کسب اطلاعات عملیات بعضاً چند روز به گشت و #شناسایی می رفتند .
🔰و عاقبت در 27 بهمن ماه سال 64در عملیات پیروزمندانه #والفجر 8 واقع در منطقه عملیاتی فاو دعوت حق را لبیک گفت و به عنوان دومین شهید یک خانواده متدین و انقلابی به دیار باقی شتافت. برادر #کوچکتر وی شهید سید واسع سوری نیز در سال 1363 در شرق دجله به درجه رفیع شهادت نائل آمده بود. 🌱
📝بخشی از وصیت نامه شهید:
..... سلام بر تو ای #سرور و سالار شهیدان کربلا ، حسین ابن علی (ع) جان عالم به فدای تو که با اهدای خون خود درس آزادی و آزادگی را به ما آموختی . ......... ای عزیزان هوشیار باشید اگر ما خانه🏚 و کاشانه خود را رها کرده ایم نه بخاطر کسی یا چیزی بوده است فقط و فقط برای رضای خدا و ادای دین خود به اسلام و قرآن و امام زمان (عج) بوده است .......
📝 ای برادران و #خواهران گرامی شما را به خدا قسم می دهم که امام و فقیه #عالیقدر زمان را تنها نگذارید ،دسته دسته نشوید و حق جو و حق پرست باشید.
#شهید_سید_ناصر_موسوی_نیا🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♥️شب 🌙شد منطقه خیلی #خطرناک واطرافمون #داعش بود و #آزادسازی هنوز انجام نشده بود حسین نظری لوح پستی ن
4⃣6⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰بابک #عاشق💞 امام رضا (ع) بود و هر سال آبان ماه خانوادگی به پابوس حضرت علی بن موسیالرضا (ع) می رفتند، ولی سال📆 آخر بابک سوریه بود و نتوانست به #مشهد برود، درست در شب شهادت امام رضا(ع) آسمانی شد.
بابک نمازش هیچگاه قضا نمیشد، همیشه صبحِ زود از خواب بلند میشد، یکروز هم که تا ساعت 10 صبح 🌥خواب مانده بود
🔰 سراسیمه از خواب بلند شد و گفت من نباید عمرم را هدر دهم و این همه را صرف خواب کنم.
بابک همیشه در #حال درس 📚خواندن بود و حتی فوقلیسانس قبول شد و ثبت نام هم کرد اما گفت: رفتن به #سوریه و دفاع از حریم آل الله واجب تر از رفتن به دانشگاه است وقتی از آنجا آمدم ادامه تحصیل خواهم داد.
🔰همرزم #شهید نوری:
دو روز قبل از شهادت بابک بود. شدت درگیری زیاد بود و چون #دشمن 🐲سالها در ان منطقه حضور داشت پر از تله های انفجاری 💥بود. بچه ها تله ها را پیدا میکردن و خنثی میکردن ولی گاهی هم #انفجار رخ میداد و شهید تقدیم میکردیم.
🔰شهید صمدی به یکی از این تله ها برخورد کرد و #شهید شد. بعد از #شهادت شهید صمدی دیدم بابک نامه مینویسد.بهش گفتم چیکار میکنی⁉️
گفت: بعد میفهمی.به شوخی گفتم: چیه بابک عاشق💓 شدی؟! یاخبرش میاد یا نامه اش.✉️وقتی بابک #شهید شد من پیشش بودم و دیدم داخل جیبش کاغذ هست. بازش کردم، همون نامه بود که روز شهادت شهید صمدی مینوشت.
🔰مضمون نامه:(متن #نامه به صورت دقیق نیست و فقط کلیات است)
من تا به حال نه شهید دیده ام نه لحظه #شهادت.هرکس بعد از شهید صمدی به فیض شهادت نائل شود اسمش را داخل این نامه مینویسم.بعد از #شهادت شهید صمدی، خودبابک به فیض رفیع شهادت رسید و به اسمان 🌫عروج کرد.
#شهید #بابک_نوری 🌷
#شهید_دهه_هفتادی_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh