eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
3⃣5⃣8⃣ 🌷 ✨مستشار بود اما با توجه به روحیه ای که داشت کار فرهنگی هم انجام می داد. می گفت: دوست دارم یه کار مثل کار انجام بدم. فکرهای نو در کنار اخلاص👌 باعث گل کردن کارهایش می شد. چند مدرسه را به صورت آزمایشی انتخاب کرده بود✅ و به وضعیت آموزشی📚 و بهداشتی رسیدگی می کرد. ✨لوازم التحریر📐 و محصولات بهداشتی و ورزشی🏓 برایشان تدارک دید. از چند قول گرفته بود که اوضاع دهان و دندان بچه ها را سر و سامان دهند. خانواده های بی سرپرست و را شناسایی کرده بود و از طریق دوستان عرب ماهانه کمکشان می کرد💰 تا هم احتیاجاتشان رفع شود و هم حفظ شود. ✨این کارش حسابی سروصدا کرد. خانواده ها همه مشتاق بودند او را ببینند😍 مدیران چند مدرسه هم تقاضای اجرای این طرح را در داشتند. فکر می کردند💭 یک تیم قوی و چند نفره پشت این ماجراست غافل از اینکه او 👤 همه چیز را مدیریت می کرد. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1 زندگی 🔻به روایت: همسرشهیــد 6⃣1⃣ 🔮به محض این که وارد می شود، بچه ها دورش را می گرفتند و از سر و کولش بالا می رفتند مثل زنبورهای🐝 یک کندو. مصطفی ، دوستشان♥️ و هم بازیشان بود. غاده می دید چشم های مصطفی چطور برق می زند😍 و با شور و حرارت می گوید « ببین این بچه ها چقدر زور دارند. این ها بچه شیرند - با شادیشان شاد بود و با اشکشان بی طاقت. 🔮کمتر پیش می آمد که ماشین وُلوو قراضه را سوار شوند از این ده به آن ده برود و مصطفى وسط راه به خاطر بچه ای که در خاک های کنار جاده نشسته و گریه😭 می کند پیدا نشود، پیاده می شد، بچه را می گرفت. صورتش را با دستمال پاک می کرد و می بوسیدش. آن وقت تازه اشک های خودش سرازیر می شد. دفعه اول غاده فکر کرد بچه را می شناسد، مصطفی گفت: نمی شناسم. مهم این است که این بچه یک شيعه است، این بچه هزار و سیصد سال ظلم را به دوش می کشد و گریه اش نشانه ظلمی است که بر على رفته. 🔮ظلمی که انگار تمامی نداشت و جنگهای داخلی نمونه اش بود. بارها از مصطفی شنیدم که سازمان امل را راه انداخت تا نشان بدهد اسلامی چطور باید باشد. البته مشکلات زیادی با احزاب و گروهها داشت. میگفتند لبنانی نیست و از ما نیست🚫 خیلی ها می رفتند پیش امام موسی صدر از مصطفی بد گویی می کردند. هر چند آقاي صدر به شدت به آن ها حرف می زد. می گفت اصلا اجازه نمی دهم کسی راجع به مصطفی بدگویی کند❌ 🔮ارتباط روحی خاصی بود بین او و مصطفی، طوری که کم تر کسی می توانست درک کند.# اقای_صدر به من می گفت: می دانی مصطفی برای من چی هست؟ او از به من نزدیک تر است، او نفس من، خود من است♥️ الفاظ عجیبی می گفت در باره مصطفی، وقتی داشت صحبت می کرد و مصطفي وارد مي شد همه توجهش به او بود، دیگر کسی را نمی دید، حرکات صورتش تماشایی بود؛ گاهی می خندید😄 و گاهی اشک می ریخت و چه قدر با زیبایی همدیگر را بغل می کردند💞 و اختلاف نظر هم زیاد داشتند، به شدت با هم مباحثه می کردند، اما آن احترام همیشه حتی در اختلافاتشان بود. 🔮اولین باری که امام موسی صدر مرا بعد از ازدواج با مصطفی در دید، خواست تنها با من صحبت کند. گفت: غاده شما می دانید با چه کسی ازدواج کرده اید. خدا به شما بزرگ ترین👌 چیز در عالم را داده. باید قدرش را بدانید. من از حرف آقای صدر تعجب کردم😟گفتم من قدرش می دانم و شروع کردم از مصطفی گفتن. آقای صدر حرف مرا قطع کرد و یک جمله به من گفت. این خلق و خوی مصطفی که شما می بینی تراوش است و نشستن حقیقت سیر و سلوک در کانون دلش. 🔮این همه معاشرت و رفت و آمد مصطفی با ما و دیگران تنازل از مقام او است به عالم صورت و اعتبار. خیلی افسوس می خورد که کسانی می دانند از و بی کس بودنش. امام موسى میگفت: من انتظار دارم شما این مسایل را درک کنيد✅ ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
••| |•• 🌴بچه‌ها! سعی کنید یه خوب و همراه پیدا کنید؛ دوست خوب کسیه که نتونی جلوش گناه کنی🔞 ⇜پاتو به باز کنه ⇜پاتو به بهشت زهرا، کنار 🌷 باز کنه 🌴پاتو به یه جاهایی وا کنه که تا حالا نمی‌رفتی! 👈مثلاً بکشوندت به محله نشین‌ها تا کمک کنی به مردم🛍 مردم خوردن💔 رو بهت نشون بده ♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
9⃣4⃣3⃣1⃣ 🌷 🔰مستشار نظامی بود اما با توجه به روحیه ای که داشت هم انجام می داد. می گفت: دوست دارم یه کار مثل کار انجام بدم. فکرهای نو در کنار اخلاص👌 باعث گل کردن کارهایش می شد. چند مدرسه را به صورت آزمایشی انتخاب کرده بود✅ و به وضعیت آموزشی📚 و بهداشتی رسیدگی می کرد. 🔰لوازم التحریر📐 و محصولات بهداشتی و ورزشی🏓 برایشان تدارک دید. از چند قول گرفته بود که اوضاع دهان و دندان بچه ها را سر و سامان دهند. خانواده های بی سرپرست و را شناسایی کرده بود و از طریق دوستان عرب ماهانه کمکشان می کرد💰 تا هم احتیاجاتشان رفع شود و هم حفظ شود. 🔰این کارش حسابی سروصدا کرد. خانواده ها همه مشتاق بودند او را ببینند😍 مدیران چند مدرسه هم تقاضای اجرای این طرح را در داشتند. فکر می کردند💭 یک تیم قوی و چند نفره پشت این ماجراست غافل از اینکه او 👤 همه چیز را مدیریت می کرد. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✅تلنگر ✍روزی پسری🙋‍♂ ، متوجه شد مادرش از همسایه خود نمک خواست. متعجب به مادرش گفت😳 که دیروز کیسه ایی بزرگ نمک برایت خریدم😍، برای چه از همسایه نمک طلب می کنی؟ ☹️مادر گفت:، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب میکند😔، و دوست داشتم از آنها چیز ساده ایی بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد😳، درحالی که هیچ به آن ندارم، ولی دوست داشتم وانمود کنم😊 که من نیز به آنها، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد💪، و شرمنده نشوند...*👌 "فرهنگی که باید با آب طلا نوشت" کدوم یکی از ما اینکار رو میکنیم😔 وقتی این کارها رواج نداشته باشد❌نه امامی می آید و نه ما سر میرسد از آخر😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠روز‌ هـا مـے گـذرد و هـمـچـنـان تـو هـسـتی بـرای مـا ... 🔹خداوندا! 🔸تو را سپاس که مرا از پدر و مادر ، اما متدیّن و عاشق اهل‌بیت♥️ و پیوسته در مسیر بهره‌مند نمودی. 🔸از تو می خواهم آنها را در بهشتت🌸✨ و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرمـا🤲 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍ 💠خداوندا، تو را سپاس که مرا از پدر و مادر ، اما و عاشق اهل‌بیت و پیوسته در مسیر پاکی💖 بهره‌مند نمودی. ✍ برشی از وصیت‌نامه ♥️ 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍ 💠خداوندا، تو را سپاس که مرا از پدر و مادر ، اما و عاشق اهل‌بیت و پیوسته در مسیر پاکی💖 بهره‌مند نمودی. ✍ برشی از وصیت‌نامه