🌷شهید نظرزاده 🌷
می گفت: پنجاه سال دیگر ما نیستیم؛ نفت هم بالاخره #تمام میشود؛ جهان دارد به سمت #خشکسالی میرود و آن
🔹مسعود بسیار #خاکی بود. یادم هست که بعد از تحصیلاتش، در مرکز تحقیقات فیزیک نظری مشغول شد.
🔸آن مرکز یک #باغبانی داشت به نام علی آقا. یک روز که آقای دکتر به منزل آمد، دیدم تعداد زیادی #گردو در ماشینش پخش شده است.
🔹از او پرسیدم، این گردوها از #کجا آمده و چرا این طور پخش شده است؟
او گفت که موقع برگشتن از مرکز، علی آقا گفته بود که شیشۀ ماشین را پایین بکشید.
🔹من هم همین کار را کردم و علی آقا این گردوها را میریزد داخل ماشین و میگوید که این گردوها مال شماست. شما برای ما خیلی با بقیه #فرق میکنید. مسعود هم گفته بود که نه من هم مثل بقیه هستم.
🔸علی آقا جواب داده بود که آخر شما #تنها_دکتر اینجا هستید که به من #سلام میکنید.
✍ همسر شهید
#شهید_مسعود_علیمحمدی🌷
#شهید_هسته_ای
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh