eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾بعد از #شهادت_عباس یکی از دست نوشته های📝 او را دیدم. این دست نوشته مربوط به زمانی بود که به #کربلا
7⃣4⃣8⃣ 🌷 🔰اخلاقش بسیار شایسته بود و اش می گفت عباس هفته ای یک داشت! گویی همه خواهان آن بودند که با عباس فامیل شوند💞 و همیشه به او می گفتند اگر می خواهی ازدواج کنی💍ما گزینه مناسب داریم😉 🔰با این حال در ایام با خانواده ای از شیراز آشنا شدیم و دو خانواده👥 نیز گفتگوهایی با هم داشتند. زمانی که با این خانم صحبت کرده بود به وی از تصمیمش برای رفتن به خبر داده بود 🔰و گفته بود در صورتی که از این ماموریت بازگشتم برای رسمی شدن این ارتباط💕 قدم جلو خواهم گذاشت. ⚡️اما گویی برای عباس من جور دیگری رقم زده بود😔 🔰۲ سال بود که وارد شده بود. مدتی به عنوان نمونه👌 انتخاب شده بود. وقتی اعتراض مرا از خطرناک بودن کارش می شنید می گفت: مادر جان غصه💔 مرا نخور، من به کسی می روم که اگر تیر بخورم💥 می دانم برای بردن من خواهد آمد. 🔰به من می گفت: مادر اگر روزی نبودم ۱۳ روز برای من بگیر. مالش💰 را پرداخت کرده بود✅. قبل از اعزام به سوریه خیلی روی خودش کار کرد و برای عروج و آسمانی شدن🕊 کاملا آماده شده بود. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❤️✨یکی از دوستان او خواب #حضرت_زهرا(سلام الله علیها) را دیده بود. حضرت به او گفته بودند: «مرحله اول
⭕️بعد از گذشت چند صباحی #مصطفی با نشان‌ دادن توان رزمی و شجاعتی💪 که داشت، گردان #عمار را تشکیل داد و به #فرمانده‌ای گردان عمار رسید. ⭕️نکته جالب این است در این زمان #هویت مصطفی برای تمام بچه‌های گردان عمار روشن شده بود👌 که مصطفی یک ایرانی🇮🇷 است،  ولی همچنان #فرمانده ماند و تمام گردان عمار تحت فرمانش با دل و جان💖 ماندند. ⭕️وقتی کار برای #خدا باشد به دل بندگان خدا نفوذ می‌کنیم. مصطفی توانست به دل برادران #افغانستانی خود نفوذ کند و بچه‌های گردان عمار با دل و جان تا آخرین لحظه با #مصطفی ماندند. مصطفی در آخرین روزها توسط تک #تیرانداز مورد اصابت گلوله💥 قرار گرفت و به‌ #شهادت🌷 رسید. #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰تلاش برای خودسازی شهید عباس آسمیه از زبان برادرشان 🔸برادرم تلاشش #خودسازی بود. دو گوشی قدیمی داشت
🌼🍃🌼🍃 💠طاقت رفتنش رو نداشتم 🔰 ۲ سال بود که وارد سپاه شده بود. مدتی به عنوان نمونه انتخاب شده بود. وقتی اعتراض مرا از بودن کارش می شنید می گفت مادرجان غصه😔 مرا نخور، من به# عشق 💗کسی می روم که اگر تیر بخورم می دانم خودش برای بردن من خواهد آمد.🌼🍃 ●✳️به من می گفت# مادر اگر روزی نبودم #۱۳ روز روزه_قضا برای من بگیر. خمس مالش را پرداخت کرده بود. قبل از اعزام به خیلی روی خودش کار کرد و برای عروج و 🌫شدن کاملا آماده شده بود.🌼🍃 ●🔰عباس سخنی از سوریه با من نزد و تنها گفت برای یک ۴۵ روزه خواهد رفت. من طاقت دوری از او را نداشتم برای همین زمانی که ساکش را می بست بیرون رفتم تا کردن و رفتنش را نبینم.🌼🍃 ●✳️آن 🌝چند بار تماس گرفت وقتی متوجه حال خراب 😔من شد از مسئولان مربوطه اجازه گرفت و به منزل آمد او به من گفت هر زمان که جنگی رخ دهد و من در آن حاضر شوم خواهم شد چون آن را از حسین(ع) خواسته ام. ●🔰پس بعد از من گریه 😭نکن و هر زمان که به یاد من افتادی و دلتنگ شدی به یاد امام حسین(ع) گریه کن. می گفت کسانی که برای از حریم اهل بیت به سوریه می روند در حقیقت می روند تا دشمن به کشور ما نیاید چرا که هدف اصلی دشمنان ایران است از این رو ما با حضور در دشمن را در پشت مرزهای سوریه نگه داشته ایم تا امنیت در کشور ما همچنان ادامه یابد. 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh