🌷شهید نظرزاده 🌷
.
🎋🎋 #روایت_گری
#اینجا_بهشت_خوب_خداست…
🔺گفت : میری جبهه #مامان جون . کی می آیی ؟
🔻گفت : #انشاءالله شب عروسی دختر خاله میام .
🔺گفت : دختر خاله که ۱۶ سالشه . کو تا عروسیش ⁉️
♦️رفت جبهه ، دقیقاً ۱۱ سال بعد ، شب عروسی دختر خاله ۲۶ سال شده
استخوانهای مفقودش اومد⚰.
اینا #رسیدند .
نرسیده بودند که نمیرفتند🕊
👈اینجا هوایی که میچرخه به #اذن_شهیدا میچرخه .
👈اینجا به خدا حساب کتاب داره ویه عده رو دارن تو این #بهشت خوب خدا 🌺🍃تربیت میکنن .
♨️فقط مواظب باشید ! الان آوردنت توبهشت
فقط به درخت ممنوعه نزدیک نشی ⛔️.
بیرون می اندازنت !
این هم به شما بگم :
همتون قرار نبود بیایید .😧
خیلیها قرار نبود بیان ولی الان اومدن 😍.
خیلیها هم قرار بود بیان اما دَم آمدن
#نیومدن😞
چون #دعوت نشده بودند .
🎤روایتگر #حاج_حسین_یکتا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
حاج حسین یکتا: دختری از #نیویورک به منطقه شلمچه آمده بود و مقداری از خاک #شلمچه را با خود برد که در
تا حالا #شلمچـــــــــه رفتی!؟
اگه رفتی برا چند دقیقه به یادش بیار ،تو ذهنت💭 تصـورش کن...
اگه هم #نرفتی من الان بهت میگم شلمچه کجاست!
🍃شلمچه یه جا خیـلی بزرگه ولی تا چشم
کار میکنه #پـرازخاک...
🍃جایی که حدود 50 هزار نفر،تو این خاک
و زمین #شهید🌷 شدند...
🍃شلمچه جایی که حضرت آقا گفتن:
قطعه ای از #بهشت...
🍃تو شلمچه نسیم با عطـر سیب می وزه💫!
آخه نسیم شلمچه از #کربـلا میاد...
🔰حاج #آقایکتـا تعریف می کرد...
یه #خواهر نشسته بود رو همین خاکای شلمچـه!
خاکا رو کنار زد،کنار زد،کنار زد...
رسید به یه #جمجمه!!😦
استخونا و جمجمه ها و پلاکا و سربندا و قمقمه ها...
همه رو #ازاینجا خارج کردن...
پس #خـون_شهید کجاست ⁉️
خونشون قاطی همین خاکاست!
خونشون رو #چـادراست...
👈تا حالا با خودت فکـر کردی چندتا جـوون🕊!داماد یا اصلا چندتا «دار و ندار یه مامان بابا» زیر این خاکاست!؟
👈خون چندتاشون #قاطی این خاکاست؟
یکی ؟ دوتا ؟ صدتا ؟ هزارتا ؟ دوهزارتا ؟! ده هزارتا ؟!
📣آی دختر خانم مذهبی!
📣آی آقا پسر مذهبی!
♨️حواست به فضای مجازی 📱هست!؟
♨️حواست هست به #نحوه حرف زدنت؟!
♨️حواست هست به لفظ های خودمونی که
گاهی وقتا به کار میبریم!؟
♨️حواست هست به آشوب بپا کردن
تو دلـ💗 مخاطبت ؟!
#دخترخانم...
♨️حواست هست به عکس
پر عشوه چادری پروفایلت؟
#آقاپسر...
♨️حواست هست به عکس
با ژست های مختلفت؟!
💢نکنه گول بخوریم !
💢نکنه #توجیه کنیم !
💢نکنه حالا شهیدی که سی سال پیش رفت
و گفت بخاطر نسل و خاکمون...
شهیدی که گفت زندگیمو فدای آیندگان
و #دینم میکنم ...
حالا خیره شده باشه به چشمات👀 و بگه...
قرارمون این نبود😔 ..
💯بذارید یه چیزیُ تو لفافه بگم !
#ازخودی ضربه خوردن خیلی بده !
👈 #تــــو ،خودیای...
از خودشونی ...
آخه اگه اونا تورو ازخودشون نمیدونستن که نمی رفتن 🚫بخاطر تویی که هنوز اون زمان بدنیا هم نیومده بودی یا تو قنداق بودی #بجنگن که !!
میفهمی چی میگم ...⁉️
💯عاشق ، معشوقُ دعوت می کنه یا
معشوق عاشقُ ؟!
#عاشق👈معشـوقُ !
اون روزی که دیدی راهی #شلمچه ای...
بدون شهدا رسما ازت #دعوت کردن💌...
گفتن بیا ما دلـــ💔ــمون واسه بیقراریات تنگ شده...
مراقب دلــ❤️ــهامون باشیم!
فضای مجازی📲
هم میتواند؛سکوی #پرواز 🕊باشد!
و هم #مرداب شیطان👹...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📎 #کلام_شهید: «ای مردم؛ بدانید رفتن من از روی هوای و هوس نبوده...»✨ #شهید_سید_رضا_طاهر🌷 #ڪلنا_فداڪ
9⃣5⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠خاطره ای از خواهر شهید سالخورده برای #شهید_سیدرضا_طاهر
🔸دی ماه ۹۶ بود و تولد #سیدرضاطاهر
دعوتنامه ی💌 مراسم تولدشون رو ، که قرار بود کنار مزارشون برگزار بشه ،توی #کانالشون دیدم.
🔹خیلی دلـ❤️ـم می خواست منم برم
به همسرم گفتم، امروز تولد آقا سیدرضاست ، میریم #هریکنده؟همسرم عذرخواهی کرد و گفت شرمنده امروز خیلی کار دارم 😞، اصلاً امکانش نیست🚫 .
🔸منم چون مشغله شو دیدم، اصرار نکردم
⚡️ اما خیلی دلم گرفته بود💔....
بعد از مدتی رفتم آشپزخونه که ناهار🍲 درست کنم،همینجور که مشغول برنج درست کردن بودم، با آقاسید رضا #صحبت و درد دلـ❤️ میکردم....
🔹گفتم آقا سید، اگه تو بخوای که من امروز بیام #مزارت، همه ی برنامه ها ردیف میشه😊، کافیه تو بطلبی...🌷
🔸همزمان که برنج رو میریختم توی آبکش، سرمو برگردوندم طرف #همسرم و با شوخی گفتم، خیلی بدی....همسرم خندید 😄گفت چرا!!!!!!
🔹گفتم چرا منو نمیبری #مزارآقاسیدرضا؟
گفت: باشه......باشه..... آماده شو بریم..
اصلاً باورم نمیشد😍😃، آقا سید رضا، به این سرعت جوابمو بده!!!!!
🔸موضوع درد دل کردن و #بلافاصله جواب گرفتن از سید رو به همسرم گفتم..همسرم گفت من کی باشم که بخوام رو #حرف آقاسید رضا، حرفی بیارم....😊
🔹زنگ بزن 📞برای پدر و مادرت، که باهم بریم، امروز ما #دعوت شده ی سیدیم🌷
در عرض چند دقیقه⏱ همگی آماده شدیم
🔸همش #چنددقیقه بعد از اینکه از آقا سید رضا خواهش کردم، همه ی برنامه ها ردیف شد👌 و همگی به طرف #هریکنده به راه افتادیم.
واقعاً حس قشنگی داشتم، اون روز🌸
ما دعوتی آقا سید رضا بودیم🌷
#روای_خواهر شهید محمد سالخورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
کاش میان این همه #نبودن_هایت گاهی فقط گاهی در #شب هایی که #دلتنگی ذره ذره ما را میکشد تو هم #یاد
6⃣8⃣3⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔸من این را به عینه در طول زندگـے و همراهی با #محـمد دیدم. در بسیارے از مواقع حتی در دوران #نامزدی☺️
🔸 وقتی ما به مهمانـی یا مراسمی #دعوت میشدیم، ایشان من را به دلایل کارجهادی یا مسائل فرهنگی یا اردوهای آموزشی 📝و... همراهی نمیکردند🚫.
🔸از محمد #دلخور میشدم😞 و به ایشان اعتراض میکردم که♨️ محمد جان در حـال حاضر که ما #جنگی نداریم و تهدیدی هم نیست، این همه آموزش برای چیست؟🤔
🔸محمد هـم با یک لبخند زیبایی😄 پاسخ میداد که #سربازامام_زمان (عج) باید همیشه حاضر و آماده باشد👌 تا وقتی صدای🔊 «هل من ناصر ینصرنی» امام زمانش را شنید🎧 لبیک بگوید.✊
#شهید_محمد_اينانلو 🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
زیباترین بهانهی زندگیم، حضورت را در کنار خود #احساس میکنم. وقتی فارغ از همه دنیا به تو #فکر میکنم،
6⃣7⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠اخلاص
🔰ابراهیم به #اطعام_دادن خیلی اهمیت میداد👌 همیشه دوستان رابه خانه🏡 خود دعوت میکرد
🔰در دوران مجروحیت🤕 که درخانه بستری بود🛌هرروز غذا تهیه میکردو کسانی که به ملاقاتش می آمدند را سر سفره #دعوت میکردو ازاین کار بینهایت لذت میبرد☺️
🔰به دوستان میگفت.ما #وسیله_ایم. این رزق شماست و...در #هیئتها ومجالس مذهبی همین گونه بود
🔰وقتی میدید #صاحبخانه درپذیرائی هیئت مشکل دارد😞,بدون کمترین حرفی برای #همه میهمانها و عزادارها غذاتهیه میکرد🍲
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#درسهای_مکتب_عاشورا
🏴در #عاشورای سال ۶١ هجری مردم سه دسته تقسیم شدند.
1⃣یک دسته اصحاب حضرت #سیدالشهداء علیهالسلام بودند که در مدار محبت و عشقبازی با امام زمانشان چنان جلو رفتند👊 که به مقام فناء رسیدند✔️ تا جایی که در ردیف امام معصوم، مردم تا قیامت بر آنها #سلام می فرستند،
"وَ عَلَی الاَرواح الَتی حَلَّت بِفِنائک"
⭕️این دسته آنقدر در کسب #صفات_حمیده جلو رفتند که در امام زمانشان حل شدند مثل شکر و آب وقتی در هم حل می شود می گویند: شربت شده، دیگر نه آبی هست نه شکری، #یکی شدند، جدا از هم نیستند❌.
♨️با یک
🔅انتخاب #صحیح 👌
🔅و #استقامت بر حق
🔅و #وفای_به_عهد
به این مقام رسیدند.
2⃣دسته دوم شیعیانی بودند که از مدینه تا کربلا قدم به قدم #همراه حضرت سیدالشهداء بودند، #شب_عاشورا در خیمه، بعد از فرمایشات حضرت، #رفتند😔!
🔅 #حب_دنیا
🔅حب زن و فرزند
🔅و عدم داشتن عزم راسخ
🔅و بی استقامتی
آنها را از امام زمانشان جدا کرد😞.
♨️این دسته رفتند و #امام_زمانشان را تسلیم دشمن کردند. (❌نسبت به امام زمانشان بی تفاوت بودند❌.)کاری که ما هم با امام زمانمان می کنیم😔، #اکثرا به یاد امام زمان نیستیم🗯.
👈گاهی انسان به یک وادیی می رسد که باید بین ✓امام زمانش و ✘دنیا، یکی را انتخاب کند✅.
3⃣دسته سوم آنهایی بودند که از اطراف #کوفه آمده بودند برای جنگ #باحضرت سیدالشهداء (علیهالسلام). ⚠️خیال نکنید آدمهای کافر و بی دینی بودند یا امام حسین (علیهالسلام) را نمی شناختند🚫. کسانی بودند که #خودشان نامه📨 نوشته بودند و حضرت را #دعوت کرده بودند!
⁉️چه می شود که #شیعه به جنگ با امام زمانش می رود؟!
🔲استاد حاج آقا زعفری زاده
🔳الّلهُـــمَّ عَجِّــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــرَج الساعه
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خاطره تاثیر گذار #شهید مجید #سلمانیان🌹 از عنایت #_حضرت_معصومه_س به طلبه ای که به خاطر امر به معروف
چند روز پیش به بیبی #حضرت_زینب خیلی گله کردم
گفتم سه ماه پاسپورتم جيبمه و پوتین پام، هر روز این در و اون در دارم میزنم، #قابل نمیدونید😪
اینکه #هنر نیست هرچی با لیاقته میبری😔
#اعجازت اینه که #بی.لیاقت ببری😭
اعجازت اینه که اونی که #بده رو ببری
بعد صبح #خواب دیدم
تو عالم خواب دیدم که بیبی گفتش که بالاخره شما #دعوت شدی😭😭😭
بلند شدم و از #خوشحالی نمیدونستم چکار کنم......
#شهید_مجید_سلمانیان 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید: باید #خاکریزهای جنگ رابکشانیم به شهر! یعنی نسل #جدید را با #شهدا آشنا کنیم. در نتیجه ج
شهید علمدار:
باید #خاطرات کوتاه و زیبای #شهدا را جمع کنیم و منتقل کنیم، نباید منتظر باشیم که ما رو #دعوت کنند، باید خودمان بریم دنبال جوان ها.
البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل #شهدا نباشیم، بی فایده است. کلام ما تأثیر نخواهد داشت.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📸 حضور کوثر بیضایی، دختر شهید مدافع حرم، شهید #محمودرضا_بیضایی در دیدار ۲۱ آذر خانوادههای شهدا با ر
🌺🌸🌺🌸🌸🌺🌸🌺
🔰یکی از دوستانش #جملهای عربی را برایم پیامک کرده بود و اولش نوشته بود: این سخنی از #محمودرضاست.
🔰آن جمله این بود: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة». یعنی: «اگر #دعوت کننده #زینب (س) باشد، #سلام بر #شهادت»! پرسیدم: این جمله را محمودرضا کجا گفته؟ گفت: آخرین باری که تهران بود و با هم #کلاس اجرا کردیم، این جمله را اول کلاس روی #تخته.سیاه نوشت من هم آنرا توی #دفترم یادداشت کردم.
🔰جمله برای بیست و هشت روز قبل از #شهادتش بود.
#شهید_محمودرضا_بیضایی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
باز هم خاطره دیگری بخوانید از #رفاقت دو شهید ؛ رفاقتی که ختم به #شهادت شد.😍 👌شهدا با معرفتن هوای #ر
2⃣2⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا
💠 رفاقت به رنگ شهادت
🔰 #خیلی_زیباست، بخونید👇👇
🌷رفاقتشان از مدتها پیش شکل گرفته بود، رفاقتی که هیچ کدام همدیگر را بعد از جداییِ دنیایی #فراموش_نکردند. نه شهید علی خلیلی بعد از رفتنش آقانوید را فراموش کرد و نه آقا نوید.
🌷 #هرکاری از دستش برمیآمد برای رفیق شهیدش می کرد. از سر زدن به خانواده ش و پرکردن جای خالی علی برای مادر تا برگزاری #روضه و شرکت در روضه های منزل شهید.
به گواهی خیلی از اطرافیان، بعد از شهادت #شهید_علی_خلیلی (#شهید_امر_به_معروف )، حال و هوای آقانوید هم عوض شد و انگار #آرزوی پنهان شده در دلش راه نجات یافته بود. در یکی از نوشته هایش گفته که علی راه را بمن نشان داد.
🌷از #کرامات شهید علی از همان اولین روزهای آشنایی مان زیاد برایم می گفت. یکبار که دوستانش #مشهد بودند، به عکس علی نگاه کرده و گفته : علی جان دوستانم رفتند پیش آقا و من تنهام، خیلی دلم #روضه میخواد.. و خیلی ناگهانی همانروز از طرف مادر شهید #دعوت به روضه در منزل علی آقا می شوند و میگفت چقدر روضه اون شب چسبید.
🌷یادم هست یکبار که یکی از اقوام به رحمت خدا رفته بود، بهش گفتم چقدر #سخته آدم با مرگ عادی بره ، یعنی ما قراره چطور بریم. یکی از عکسهای داخل قبر پوشیده شده از پرچمِ شهید علی خلیلی رو نشونم داد و گفت: ان شاﺀالله اینطوری.
🌷عکس رو که دیدم گفتم خوش به حال شما رزمنده اید و میتونید #شهادت زیبا از خدا بخواید و.. گفت: شهادت طلبی، شهادت رو در پیش داره. مگه علی خلیلی رزمنده بود که اینطور رفت..
🌷در عمق #رفاقتشان همین بس که حدود یکسال و نیم بعد از شهادت علی، #خواب_زیبایی را آقانوید می بیند که شهید به او می گوید: امشب تونستیم #اذن_شهادتت را بگیریم….
آنان که خاک را بنظر کیمیا کنند
آیا شود، که گوشه ی چشمی بما کنند..
🌸🍃شادی روح شهدا صلواتی هدیه کنیم.
#شهید_علی_خلیلی
( #شهید_امربه_معروف)
#شهید_نوید_صفری
( #شهید_مدافع_حرم)
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🍃همه چیز را آماده کرده بود هم ساکش را هم دلش را.گوشی اش را در دست گرفته بود و زمان هشدار را برای بار چندم با #وسواس چک می کرد.با قندی که در دلش آب می شد برای دعوت فردا چشم هایش را بست تا زودتر سحر برسد و وقت #پرواز او سوی حرم برسد.
🍃اما کمی آنطرف تر ، کسی با دیدن ساک آماده ی گوشه اتاق #بغض کرده بود و با دیدن لباس هایی که بوی #خداحافظی می دادند ، صدای ترک های دلش را می شنید .
دل کندن برای او که در دنیا،دار و ندار ِ دلش اسدالله بود سخت بود.نه مادری داشت که بتواند غم رفتن آرام جانش را با او شریک شود و نه پدری که پشت و پناه روزهای بدون حضور مرد خانه اش باشد.آنقدر فکر کرد به روزهایی بدون همسرش که با چشم های تر تصمیم گرفت چاره ای بیندیشید برای جاماندن و نگه داشتن پدر بچه هایش در کنار خودش و فرزندانش.
🍃با فکری کوچک خودش را برای دقایقی زودتر از بیدار شدن اسدالله آماده کرد.با صدای هشدار بیدار شد #نمازش را خواند و تمام هشدارهایی که قرار بود #شریک_دلش را برای رفتن به فرودگاه بیدار می کرد خاموش کرد.به قول خودش نهایتا یک #نماز_صبح از او قضا می شد و ساعاتی بعد او فقط غم جاماندن داشت.شاید تلاش می کرد که چند روز بیشتر اسدالله برای او همسری کند و برای فرزندانش پدری.اما کار خدا را ببین که دقایقی بعد از خاموش شدن هشدار، کتابی از کتابخانه مامور شد برای افتادن بر روی عسلی، هم عسلی #شکست هم رویاهای بافته شده خانم خانه.
🍃اسدالله در میان بهت و ناباوری بیدار شد و چرای خاموش شدن هشدار ها را موکول کرد به بعد .به قدر پوشیدن لباس و خواندن نماز وقت داشت و پس از آن راهی #فرودگاه شد.#کبوتر خو گرفته با حرم پرواز کرد و مزد بال زدن هایش را در سرزمین #عشاق گرفت و #پیکرش را سرزمین حلب به آغوش کشید . نه نقشه های نقش بر آب شده همسرش و نه هشدارهای ساکت شده ی زودتر از موعد نتوانست مانعی برای رفتنش شود.
🍃گاهی خدا #دعوت می کند ناز می کشد #ناز می خرد و #عاقبت_بخیر می کند.
#تا_ز_معشوقه_نباشد_کششی
#کوشش_عاشق_بیچاره_به_جایی_نرسد....
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
به مناسبت سالروز شهادت #شهید_اسدالله_ابراهیمی
📅تاریخ تولد : فروردین ۱۳۵۲
📅تاریخ شهادت : ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
📅تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت: حلب_سوریه
🥀مزار یادبود: بهشت زهرا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh