eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نیمه_پنهان_ماه 1 زندگی #شهید_مصطفی_چمران 🔻به روایت: همسرشهیــد #قسمت_بیستم 0⃣2⃣ 🔮به مهندس بازرگان
❣﷽❣ 📚 1 ﺯﻧﺪگی 🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد 1⃣2⃣ 🔮خیلی وقتها گرسنه می‌ماندم و غذا هم اگر بود هندوانه🍉 و پنیر خیلی سختی کشیدم یک روز بعد از ظهر تنها بودم روی خاک نشسته بودم و اشک میریختم😢 که اگه می توانست نمی‌گذاشت مصطفی اشکش را ببیند اما آن روز یک دفعه سر رسید و دید او دارد گریه می‌کند آمد جلو دو زانو نشست و شروع کرد به 🔮گفت من می‌دانم زندگی تو نباید اینطور باشد تو فکر نمیکردی به این روز بیفتی😔 اگر خواستی می‌توانید برگردید تهران ولی من نمی توانم، این است خطری برای خود انقلاب است. دستور داده کردستان پاکسازی شود و من تا آخر با همه وجودم می ایستم👊 غاده ملتمسانه گفت: بیایید برگردیم من نمی‌توانم اینجا بمانم😢 🔮مصطفی گفت آزادید، می‌توانید برگردید تهران چشمهایش پر از آب شد گفت می‌دانید که بدون شما برگردم اینجا هم کسی را نمی‌شناسم با کسی نمی‌توانم صحبت کنم خیلی وقت‌ها با همه وجود منتظر می نشینم که کی می آیید😞 و آن وقت از شما هیچ خبری نمی‌شود. مصطفی هنوز کف دست‌هایش روی زانوهایش بود انگار تشهد بخواند گفت: اگر خواستید بمانید به خاطر بمانید نه به خاطر من ❌ 🔮به هر حال تصمیم گرفتم بمانم تا آخر، و برنگردم🚷 البته به سردشت که رفتیم من به اکیپ بیمارستان ملحق شدم. نمی‌ توانستم بیکار بمانم در سختی ها زیاد بود همان ایام آقای طالقانی از دنیا رفتند و برگشتیم تهران. در تهران برایم خیلی سخت بود و من برای اولین بار مصطفی را آنطور دیدم با نگرانی شدید. منافقین خیلی حمله می کردند به او 🔮عکس مصطفی را در روزنامه📰 کشیده بودند که در عینکش تانک بود و می کرد خیلی عکس وحشتناکی بود😰 من خودم شاهد بودم این مرد چقدر با کار می‌کرد چقدر خسته می شد گرسنگی می کشید اما روزنامه ها اینطور جنجال به پا کرده بودند در ذهن من 🔮هیچکس نمیکرد. مصطفی چه کارهایی انجام می‌دهد از آن روز از سیاست متنفر شدم به مصطفی گفتم باید ایران🇮🇷 را ترک کنی بیا برگردیم ولی مصطفی ماند به من گفت: فکر نکن من آمدم و پست گرفتم زندگی آرام خواهد بود، تا حق و هست و مادام که سکوت نمی‌کنید جنگ هم هست. 🔮بالاخره آزاد شد و من به لبنان برگشتم همین قدر که گاه گاهی بروم و زدم راضی بودم و مصطفی دقیق کارهایی را که باید انجام می‌دادیم می‌گفت. سفارش یک به یک بچه‌های مدرسه را می‌کرد و می‌خواست که از دانه دانه خانواده‌های شهدا تفقد کنم برای ایشان نامه بنویسم. ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh