eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه9⃣5⃣ 💠کلیسا 🔹در عملیات کربلای چهار دقیقا روبروی این #کلیسا مدرسه ای بود که محل استقر
🌷 0⃣6⃣ 🔸شهید احمد یکی از دانشجوهای اعزامی دانشکده فنی در گردان ما بود كه در منطقه به شهادت رسيد. سال شصت و شش با یك تیم شش نفره🚌 راهی شهرشان در مرند شدیم . 🔹زمستان بود☃. به خانواده شان اطلاع داده بودیم. از وضعیت خانوادگی انها اطلاع دقیقی نداشتیم. قبل از رسیدیم و مورد استقبال خانواده قرار گرفتیم. سفره ناهار را پهن کردند؛ در سفره آش محلی گذاشتند و نان بربری. 🔸آدم ملاحظه نگری بوده و هستم. بچه ها با نگاه به هم یه سوال تو چشماشون موج میزد! آیا این ناهار است ؟ پاسخ را با اشاره به آنان دادم . بله ! این ناهاره ! خانواده ندارند ؛ اصلا به رو نیارید📛 ! سیر بخورید! یکی دو تا از دوستان گفتند شاید ناهار نباشه ! فقط مقدمات ناهار باشه! 🔹یه چشم غره برای آنها از ناحیه من کافی بود که بنا را بر ناهار بگذارند. سیر سیر خوردیم تا خانواده خوشحال بشوند . سفره را جمع کردند. نیم ساعت بعد یه پهن کردند . انواع و اقسام غذاهای محلی از انواع کباب گرفته تا خورشت🍢🍲🍗 جلویمان ردیف شد.😳😳😳 🔸همگی با شکم سیر فقط به من نگاه می کردند😂😂 حالا چه کنیم؟؟؟ بنا به سفارش تو تا خرخره آش 🙈 من هم با یه جمله گفتم : من که با آداب و رسوم آنان آشنا نبودم. حالا یه مزمزه کنید😂 😁 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#خاطرات_شهدا 🖋📚 یک روز #ظهر همه در خانه جمع بودیم و مشغول ناهار خوردن، #فقیری زنگ خانه را به صدا درآورد، 🍃🌺 او بدون کوچکترین مکثی و بی هیچ حرفی بلند شد، #غذای_خودش را برد داد دم در و گفت:♥️ «اینو بدین بهش من نون و پنیر می خورم»😊 #شهید_مجید_پازوکی🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢واسه محمدتقی هیچ فرقی نداشت🚫 و به همه ی #معصومین ارادت داشت. 🔸اما به نقل از #همسرشهید که می گفت: ی
6⃣2⃣9⃣ 🌷 💠نحوه ی شهادت 🔰اینجوری که دوست و همرزم صمیمی💞 ایشون فرمودند: موقع به همه ی سنگرهای خط سرکشی کرد، یه کارتون برداشت و نمازش📿 رو خوند. بعد مدتی یه خمپاره💥 اومد، درست 🔰محمدتقی اعتقاد داشت که تا نرسه هیچ آسیبی بهت نمی رسه❌ اگه کسی میشه گلوله اش از قبل معلومه، به خواهرش گفته بود، اینجوری نیست که هرکسی شهید بشه🚫 خدا شهیدا رو انتخاب میکنه، یکی یکی بهشون اشاره میکنه میگه: 😍 🔰محمدتقی وقتی داشت این حرفها رو به میگفت: انگشت اشاره اش👆 رو گذاشت رو خودش گفت: خدا میگه، تو بیا ! 🔰بعد پیکر شهید⚰ رو وقتی دیدیم همون جایی که اشاره کرده بود جای یه ترکش⚡️ بزرگ بوده که دوستاش سعی کرده بودن جای اون ترکش رو با موی بپوشونن. 👌آره اینجوری شد که خدا بهش گفت: راوی: پدر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
∞💎🌿∞ 🌼آنها ... 🌿بارِ #سفر ، 🌼بستند و رفتند ... . 🌸و ما #امّا دل💓 ‌بسته شدیم به #مسافرخانه دنیا . .
🕊🍂 🕊🍂 🖋 🌼 💭با اینکه فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه می خوابید. یک شب🌙 برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد شب میخواند... 🔗آنقدر محو با خدا بود که متوجه حضورم نشد. نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: خب آقاجان، ما بعد از کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل🌴 بالا و پایین کردیم و خسته شدیم. 🗯کمی هم کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی!لبخندی ☺️زد و گفت: خدا به ما به جون بخشیده، باید رو فداش کنیم... جز این باشه رسم آزادگی نیست 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🕊🌺 یه روز تو لشکر عملیاتی ۲۷محمد رسول الله ص بودیم برای بحث واحد تیر انتقالی تو کوههای لشکر داشتیم آموزش میدیدیم که کار رسید به دقیقا با فیلم موجودی که هست شهید بیات آخرین نفر بود، هر نفر باید بیستا تیر میزد طی مراحل خاص علی دوتا تیر که شلیک کرد و گفت و علی اسلحشو گرفت بالا سرش و اومد از خط آتش بیرون گفت حاجی شده بذاریم برا بعد از نماز تیر انتقالی و هر چی گفتن که اقا بزن بعد نمازو میخونی علی گفت ما پیرو اقا امام حسین س سید و سالار شهدا هستیم و ایشون هم موقع جنگ جنگ و تعطیل کردند حالا ما یه آموزش و تعطیل نکنیم😭😔 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh