eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید #عبدالله_باقری 👆👆 🎥همسر شهید: عبدالله از سر سفره عقد، آرزوی شهادت داشت. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
2⃣6⃣2⃣ 🌷 🕊❤️  🌷بیشتر مسائل را با در میان می‌گذاشت. حتی راجع به هم من ابتدا موافقت نکردم⛔️. موافقت همسر و مادرش را گرفته بود. من به او گفتم شما که می‌خواستی بروی بهتر بود ازدواج نمی‌کردی. 🌷 اسم دوست‌هایش را می‌آورد و می‌گفت: "همه این‌هایی که رفتند زن و بچه دار بودند مثل آقای ،که سه تا بچه دارد، آقای که دو بچه دارد. 🌷" از طرفی مادرش هم می‌گفت: "شعار که نمی‌دهیم، باید عمل👊 کنیم. اگر زمان (ع) بودیم چه می‌کردیم؟ باید لبیک بگوییم." با صحبت‌های مادرش، رضایت دادم. 🌷هنگام تشییع آقای عبدالله باقری و فرامرزی که بود، رفتیم انصار که محل خدمت علی آقا هم بود. من و مادرش برای شرکت در تشییع رفتیم. متوجه شدیم آن جا از شهدا خواسته بود که کارش برای سوریه رفتن درست شود و بعدها به رفیقش گفته بود من از آنجا خواسته‌ام را گرفتم☺️ 🎤راوی: پدر شهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣4⃣6⃣ 🌷 💢سکانس اول: 🔸تو بودیم که پشت بیسیم📞 گفتند یکی از بچه ها شده و سه چهار تا زخمی.بعد از یک مدتی گفتند: نه! شهید نشده❌!! 🔹همین طوری پیش رفت تا شب🌙، توی ، وسط سینه زنی، خبر شهادت 🌷را دادند .همه بهم ریختیم. 💢سکانس دوم: 🔸 بود.جلو در هییت بودم که محمدرضا زنگ زد☎️.خیلی ناراحت بود، گفت: "الان از عملیات برگشتیم. زخمی شده، "امین کریمی" هم شهید شد🕊 🔹به بهش گفتم: "بابا همه رفیقات شهید شدن🌷 تو سالمی میخوای برگردی ضایع س!😂 حداقل یه خطی بنداز یا به بچه ها بگو یه تو پات بزنن بگی جانباز شدم😅"گفت: آره اتفاقا تو فکرش بودم💭. 💢سکانس سوم: 🔸دو روز بعد، با که صحبت میکردم بهش گفتم:یکی با اسم شهید شده.گفت: "آره با ما بود، البته تیممون جداست ولی خیلی میدیدمش. از وقتی شهید شده🕊 حال و هوای بچه ها خیلی تغییر کرده😔. 🔹چون خبر شهادتش رو توی هییت شب به بچه ها دادن.خوب موقعی گفتند.بعضیا همون موقع با همون حالشون حاجتشون رو گرفتن، شاید محمدرضا هم.😔 💢سکانس آخر: 🔸وقتی خبر شهادت "امین کریمی" رو شنیدم🎧 اولین چیزی که ذهنم رو مشغول کرد🗯 این بود که اگه یک وقت شهید شه چی😰و از اون موقع بود که خیلی جدی تر به محمدرضا فکر کردم. 🔹چه می دونستیم انقدر نزدیکه😭.چه می دونستیم انقدر جدی تو فکرش بود.شهید کریمی شب تاسوعا و محمدرضا 29 محرم... نقل از تعدادی از 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh