🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 حاج آقا تمام زاده گفت: مصطفی شب تاسوعا شهید میشه! خودش هم میدونه !!! #بخوانید👇👇 🍃🌹🍃🌹 @shahidNaz
3⃣4⃣3⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🌷 با #شهید علی تمام زاده هماهنگ ڪردم یڪی از مدافعان حرم رو بفرسته به مراسم شهدای مدافع حرم افغانستانی ڪه بچه های #هیئت محبین الحسنین پیشاهنگی، سال تحویل امسال برگزار میڪنن.
🌷 شهید تمام زاده هم برای این جلسه #شهید_مصطفی_صدرزاده (سید ابراهیم ) رو ڪه اومده بود #مرخصی فرستاد .
🌷 گفتم حاج علی #ویژگی این رزمنده ڪه فرستادی سخنرانی چیه؟
گفت: #شب_تاسوعا شهید میشه !
خودش هم میدونه !!!
🌷 دقیقا شب تاسوعا شهید صدرزاده به مولاش #حضرت_ابالفضل پیوست!
اون جلسه به بچه ها گفتم باهاش #عڪس بگیرید شهیده! 8 ماه بعد فقط عڪس برا ما موند و اونا #پرواز ڪردند .
#شهید_مدافع_حرم_علی_تمام_زاده 🌷
#شهید_مدافع_حرم_مصطفی_صدرزاده 🌷
#یاد_شهـدا_با_صلـوات 🕊
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رفیق علیرضا می گفت: اگه یکم دیر بیام سر مزارش، میاد به خوابم و #گلایه میکنه. هر وقت #گرفتاری تو زن
0⃣8⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
شهیدی که براتِ کربلا میدهد👇👇
💠هر وقت #راه_کربلا باز شد...
🌷دفعه آخر که داشت میرفت #جبهه ازش پرسیدم: علیرضا جون کی بر میگردی مادر؟
🌷صورت نازش را بلند کرد نگاهش با نگاهم جفت شد بعد سرش انداخت پایین و گفت: هر وقت که #راه_کربلا باز شد!
ساکشو دستش گرفت، تو انتهای کوچه دلواپسی های من ذره ذره محو شد…
🌷عملیات #والفجر یک بچم شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت اباالفضل(علیه السلام)؛
تو همون عملیات، عزیز دلم علیرضای رشیدم #شهید شد..
🌷آخ مادر جون دلم هنوز میسوزه…
شانزده سالش تازه تموم شده بود،
شانزده سال هم طول کشید تا آوردنش
درست #شب_تاسوعا!
وقتی برگشت، اولین کاروان زائران ایرانی رفتند #کربلا؛
آخه #راه_کربلا باز شده بود….
#شهید_علیرضا_کریمی
👈این شهید بزرگوار به خیلی ها برات کربلا داده، اصلا او با من و شما در کربلا وعده کرده
جالبه که در پایان آخرین نامه اش نوشته:
#به_امید_دیدار_در_کربلا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
ابوعلي آنقدر به «سيدابراهيم»(شهيدمصطفي صدرزاده)وابسته بود كه بعداز #شهادت او در #تاسوعای 94 هر لحظه
7⃣9⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠ساعت به وقت شهادت
🔰انگار دلم از #شب_تاسوعا داغون بود. از استرس داشتم خفه میشدم😰. من توی این دو سال و نیم دائم #آیةالکرسی میخوندم. حتی جای لالایی🎶 محمدعلیم آیةالکرسی می خوندم.
🔰فاطمہ میگفت: " #مامان چرا برای من نمیخونی؟" میگفتم این برای #باباست. #شب_تاسوعا نمیتونستم آیةالکرسی بخونم. همش نصفه میخوندم باقیش فراموشم میشد😢.
🔰تا ظهر تاسوعا نمیتونستم جایی بند بشم. همیشه دلم به این خوش بود تا من #رضایت ندم اتفاقی برای عزیزم نمیوفته🚫. اون روز ظهر رفتم #مسجد.
🔰نمیدونم چرا روحانی داشت #دعای_علقمه اون هم به فارسی میخوند. دعای علقمه خودش روضه بازِ😭. اومدم دعای همیشه خودم را بگم که #مصطفام زنده و سالم بیاد، شرمم شد😔.
🔰فقط به اندازه چند دقیقه از شرمندگی گفتم: " #خدایا هر طور صلاح میدونید و خواست شماست، فقط همین👌."وقتی ساعت⏰ #شهادت_مصطفام را گفتن شوکه شدم😦.
🔰من روز #تاسوعا به وقت ما ساعت ١٢ این رو گفتم. مصطفام ظهر تاسوعا به وقت #سوریه ساعت ۱۱:۴۰ شهید شد🌷 و خدا و #اهل بیت رو دید. این رو هم بگم که ساعت ما یک ساعت از سوریه جلوتره🕐. یعنی فقط چند دقیقه قبل #شهادتش خدا خودش دلمـ❤️ رو راضی کرد.
#شهيد_مصطفى_صدرزاده
راوی: #همسر_گرامى_شهيد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از پستهای روز
4_5879836788301758748.mp3
6.6M
يا عباس جيب الماء لِسكينه
عباس براي سكينه آب بیار....
🎤🎤 #حاج_محمود_کریمی
#شب_تاسوعا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نوجوانی_سالم در #اردوی جهادی که از طرف دبیرستان اعزام شدند🚌، بیشتر بچه ها چون با آب و هوای ☁️آن من
1⃣4⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💢سکانس اول:
🔸تو #عملیات بودیم که پشت بیسیم📞 گفتند یکی از بچه ها #شهید شده و سه چهار تا زخمی.بعد از یک مدتی گفتند: نه! شهید نشده❌!!
🔹همین طوری پیش رفت تا شب🌙، توی #هیئت، وسط سینه زنی، خبر شهادت #شهید_امین_کریمی 🌷را دادند .همه بهم ریختیم.
💢سکانس دوم:
🔸 #شب_تاسوعا بود.جلو در هییت بودم که محمدرضا زنگ زد☎️.خیلی ناراحت بود، گفت: "الان از عملیات برگشتیم. #عبدالله_باقری زخمی شده، "امین کریمی" هم شهید شد🕊
🔹به #شوخی بهش گفتم: "بابا همه رفیقات شهید شدن🌷 تو سالمی میخوای برگردی ضایع س!😂 حداقل یه خطی بنداز یا به بچه ها بگو یه #تیری تو پات بزنن بگی جانباز شدم😅"گفت: آره اتفاقا تو فکرش بودم💭.
💢سکانس سوم:
🔸دو روز بعد، با #محمدرضا که صحبت میکردم بهش گفتم:یکی با اسم #کریمی شهید شده.گفت: "آره با ما بود، البته تیممون جداست ولی خیلی میدیدمش. از وقتی شهید شده🕊 حال و هوای بچه ها خیلی تغییر کرده😔.
🔹چون خبر شهادتش رو توی هییت شب #تاسوعا به بچه ها دادن.خوب موقعی گفتند.بعضیا همون موقع با همون حالشون حاجتشون رو گرفتن، شاید محمدرضا هم.😔
💢سکانس آخر:
🔸وقتی خبر شهادت "امین کریمی" رو شنیدم🎧 اولین چیزی که ذهنم رو مشغول کرد🗯 این بود که اگه یک وقت #محمدرضا شهید شه چی😰و از اون موقع بود که خیلی جدی تر به #شهادت محمدرضا فکر کردم.
🔹چه می دونستیم انقدر نزدیکه😭.چه می دونستیم انقدر جدی تو فکرش بود.شهید کریمی شب تاسوعا و محمدرضا 29 محرم...
نقل از تعدادی از #دوستان_شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
موضوع آقا عبدالله که پیش آمد قرار شد بیایند منزل برای #خواستگاری...☺️👌 البته شهید باقری هم نمی خواس
0⃣2⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 مروری کوتاه بر زندگی
#شهید_عبدالله_باقری
🍃پس از اخذ مدرک دیپلم و در سال 1379در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول #خدمت شد.
سال 1381 عقد و سال 1382 زندگی مشترکشان را شروع کردند، در آغازِ خدمت عضو تیم #رهایی_گروگان بود اما از سال 1383 به سپاه #انصارالمهدی ملحق شد تا در تیمهای #حفاظت اشخاص انجام وظیفه کند.
🍂از همان اوایل آغاز درگیری ها در #سوریه تلاش فراوانی برای سفر به سوریه داشت اما هر بار #فرماندهان سپاه انصار با درخواست وی #مخالفت میکردند تا این که اولین بار در اسفندماه سال 1393 برای یک ماموریت کوتاه سه روزه عازم شامات شد
🍃وقتی میخواست برود، به مادرش گفت: مادرم تو 5 فرزند #پسر داری نمی خواهی #خُمسش را بدهی و یکی را در راه دفاع از اسلام و اهل بیت فدا کنی؟مگر همیشه نمی گفتی فرزندانم فدای اهلبیت! امروز همان روز است؛
🍂تو باید با #رضایتی که در رفتن من به سوریه می دهی، به اهل بیت لبیک بگویی و در #عمل حمایت خود را از #اسلام ثابت کنی، در این صورت است که در قیامت #شرمنده نیستی و نخواهی گفت پنج فرزند پسر داشتم و از اسلام دفاع نکردم و در مقابل حضرت زهرا(سلام الله علیها) سرت را پایین نمیاندازی ما را خودت اینچنین #تربیت کردهای.بعد از شنیدن صحبتهایش مادر با رضایت او را به خدا سپرد
🍃اشتیاق شهید باقری برای بازگشت به سوریه پس از اولین اعزامش #صدچندان شده بود و به تعبیر دایی محترمشان، حاج عبدالله مانند #اسپند_روی_آتش شده بود و با دیدن اوضاع سوریه نمیتوانست اینجا طاقت بیاورد.
🍂اعزام دوباره حاج عبدالله شش ماه طول کشید و در طول این مدت ایشان به هر #دری می زد تا سریعتر به جبهه برگردد تا بالاخره در مهر ماه سال 1394 دومین #اعزام او رقم خورد و در یازدهمین روز پاییز دوباره راهی شد و تنها 20 روز پس از دومین اعزام در آخرین روز مهر سال 1394 مصادف با #شب_تاسوعا همراه با #امین_کریمی که از همرزمانش در سپاه انصار المهدی بود، در حومه شرقی شهر حلب به درجه رفیع #شهادت رسید.
#شهید_عبدالله_باقری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_تاسوعا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh