💌 محبت و رفاقت شهدا
به روایت #حاج_حسین_یکتا
🔹در عملیات والفجر #شهید_زینالدین دستور داد گردان #سیدالشهدا برن رو ارتفاعات لری.
🔸وقتی ما رسیدیم روز بعد بالاسر بچههایی که #شب_عملیات تو درگیری به شهادت رسیده بودند، بعضیهاشون #مجروح شده بودند تو این ارتفاعات؛ همدیگر رو #بغل کرده بودن که خیلی سردشون نشه. در حین اینکه خونریزی ادامه پیدا کرده بود، تو بغل هم به #شهادت رسیده بودن. تو بغل هم خشک شده بودند.
🔹وقتی آقا مهدی شهید زینالدین رسید، نمیشد اینها رو از هم #جدا کرد. دوتاییشون رو باهم بلند کردن و گذاشتن رو #قاطر، بستند که ببرند عقب و آقا مهدی شروع کرد به #گریه کردن...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه7⃣5⃣ 💠 نزديك نیا 👐😬 🔹 عراق پا تک شدیدی 💥 زده بود و من هم #زخمی شدم و برای بردن عقب، چ
🌷 #طنز_جبهه8⃣5⃣
💠قاطر چشم سفید
🔹دو طرف #خورجین را پر از گلوله خمپاره کرده، به همراه دو گالن آب بر روی #قاطر قرار دادیم.
به طرف ارتفاعات صعب العبور مشرف بر شهر "پنجوین" حرکت می کردیم که ناگهان در حال عبور از "مال رو" که عبور از آن تنها #تخصص خود قاطر ها بود، دیدم قاطر زیر بار #مهمات خوابید و حرکت نکرد.😐 او را #نوازش کردم، دست به سر و صورت او کشیدم، فایده ای نداشت. #لگدی نثارش کردم اما اثری نبخشید و به خود هیچ تکانی نداد.😄
🔸راه عبور سایر قاطر ها و تدارکات را بند آورده بود. #کارشناسان امور قاطر ها جمع شدند و طرح می دادند و اما هیچ کدام فایده ای نداشت تا اینکه #متخصص تمام عیاری از راه رسید و گفت:" بروید کنار"
#دُم قاطر را گرفت و محکم چرخ داد. قاطر از جای خود بلند شد و به #سرعت به طرف بالا حرکت کرد.😝😄
هنوز در حال تشکر از آن برادر بودم که قاطر تمام مهمات و گالن های آب را به ته #دره خالی کرد و به سرعت به راه خود ادامه داد!😂😂😂
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh