🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 #قسمت_بیستم:زندگی شیرین😘🌺👏 استاد پناهیان: ما دنبال زندگی شیرین ه
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
خانواده موفق💥🌺
#قسمت_بیست_و_یکم:برنامه اسلام برای افزایش لذت بدنی!
➰⚪️🔴🔵✔️🚴🚵🏇
استاد پناهیان:
"هرچی رو میخوای به دست بیاری باید براش تلاش کنی"
✨👆🌼
در زمینه سلامتی بدن بحثی به نام
"ورزش" داریم 🏇🏊🚣🚴🏋
🌴پیامبر گرامی اسلام فرمودند:
✨بیماریهای خود را با پیاده روی مداوا کنید✨
پیاده روی حرفی نیست که امروز آمده باشه!!
👈پیاده روی دستور اسلامه.
🌸حضرت امام پیاده روی روزانه ش ترک نمیشد!
خب !
نگاه کنیم که شما چجوری میخوای با جسم خودت برخورد کنی ؟
👇
تا وقتی سالمی کیفشو ببری
و یا همینجوری تو این سلامت لم بدی
و تحرکی نداشته باشی😒
بگی الان که سر حالم ؛
الان که عضله دارم ؛
الان که زورم می رسه
لم بدم رو مبل😴
❌👈خب آب میشه اینا!!
عضلاتتو از بین میبری
هزار درد بی درمون میگیری!
⛔️ستون فقراتت از به اصطلاح فرم لازم خودش در میاد
این رگ ها واعصابی که به کلیه و کبد و...میرسن همه از ستون فقرات رد میشه
وقتی تو شنا نمیکنی ،اسب سواری نمیکنی،پیاده روی نمیکنی
اینا همه مختل میشن
❌❌
پیاما رو خوب نمیرسونن
اصلا نابود میشی
🤒
نه دیگه .....آقا ما منفعلیم!!!😤
منفعل بودن خیلییییی زشته!
تا وقتی سلامتی هست کیفش رو میبری☺️
وقتی سلامتی نبود، میریم دکتر ....😑
انصافا این چه زندگی ای هست؟
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا ♥️ #خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی ↲به روایت همسرشهید 0⃣2⃣ #قسمت_بیستم . 💟نمازمون که تموم می
❣﷽❣
📚 #رمان
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
1⃣2⃣ #قسمت_بیست_و_یکم
💟روزای سختی بهم میگذشت یه روز قبل اعزامش حس غریبی داشتم گیج و گنگ بودم مدام تو خونه چرخ میزدم و نمیدونستم چیکار کنم یه گوشه نشسته بود و نگام میکرد سنگینی نگاشو به خوبی حس میکردم اومد کنارم ایستاد دستامو گرفتبا حالتی معصومانه نگام کرد و گفت : "بیا بریم بیرون یه دور بزنیم و برگردیم من و تو دونفره...💕"
💟نگاش اونقده معصوم و دلنشین بود که هنوز تو خاطرم مونده سر به سرم میذاشت تا حال و هوام عوض شه اصرار داشت ما همون روز بریم شهرستان تا خیالش راحت شه ولی من قبول نکردم دلم میخواست تا آخرین لحظه ها کنارش باشم. شاید گفتنش عجیب باشه ولی هنوز کنارم بود و نرفته بود دلم براش تنگ شده بود فکر #جدایی دیوونه م میکرد
💟شب آخر نشست کنارم و گفت: "طاهره جان ازم راضی هستی...؟"" گفتم :
"چرا نباشم…!؟ تو اونقد خوبی که باورم نمیشه این آرامشی که کنارت دارم من واقعا کنار تو خوشبختم" سرشو انداخت پایین با حالت شرمندگی گفت: "منو ببخش نتونستم همیشه کنارت باشم وقتایی که نبودم تنها بودی توی شهر غریب... تو خونه. نتونستم زندگی ای رو که دوست داری... برات درست کنم...😔"
💟دستاشو گرفتم و گفتم:"این چه حرفیه میزنی…؟ من همیشه تو رو همینجوری خواستم... وجودت مایه آرامشمه...💕 که با دنیا عوضش نمیکنم..." مکثی کردم و... زل زدم به چشاش و گفتم: "تو چی…؟!ازم راضی هستی…؟😢"سرمو گرفت و...محکم بوسید...😘 گفت: "من راضی راضی ام...💕 خدا هم ازت راضی باشه..."
💟صبح طبق عادت نون گرفت مثه همیشه که وقتی میدید خوابم سماورو روشن میکرد چایی و سفره رو آماده میکرد اون روزم سنگ تموم گذاشت (همسر شهید مهدی خراسانی)
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh