eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
#وزیر دفاع و بعد نماینده مجلس شد، همہ ی #داراییش بعد شهادت اسلحہ ی ڪلاشینڪف ، یڪ دست ڪت شلوار، یڪ ڪتابخانہ ی چند هزار جلدی و 36 هزار تومان واریزی #مجلس بود . 🌹شهید دڪتر چمران🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠همسر شهید مدافع حرم سید رضا طاهر: 🌷 #نماز_جماعت خیلی براش مهم بود. هروقتی که خونه بود، برای نماز ب
5⃣2⃣3⃣ 🌷 💠نوار کاسِت📼 🔰اوایل دهه بود. کاسِت یکی از خواننده ها که الان اون ور آب هست رو خریدم به نشون دادم 🔰 گفت :اینا چیه گوش میدی😐 گفتم: این مجوز فرهنگ و ارشاد داره. گفت: مجوز فرهنگ و ارشادِ این دولت ملاک نیست⛔️. 🔰راست میگفت فرهنگ و ارشاد که از کشور خارج شد اون هم رفت. کلا تو کارا و حرفای آقا رضا موندم. خیلی آدم زرنگی بود زرنگیش روهم آخرش با 🌷نشون داد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1 زندگی 🔻به روایت: همسرشهیــد 2⃣2⃣ 🔮می نشست می گفت بهشان بگو به يادشان هستم ودوستشان دارم♥️ مدام می گفت اصدقائنا دوستانم. نمی خواهم دوستانم فکر کنند آمده ام ایران، شده ام از آن ها فراموش کرده ام. یک بار که در لبنان بودم شنيدم عراق به ایران حمله کرده💥 خیلی ناراحت شدم جنگ کردستان که تمام شد خوشحال شدم. امید برایم بود که کردستان الحمد لله تمام شد😃 🔮فکر می کردم آن اشک های من در تنهایی در کردستان نتیجه داده من آن جا واقعا با همه وجودم می کردم که دیگر جنگ تمام شود. دیگر من خسته شدم. دلم برای مصطفی هم می سوخت🙁 من نمی توانستم از او دور شوم و با این حال حق من بود که زندگی با داشته باشم. فکر می کردم خدا دعایم اجابت خواهد کرد و در لبنان و ایران جنگ خواهد شد. 🔮خبر حمله عراق برایم یک ضربه بود⚡️ می دانستم اولین کسی که خودش رابرساند آن جامصطفی است. بسته شده بودو من خیلی دست و پا می زدم که هرچه سریع تر خودم را برسانم به ایران بالاخره از طریق هواپیمای نظامی🛩 واردایران شدم. در تهران گفتند مصطفی اهواز است و من همراه عده ای با یک هواپیمای 130 راهی شدیم. 🔮در دلش آشوب بود: مصطفی کجاست؟ سالم است؟ آیا دوباره چشمش به صورت نازنین می افتد؟ موتور هواپیما که آتش گرفته بود و وحشت وهیاهوی اطرافیان، پریشانیش را بیش ترمی کرد😨 مصطفی را باز کرد و شروع کرد به خواندن 🔮من در ایران هستم ولی قلبم♥️ با تو در جنوب است، درمؤسسه، در صور. من احساس می کنم، فریاد می زنم، می سوزم و باتو می دوم زیر بمباران و آتش. 🔮من احساس می کنم با توبه سوی مرگ می روم به سوی ، به سوی لقای خدا باکرامت. من احساس می کنم در هر لحظه باتوهستم حتی هنگام شهادت🌷 حتی روز آخر در مقابل. وقتی مصیبت روی وجود شما سيطره می کند، دستتان را روی دستم بگیرید و احساس کنید که در "وجودم" ذوب می شود. عشق💖 را در وجودتان بپذیرید. دست عشق را بگیرید. عشق که مصیبت را به تبدیل می کند، مرگ را به بقا وترس را به شجاعت. 🔮وقتی رسیدم، مصطفی نبود و من نمی دانستم اصلا زنده است یانه‼️ سخت ترین روزها روزهای اول جنگ بود. بچه ها خیلی کم بودند، شاید پانزده تا هفده نفر. ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh