🌷شهید نظرزاده 🌷
مادر شهید: بیشتر از اینکه از تیر خوردن بترسد، #ازمن میترسید! اگر بلایی سرش میآمد، به #همسرش سف
2⃣5⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹بهشدت روی #بیتالمال و حقوقی💰 که میگرفت حساس بود. بارها حق مأموریتش را دریافت نکرد❌. گاهی هم از جیب خرج میکرد و آن را #وظیفه خود میدانست.
🔸سال 94 در یکی از مناطق درگیری شدیدی💥 بهوجود آمد که #مرتضی مجبور به عقبنشینی شد. وقتی برگشت به فرماندهاش گفتم: «مرتضی #60روز است که اینجاست. بهتر است به عقب برگردد.»
🔹با برگشتش موافقت شد✅. نگاهی به ظاهرش انداختم؛ 🔅یک لباس جنگی و 🔅یک جفت دمپایی تنها چیزی بود که داشت. پرسیدم: «پس #وسایلت کو⁉️» گفت: «حجم آتش🔥 اجازه نداد چیزی با خود به عقب بیاوریم.»
🔸لباسی نبود🚫 که به او بدهیم. کفشی #کهنه پیدا کردیم و به او دادیم تا با آن به #دمشق برود. مقدار کمی پول💴💎 به او دادم و گفتم: «به دمشق که رسیدی برای خودت لباس👕 تهیه کن».
🔹چند روز بعد یکی از نیروها با پاکتی📩 پول نزد من آمد و گفت: « #مرتضی این پول را برگرداند.»، پاکت را باز کردم و دیدم بیشتر از نصف پول را برگردانده😕، تنها یک شلوار ساده👖 خریده بود و پیراهنی👕 از آن هم سادهتر تا بتواند به #ایران برگردد، حتی کفش هم نخریده🚫 بود.
#شهید_حسین_مرتضی_پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh