#شھدا نمیخوایین یھ راهیان نور' مھمونمون ڪنید⁉️
بخدا ڪه دلمون خیلۍ تنگه💔
#الان_هم_که_وقتشه😉
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#کـلام_شهـــید
"کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد
یعنی طوری با آنها رفتار کند
که #رضایت آنها را جلب نماید
همیشه پیش خداوند♥️ عزیز بوده
و در زندگی خوشبخت خواهد بود..."😍
#شهید_عباس_بابایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
- مگر #مُردگان هم شهید می شوند
که ما شهید شویم⁉️
- #شهادت تنها برای "زنده ها" است
- آنان که یک عمر مرده اند🥀
یک #لحظه هم شهید نخواهند شد❌
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💢چقدر سخت است
حال #عاشقی که نمیداند
محبوبش نیز هوای اورا دارد یا نه⁉
🔰یک جمله از دل نوشته هایت را خواندم. حالا سال هاست، دلم به حال خودم می سوزد😓
🔰روزهایی که از خیل #عشاق جامانده بودی و درد فراق، دلت را به تنگ آورده بود💔به روضه های ارباب پناه آوردی. برایِ غربت امام #حسن، اشک ریختی. از #حضرت_مادر، شهادت خواستی و چه زیبا دعایت مستجاب شد🥀
🔰جانبازِ شهید، برای رسیدن به تو و چون تو زندگی کردن، پاهایم بی رمق و سرزانوهایم، زخمیِ#گناهانم است. مسیر طولانی و نفس اماره، نفس هایم را به شماره انداخته است😞
🔰باید در دفتر زندگی ام📖 قوانین دهگانه ات را بنویسم و سرمشق روزهای بلاتکلیفی بکنم. می خواهم بغض هایم را در کوله پشتی تنهایی ام بریزم. دلم یک سفر میخواهد به مقصد #ساری
🔰آرزو دارم همانگونه که درکتابت خواندم، راهنمایم شوی و مرا به گلستان #شهدا ببری. چشم هایم را ببندم و در #دارالشفای عاشقان بگشایم. دلِ سوخته، از آتش هجران را با سنگ سرد مزارت تسکین دهم. تسبیح تربتم📿 را در دست بگیرم و آنقدر ذکر #یازهرا (س) بگویم تا نگاهم کنی
🔰باب الحوائجِ جوانان، دست دلم را بگیر، #علمدارش باش. برای این سر به هوا کمی روضه بخوان😭
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_2631655298.mp3
3.3M
چه قدر سخت است حال عاشقی 😇 که نمیداند #محبوبش نیزهوای او را دارد یانه....😞💔
#پیشنهاد_دانلود 👌
🎤 #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌸🌸🌸هیئت محبان جواد الائمه علیه السلام, جهت برگزاری باشکوه تر و بهتر🎉🎉🎉 میلاد با سعادت #امام_جواد علیه السلام و شش ماهه اباعبدالله، حضرت علی اصغر علیه السلام🎉🎉🎉 به مبلغ ۵ میلیون تومان بابت پذیرایی، تزیینات و صوت نیازمندست
در صورت تمایل وجه نقد خود را به💳 شماره کارت هیئت(داخل عکس) واریز نمایید🌺🌺🌺
#عکس_باز_شود👆👆
#میلاد_ابن_الرضا
#میلاد_باب_الحوائج_علیٌ_الصغر
#اطلاع_رسانی_حداکثری
#مشهد_مقدس
••هِیئَت مُحِبانٖ جَوْادُ الاَئِمِهٰ(علیه السلام)••
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💥کارتان را برای خدا نکنید،
↜برای خدا کار کنید !!
◈تفاوتش فقط همین اندازه است که ممکن است #حسین علیه السلام در کربلا باشد و من درحال کسب علم📚 برای رضای خداوند.
#شهید_مرتضی_آوینی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم
أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی
🦋آنها کســانیاند که خدا قلبهاشان♥️ را برای #تقـــوا امتحان کرده.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 4⃣4⃣ #قسمت_چهل_وچهارم 📖ای
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
5⃣4⃣ #قسمت_چهل_وپنجم
📖از استاد تا باغبان دانشگاه #ایوب را میشناختند. با همه احوال پرسی میکرد پیگیر مشکلات مالی💰 انها میشد. بیشتر از این دلش می تپید برای سر و سامان دادن به زندگی #دانشجوها. واسطه اشنایی چند نفر از دختر، پسرهای💑 دانشکده با هم شده بود.
📖خانه ما یا محل #خواستگاری های اولیه بود یا محل اشتی دادن زن و شوهر ها💞 کفش های پشت در برای #صاحب_خانه بهانه شده بود. میگفت: من خانه را به شما اجاره دادم، نه این همه ادم.
بالاخره جوابمان کرد☹️
📖با وضعیتی که ایوب داشت نمی توانست راه بیوفتد و دنبال خانه🏘 بگردد، کار خودم بود. چیزی هم به #کنکور کارشناسی نمانده بود. شهیده و زهرا کتاب های درسی📚 را که یازده سال از انها دور بودم، بخش بخش کرده بودند. جزوه های کوچکم را دستم میگرفتم و در فاصله ی این بنگاه تا ان بنگاه درس #میخواندم.
📖نتایج دانشگاه که اعلام شد، ایوب بستری بود🛌 روزنامه خریدم و رفتم #بیمارستان. زهرا بچه ها را اورده بود ملاقات دست همه #کاکائو بود حتی ایوب. خودش گفته بود دیگر برایش #کمپوت نبرند کاکائو🍫 بیشتر دوست داشت.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
6⃣4⃣ #قسمت_چهل_وششم
📖روزنامه📰 را از دستم گرفت و دنبال #اسمم گشت چند بار اسمم را بلند خواند، انگار باورش نمیشد. هر دکتر و پرستاری که بالای سرش می امد، #روزنامه را به او نشان میداد.
📖با ایوب #هم_دانشگاهی شدم. او ترم اخر مدیریت دولتی بود و من مدیریت بازرگانی را شروع کردم. روز ثبت نام📝 مسئول امور دانشجویی تا من را دید شناخت"خانم غیاثوند؟ درست است؟" چشم هایم گرد شد😧 "مگر روی پیشانیم نوشته اند؟"
📖-نه خانم، بس که #اقای_بلندی همه جا از شما حرف میزنند. می نشیند، میگوید #شهلا ... بلند میشود، میگوید شهلا♥️ من هم کنجکاو شدم اسمتان را که توی #لیست دیدم، با عکس پرونده تطبیق دادم، خیلی دوست داشتم ببینم این خانم #شهلا_غیاثوند کیست که اقای بلندی این طور از او تعریف میکند😉
📖کلاس که تمام شد ایوب را دم در دیدم👤 منتظر ایستاده بودم برایم دست تکان داد. اخم کردم😠 گفتم باز هم امده ای از #وضع_درسیم بپرسی؟ مگر من بچه دبستانی ام؟ که هر روز می ایی، در کلاسم و با استادم حرف میزنی؟؟
📖خندید😄 "حالا بیا و خوبی کن، کدام مردی انقدر به فکر #عیالش است که من هستم؟ خب دوست دارم ببینم چطور درس میخوانی❓
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌟دوست دارم مثل ش.ه.د.ا باشم.
↵با اخلاق ↵ایمان ↵محبت ↵کیّس ↵شجاعت ↵مردانگی.
اما کو؟
کو همت⁉️ کجاست همت من و #شهید_همت که واقعاً نامش برازنده اوست👌
✨کجایند مردان بیادّعا✨
#شهید_رسول_خلیلی
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh