eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
1_29008767.mp3
3.13M
#شب_جمعه می‌وزه تو حرم یه عطر سیب می‌گیره تو این شبا دل نوکرت عجیب... 🎤 با نوای: «حاج مهدی رسولی» #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله #شب_زیارتی_ارباب #شب_جمعه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عجیب‌ دنیارا جدی گرفتیم...‌ #شهید_هادی_ذوالفقاری_میگفت؛‌ "من مطمئنم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه خی
8⃣9⃣7⃣ 🌷 💠سفــرکربـلا 🔸اولین بار را در این موسسه دیدم. پسر بسیار با ادب و شوخ و خنده‌رویی😍 بود. او در موسسه کار می کرد و همان جا زندگی و استراحت می‌کرد. بود و در مدرسه درس می‌خواند📚. 🔹من ماشین🚙 داشتم. یک روز راهی بودم که هادی گفت: داری می ری کربلا⁉️گفتم: آره، من هر با چند تا از رفیق‌ها می‌ریم، راستی جا داریم تو نمی‌خوای بیای؟ گفت: جدی می‌گی😃؟ من آرزو داشتم بتونم هر شب جمعه برم کربلا❤️. 🔸ساعتی⌚️بعد با هم راهی شدیم. ما توی راه با رفقا می‌گفتیم و می‌خندیدیم😄، می‌کردیم، سر به سر هم می‌گذاشتیم اما هادی ساکت بود🤐.بعد اعتراض کرد و گفت: ما داریم برای می ریم. بسه، این قدر شوخی نکنید❌. 🔹او می گفت، اما ما گوش نمی‌دادیم🚫. برای همین رویش را از ما و بیرون جاده را نگاه می کرد.به کربلا که رسیدیم، ما با هم به زیارت رفتیم. اما هادی می گفت: اینجا جای زیارت دسته جمعی نیست❌. هر کی باید بره و تو حال خودش باشه😊، ما هم به او محل نمی‌گذاشتیم و کار خودمان را می‌کردیم! 🔸در مسیر برگشت🚙، باز همان روال را داشتیم. می‌کردیم و می‌خندیدیم. هادی می‌گفت: من دیگر با شما نمی‌آیم⛔️، شما قدر زیارت (ع) آن هم را نمی‌دانید😔.اما دوباره هفته‌ بعد که به شب جمعه می‌رسید از من می‌پرسید کی می‌ری کربلا❓ 🔹هادی گذرنامه‌📖 معتبر نداشت❌، برای همین، تنها👤 رفتن برایش خطرناک بود. دوباره با ما می آمد و برمی‌گشت. ⚡️اما بعد از چند هفته‌ دیگر به شوخی‌های ما توجهی نداشت؛ او برای خودش مشغول و دعا بود. توی کربلا هم از ما جدا می‌شد💕. خودش بود و اباعبدالله (ع). 🔸بعد هم ساعتی⌚️ که معین می‌کردیم می‌آمد کنار ماشین. روزهای خوبی بود. هادی خیلی چیزها به ما یاد داد😊. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸 🌸 به هر کجا که می خواست برود، مسیر خود را طوری تعیین می کرد که از عبور کند ... توقفی کوتاه میکرد و با آنان صحبت می کرد؛ انگار که شهیدان با او صحبت می کردند و او را صدا می زدند ... شادی روحش صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#خواهر است، دلتنگ‌ات می‌شود وقتی نباشی.. اما، مادر داستان #کربلا را گفته‌است؛ و می‌داند که #صبر باید.... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خیلی از شهدا برات شهادتشون رو از دوست شهیدشون گرفتن #شهید_رسول_خلیلی هم رفیق شهیدِ، #شهید_نوید_صفری
باز هم خاطره ای بخوانید از دو شهید مدافع حرم؛ رفاقتی که ختم به شد.😍 👌شهدا با معرفتن هوای رو دارن☺️ حالا چه این رفاقت در زمان حیاتشون شکل بگیره و چه بعد از شهادتشون پس در رفاقت باهاشون کم نذار✌️ رفیق فقط 👌 😍 👇👇 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
باز هم خاطره ای بخوانید از #رفاقت دو شهید مدافع حرم؛ رفاقتی که ختم به #شهادت شد.😍 👌شهدا با معرفتن ه
9⃣9⃣7⃣ 🌷 🔰خاطره مشترک از دو شهید 📚قسمتی از کتاب ⚜بیست‌و‌هفتم آبان‌ماه مانند روزهای دیگر به دانشکده رفته بود. از صبح کارهایش را بر طبق روال همیشه انجام داد✅ و ظهر همراه مهران به سالن غذاخوری🍲 رفتند. وقتی وارد سالن شدند، گرم صحبت بودند که روی دیوار🌠 نظر روح‌‌الله را به خود جلب کرد. ⚜وسط حرفش پرید و گفت: « یه لحظه صبر کن!»چی شده⁉️روح‌الله به‌سمت عکس روی دیوار رفت. همان طور که به عکس اشاره می‌کرد، خندید😄 و گفت: «اینجا رو نگاه کن. زده . اینکه محمدحسن نیست، این ، دوستمه💞، می‌شناسمش!» ⚜مهران با تعجب به او نگاه می‌‌کرد😳. هنوز حرفی نزده بود که گفت: «خب حالا چرا زده 🤔 نکنه واقعاً شهید شده⁉️ این رسوله نه محمدحسن؛ ⚡️اما عکس .» ⚜بعد با ترسی که از می‌بارید، به مهران خیره شد.نکنه واقعاً شهید شده😢 بیچاره می‌‌شم.مهران همچنان در سکوت به او خیره شده بود و چیزی نمی‌گفت. نمی‌دانست باید چه نشان بدهد. ⚜روح‌الله را گرفت و سر میز نشست، اما یک قاشق هم نخورد❌. به یک نقطه خیره شده بود و با غذایش بازی می‌کرد🍝. مهران چند بار کرد. - کجایی داداش؟ چرا غذات رو نمی‌خوری⁉️ ⚜روح‌الله که با صدای او به خودش آمد، از سر میز بلند شد و گفت: «اصلاً کور شد، می‌رم یه کنم ببینم خبر صحت داره یا نه⭕️.»این را گفت و از سالن غذاخوری رفت بیرون. چند دقیقه‌ بعد مهران رفت سراغش👥، نگران حالش بود. وقتی به اتاقش رفت، دید که روح‌‌الله را پاک می‌کند😭. ⚜از حال‌وروزش پیدا بود که خیلی است. رفت کنارش نشست و گفت: «چی شد؟ پرسیدی❓»روح‌‌الله سرش را به‌نشانۀ تکان داد و با بغض گفت: «آره پرسیدم. خبر صحت داره. حالا چه‌کار کنم😭؟» ⚜می‌دونم دوستت بوده، خیلی ناراحتی. اما باید خوشحال باشی که و نمُرده. روح‌الله که سعی می‌کرد بغضش را مخفی کند، گفت: «درد من فقط این نیست. آره شهید شده🌷، خوش به حالش. ⚜اما خیلی بلده بود. به کارش وارد بود. می‌خواستم برم پیشش ازش کار یاد بگیرم🛠 . کلی ازش. قرار بود چیزهایی رو که از یاد گرفته بود، بهم یاد بده😞. خیلی قرارها با هم گذاشته بودیم. فکرشم نمی‌کردم 🗯این‌جوری بشه.» ⚜مهران بازهم سعی کرد که بدهد، اما خودش هم می‌دانست خیلی فایده‌‌ای ندارد🚫. روح‌الله خیلی ناراحت بود😔.نمی دونست خودش هم روزی میشه شهید مدافع حرم و دست خیلیا رو میگیره... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراسم میلادباشکوه پیامبر اکرم(ص)وامام صادق (ع) #سخنران:استادنصیری #مداح:کربلایی نژادحسین #زمان:شنبه(۳آذرماه)ساعت۱۹ #مکان:مشهد،نبش استادیوسفی ۲۴طبقه بالامسجدالمنتظر(عج) خواهران. برادران این هفته، مهمان #هیئت_پیروان_ولایت هستیم 🌹🍃🌹🍃 کانال شهیدنظرزاده @ShahidNazarzadeh
به روایت همسرش❣ ﺧﺎﻧﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ، ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻗﺸﻨﮕﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽﺁﻭﺭﻡ، ﺩﻟﻢ ﺍﺯ ﭘﺮ ﻣﯽﺷﺩ... ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺮﻭﻉ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺎﻥ، ‌ﺍﺯ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﻧﮕﺮﻓﺘﯿﻢ؛ ﭼﻮﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ ﺍﮔﺮ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، ﺣﺘﯽ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻭ ﺍﺛﺎﺛﯿﻪﺍﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺿﺮﻭﺭﯼ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ، ﻧﮕﺮﻓﺘﯿﻢ. 🌷ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦﻫﺎ ﺑﻮﺩ: ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺗﺎ ﻣﻮﮐﺖ، ﯾﮏ ﮐﻤﺪ، ﯾﮏ ﺿﺒﻂ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺟﻠﺪ ﮐﺘﺎﺏ، ﯾﮏ ﺍﺟﺎﻕ ﮔﺎﺯ ﺩﻭ ﺷﻌﻠﻪ ﮐﻮﭼﮏ ﻫﻢ ﺧﺮﯾﺪﻡ، ﮐﻪ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺩﺍﺷﺘﻢ...🌷 ﻫﻤﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ، ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺪﺍﯾﺶ ﮐﻨﻨﺪ... ﻭﻗﺘﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺑﭽﻪﻫﺎ، ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ...❣ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
یک #بسیجی، یک پاسدار تمام عمرش میجنگد! #خستگی ها و بی خوابی ها باشد برای #قبرهامان آنجا برای سال
خامنه ای بودن از خمینی بودن سخت تراست👌 و صد البته شیرینی بیشتری هم دارد☺️... ❣ما ... ✘نه امام را دیدیم ✘نه شهدا را ❣با این حال هم پای امام مانده ایم هم میخواهیم ❣به این فکر میکنم 💭 این شانه ها تا به کی تحمل این بار را خواهند داشت ⁉️ و این قلبـ❤️ تا به کی خون دل خواهد خورد؟؟؟ ❣میدانی ؟ غربت بسیجی های ای را تنها (عج) تسکین خواهد بود😌... 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_15855718.mp3
7.59M
🎵 🔸 نگاه ڪنید به حال ما 🔸شما را به حق خاڪ جبهه ها 🔸ان شاءالله ماهم بریم 🔸مثل شما تا 🌷 🎤🎤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍂آنانڪه خط بہ‌خط ز قلم زدند 🍃از عشق سرخ خداوند دم زدند 🍂برخاستند از و رها شدند 🍃تا آسمان ، پس از آن قدم زدند پ ن: لبخند عجیب بر روی لب هنگام شهادتشان🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh