eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸شبیه ابراهیم باشیم...🌸 📌هر وقت می دید، بچه ها مشغول #غیبت کسی هستند مرتب می گفت: #صلوات بفرست و یا
🔸باران شدیدی⛈ می بارید، #خیابان را آب گرفته بود. چند #پیـرمرد می خواستند به سمت دیگـر خیابان بروند. مانده بودند چه کنند❗️ 🔸همان موقع #ابراهیم نوجوان از راه رسید. پاچه شلوارش👖 را بالا زد با #کول کردن پیرمردها آن ها را به طرف دیگر خیابان برد. 🔸ابراهیم برای #شکستن_نفسش از این کارها زیاد انجام می داد✅. مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها #مطرح بود. #شهید_ابراهیم_هادی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔷مقید بود هر روز #زیارت_عاشورا بخواند،حتی در جبهه هم....! اگر کاری فوری برایش پیش می آمد هم حتما #س
8⃣3⃣8⃣ 🌷 💠خدمت به مردم از علائقش بود. 🌷 در تابستان ۱۳۶۱ که به خاطر مجروح شدن💔 تهران بود، پیگیر مسائل آموزش و پرورش📑 شد. در دوره های ضمن خدمت شرکت کرد. همچنین چندین برنامه و فعالیت فرهنگی را در همان دوران کوتاه انجام داد✅. زیر بغل از پله های اداره کل آموزش و پرورش بالا و پایین می رفت. آمدم جلو👥 و سلام کردم؛ گفتم: آقا ابرام چی شده⁉️ اگه کاری داری بگو من انجام می دم. گفت: نه❌، . 🌷بعد به چند اتاق رفت و امضا گرفت✍. کارش تمام شد. می خواست از ساختمان خارج شود. پرسیدم: این برگه📜 چی بود. چرا اینقدر خودت را مى كردى❓ گفت: یک بنده خدا دو سال بوده. اما هنوز مشکل استخدام داره. کار او را انجام دادم😊. پرسیدم: از بچه های جبهه است؟ گفت: فکر نمی کنم🗯، از من برایش این کار را انجام دهم. من هم دیدم این کار از من ساخته است، برای همین . 🌷بعد ادامه داد: آدم هر کاری که می تواند باید برای های خدا انجام دهد✅. مخصوصاً این مردم خوبی که داریم. هر کاری که از ما ساخته است باید برایشان . نشنیدی که حضرت امام فرموند: 🎙 ولی نعمت ما هستند. 🌷ابراهیم را همه می‌ شناختند. هر كـسى با اولین برخورد مرام و رفتارش می‌ شد😍. همیشه خانه ابراهیم🏡 پر از رفقا بود. بچه ‌هایی که از می‌ آمدند قبل از اینکه به خانه خودشان بروند به سر می‌ زدند. 🌷یک روز صبح که مسجد🕌 محمدیه (شهدا) نیامده بود. مردم به اصرار، را فرستادند جلو و پشت سر او نماز خواندند📿. وقتی حاج آقا مطلع شد خیلی خوشحال شد و گفت: "بنده هم اگر بودم می‌ کردم که پشت سر آقای هادی نماز بخونم." 🌷یک روز ابراهیم را دیدم که با عصای زیر بغل در کوچه راه می‌ رفت چند دفعه ‌ای به نگاه کرد و سرش را پایین انداخت😔، رفتم جلو و پرسیدم: “چیزی شده آقا ابرام⁉️” اول جواب نمی ‌داد ⚡️ولی با اصرار من گفت: “هر روز تا این موقع حداقل یکی از _های_خدا به ما مراجعه می‌ کرد و هر طور شده بود مشکلش رو حل می‌ کردیم اما از صبح تا حالا کسی به من مراجعه نکرده🚫. می‌ ترسم نکنه کاری کرده باشم😔 که خدا رو از من گرفته باشه”. ❌ مسئولينى كه كار مردم رو راه نمى ندازينو فقط.... چيكار كردين كه اين توفيق ازتون سلب شده....؟!! راوى: مرتضى پارسائيان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠💠 #پیامبران و #مهدویت (9) #حضرت_نوح علیه السلام 3⃣سومین نکته که از جریان طوفان نوح علیه السّ
❣﷽❣ 💠💠 و (10) 🌐 قسمت سوم علیه السلام 1⃣ ظهور بت شکن علیه السّلام 🔸حضرت ابراهیم علیه السّلام به عنوان دومین پیامبر اولوالعزم به نقل تورات در حدود چهار هزار سال پیش در عراق کنونی و باز در کوفه متولد شد و در منطقه ای به نام بابل دعوت خود را آغاز کرد. 🔸رواج بت پرستی و ظهور طاغوتی همچون نمرود در سرزمینی که مدتی نه چندان طولانی پیش از آن طوفان نوح علیه السّلام را تجربه کرده بود و در میان فرزندان کسانی که همه از ایمان آورندگان به نوح علیه السّلام و از نجات یافتگان از طوفان بودند، نشان می دهد که در این فاصله به جد تلاش کرده تا جریان آب را از همین سرچشمه و پیش از آن که پر شود در اختیار خویش گیرد. 🔸رواج بت پرستی به حدی است که ابراهیم علیه السّلام در خانه یک بت پرست بت تراش به نام آزر بزرگ می شود. از این رو است که در این مقطع برنامه ریزی برای تشکیل وارد مرحله ای متمایز شده و موضع و رهبری و طراحی بلندمدت در دستور کار پیامبران قرار می گیرد. 🔸 علیه السّلام نخستین پیامبری است که پس از آزمایشهای سخت و عجیب به مقام می رسد و چون آن را برای ذریه خویش نیز تقاضا می کند پاسخ می شنود که این امر دائر مدار وراثت نبوده و تنها با بروز شایستگی ها قابل تجلی و واگذاری است. 🔸 اما به هر حال از این مقطع به بعد هر آنچه در تاریخ انبیا و درگیری آن با حزب شیطان رخ داده به نحوی وامدار این پیامبر بزرگ و ذریه فرزندان او است. 🔸در آغاز کار و با رسیدن ابراهیم علیه السّلام به سنین جوانی با واقعه بت شکنی در روز جشن نمرودیان دعوت وی آشکار می شود. نمرود که از پیش از این واقعه منتظر ظهور ابراهیم بود-و حمل مخفی وی گواهی بر این مدعا است- به شدت با این موضوع در همان ابتدای کار برخورد کرده و با به راه انداختن عملیاتی روانی مردم را به مجازات ابراهیم علیه السّلام تحریک می کند تا از گرایش ایشان به دین ابراهیم علیه السّلام و قهرمان شدن او پس از شهادت جلوگیری کرده باشد: 🍃قَالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ‌ 🍃(انبیاء؛68) 🔹گفتند: «او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید، اگر کاری از شما ساخته است!🔹 🔸مردم جمع شده و با گردآوردن هیزم بسیار که نشانه عمق دشمنی و ترس نمرود از ابراهیم علیه السّلام و تلاش او برای نابودی قطعی است با یک مشکل مواجه می شوند: شدت آتش به حدی بود که کسی توان نزدیک شدن به آن را نداشت و انتقال ابراهیم به درون آن ناممکن می نمود. 🔸 در اینجا و بر اساس روایات، شیطان ساخت منجنیق را به عنوان یک وسیله جنگی و مخرب به ایشان آموزش می دهد تا ابراهیم علیه السّلام را به وسیله آن به درون آتش پرتاب کنند. این مقطع یکی از صحنه های تجسم شیطان و در عین حال آموزش امور و ابزارهای مخرب به بشر و حزب خویش در مقابل آموزش های تمدن ساز انبیا علیهم السّلام است. 🔸در ادامه در مقاطع مهم دیگر که در آن سرنوشت تقابل این دو حزب به نقاط باریکی می رسد حضور شیطان و دخالت مستقیم او را خواهیم دید. 🔻🔻🔻 ... 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
سردار رحیم صفوی درباره #شهید_همت چنین میگوید: «او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و #اخلاص در عمل
8⃣6⃣8⃣ 🌷 💍 🔰حلقه ی ازدواج من هزار تومن💵 قیمتش بود. ابراهیم به من گفت: من حلقه ی طلا✨ و پلاتین نمیخوام❌ اگه صلاح بدونین،من فقط یه انگشتر بر می دارم☺️ یک بر داشت به قیمت ۱۵۰تومان. 🔰آن موقع مخالفت کرد و می گفت: زشته برای ما که حلقه ی ۱۵۰تومنی بر داره. تو آبروی مارو بردی‌😶 گفتم: مگه چی شده⁉️ گفت: آخه کی تاحالا برای دامادش حلقه💍 ۱۵۰تومنی گرفته؟ زشته بابا،می خندن به ادم 🔰وقتی به خانهٔ مان زنگ زد📞 موضوع را با او در میان گذاشتم، با صحبت کرد. به او گفت: آقای بدیهیان،این از سرم هم زیاده.شما دعا کنین که من بتونم توی زندگی، حق همین انگشتر رو هم ادا کنم👌 باقی اش دیگه دست خدا و مصلحت اوست. 🔰سَرِ حرفش هم ایستاد. همیشه و در حلقه اش را دست میکرد و خیلی به آن توجه داشت😍 وقتی در یکی از عملیات ها،حلقه شکست💔، رفت و انگشتر با همین عقیق و همان رکاب خرید و دستش کرد. 🔰خندیدم و گفتم: حالا چه اصراریه⁉️ اینقدر نسبت به این حلقه ؟ گفت:«این حلقه توی زندگی،سایه ی یه مرد یا یه زنه👤 من دوست دارم همیشه بالا سرم باشه❤️ این حلقه همیشه در ، تو رو یادِ من میاره و من محتاج اون هستم.می فهمی شدن یعنی چی؟ ✍راوی: همسر شهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠💠 #پیامبران و #مهدویت (12) 3⃣ #فرزندان_ابراهیم علیه السّلام 🔸شاید توجه به داستان فرزندان ابر
❣﷽❣ 💠💠 و (13) 🌐قسمت چهارم و علیهما السّلام ◀️پس از علیه السّلام و هجرت تمدن ساز او، فرزندش علیه السّلام و پس از او فرزند اسحاق به نام علیه السّلام به مقام نبوت رسیده و مأموریت ابراهیم علیه السّلام را بر سر این چهار راه جهان ادامه می دهند. ◀️ علیه السّلام از پیامبران بزرگ الهی بوده که در دوران نبوت خودش مسؤولیت سنگینی را برعهده گرفت و با موفقیت به انجام رسانید. در عظمت او همین بس که لقب را به معنای بنده خدا و به تعبیری دیگر”عبدالله” از خداوند دریافت نمود. ◀️داستان ما و قوم از اینجا آغاز می شود. بنی اسرائیل به معنای فرزندان یعقوب است و ظاهراً جریان از این قرار است که در طراحی ای و در راستای تشکیل ملک جهانی بنا بوده است فرزندان این پیامبر بزرگ با تشکیل قومی خداپرست و در عین حال متحد و منسجم، هسته اولیه ای را تشکیل دهند که بتوانند مأموریت جهانی سازی دعوت خداوند را از سرزمین و انتشار آن را در گستره گیتی به انجام رسانند. ◀️ با این تعبیر نخستین قومی که در معرض این مأموریت خطیر و آزمایش بزرگ الهی قرار گرفت قوم بنی اسرائیل بود که نطفه آن از زمان این پیامبر بزرگ بسته شد. ◀️در مقابل این مأموریت، همچون دیگر مقاطع حساس نبرد و ، شیطان نیز در این برهه دست به کار شد و از حربه قدرتمند و قدیمی خود یعنی میان برادران بهره جست. ◀️یعقوب دوازده فرزند پسر داشت که از آن میان از همان اوان کودکی از دیگران برجسته تر می نمود و کاملاً روشن بود که در صورت ادامه این حرکت او به جانشینی پدر رهبری این قوم را در مأموریت خویش برعهده خواهد گرفت. ◀️ این موضوع دست کم برای یعقوب نبی با توجه به علم و رسالت نبوت نه تنها روشن که تکلیف آور بود. وظیفه حفظ این فرزند برای رهبری قوم و وظیفه حفظ اتحاد میان برادران برای باقی ماندن قوم در این برهه از زمان به امری بسیار صعب تبدیل گشت. ◀️شیطان در میان برادران تخم پاشید و یوسف با تعریف خواب خود برای برادران-که تعبیری جز آینده درخشان وی نداشت-آتش این حسد را شعله ور ساخت. این یکی از مقاطعی است که در جریان دعوت پیامبران الهی، موضوع به عنوان یک موضوع آخرالزمانی مطرح می شود. این جریان تا بدانجا پیش رفت که برادران نقشه قتل یوسف را کشیدند و این گونه پس از تجربه قابیل دوباره خود را در اختیار شیطان و حربه وی گذاشتند و درست در لحظه ای که می رفت با شکل گیری یک قوم متحد و خداپرست به رهبری پیامبر خدا در مناسب ترین سرزمین کار به انجام رسد، شیطان با استفاده از ابزار پرقدرت اختلاف در بنیان های این حرکت ایجاد سستی نمود. 🔻🔻🔻 ... 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢 هر #جمعه در یکی از کوچه‌های محله بازی #والیبال برگزار می‌کرد 💢 و در کنار ورزش درس‌های معنوی و #اع
0⃣3⃣9⃣ 🌷 💢مسلمان شدن دختر مسیحی به سبب آشنایی با شهید ابراهیم هادی. ✍ راوی: خواهر شهید 💠مهمان برادر💠 ✨خانم جوانی با من ارتباط گرفت و گفت: باید ماجرایی برای شما نقل کنم. نگاه من را به دنیا و آخرت تغییر دادو... تغییری در روند زندگیش ایجاد شده و... اما تغییرات این خانم بود. ✨این خانم جوان گفت: من دینم است از اقلیت های مذهبی ساکن تهران و وضعیت مالی ام خیلی خوب بود. به هیج و حتی اصول دین خودم پایبند نبودم. هر کار زشتی نبود که در آن وارد نشده باشم! هرروز بیشتر از قبل در فرو می رفتم. ✨دو سه سال قبل؛ در ایام عید نوروز با چند نفر از دوستان، تصمیم گرفتیم که برای به یک قسمت از کشور برویم. نمی دانستیم کجا برویم شمال. جنوب. شرق. غرب و... ✨دوستانم گفتند بریم خوزستان هم ساحل دریا دارد و هم هوا مناسب است. از تهران با ماشین شخصی خودمون راهی خوزستان شدیم بعد از یکی دو روزی به مقصد رسیدیم. شب که وارد شهر شدیم؛ هتلی و یا مکانی را برای اقامت پیدا نکردیم. یکی از همراهان ما گفت: فقط یه راه داریم بریم محل . ✨همگی خندیدم. تیپ و قیافه ما فقط همان جا رو میخواست! کمی طول کشید تا مسئول ستاد راهیان نور ما رو . ✨یک اتاق به ما دادند وارد شدیم؛ دور تا دور آن پر از بود. هریک از دوستان ما به شوخی یکی از تصاویر شهدا را میکرد و حرف های زشتی میزد و... ✨تصویر پسر جوانی بر روی دیوار نظر من را جلب کرد من هم به شوخی به دوستانم گفتم: این هم ! صبح که خواستیم بار دیگه به چهره این جوان شهید نگاه کردم. برخلاف بقیه نام اون شهید نوشته نشده بود. فقط زیر عکس این جمله بود: [ دوست دارم گمنام بمانم] ✨سفر خوبی بود. روز بعد در هتل و... چند روز بعد به تهران برگشتیم. مدتی گذشت و من برای تهیه یک کتاب به کتابخانه دانشگاه رفتم دنبال کتاب مورد نظر میگشتم؛ یکباره بین کلی کتاب یکیشون نظرم جلب کرد. چقدر این جوان روی جلد برای من آشناست!؟ خودش بود. همان جوانی که در سفر خوزستان تصویرش را روی دیوار دیدم. ✨یاد شوخی های آن شب افتادم ؛ این همان جوانی بود که میخواست بماند. این کتاب از مسئول کتابخانه گرفتم. نامش بود. و نام او ابراهیم هادی بود. ✨همینطوری شروع به خواندن کردم. به اواسط کتاب رسیدم ؛ دیگر با میخواندم. اواخر کتاب که رسیدم. انگار راه جدید در مقابل من ایجاد شده بود. ✨من آن شب به شوخی میخواستم ابراهیم را برای خودم انتخاب کنم؛ اما ظاهرا او مرا انتخاب کرده بود! او باعث شد که به مطالعه پیرامون شهدا علاقمند شدم و شخصیت او بر من تاثیر گذاشت ومن شدم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
همیشہ از خدا مےخواست تا #گمنــام بماند خدا هم دعایش را مستجاب ڪرد \ ابراهیـم\ سالهاست کہ گمنام و
راوی: خواهر شهید 💢زمانی که مجروح بود و به خانه آمد از یک طرف ناراحت بودیم و از یک طرف خوشحال.... 💢خوب به یاد دارم که به دیدنش آمدند و ابراهیم شروع کرد به خواندن که فکر کنم سروده بود: اگر عالم همه با ما ستیزند اگر با تیغ خونم را بریزند اگر شویند با خون پیکرم را اگر گیرند از پیکر سرم را اگر با آتش و خون خو بگیرم ز خطِّ سرخ برنگردم..... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💕🍃💕🍃💕🍃 🌾حڪایت بارانے #بےامان است 🌾این گونه ڪه من #دوستت_مےدارم💖 #رفیق_شهیدم🌷
7⃣7⃣9⃣ 🌷 💠 عیادت علامه جعفری از ابراهیم هادی 🔰در محله ای که ابـراهیـم حضور داشت زندگی می کرد. این علامه بزرگوار اخلاق بسیار خوبی داشت👌و اکثر اهـالی را جذب می کرد هم به ایشان علاقه داشت💞 و در جلسات و هیئت هـایی که در منزل ایشان🏡 برگزار می شد حضور داشت. 🔰جـاذبه شخصیت ابـراهیـم بـاعث شد که جعفری نیز بسیار به او علاقه مند❤️ و از دوستـان نزدیک او گردید. ابـراهیـم از محضر این وارسته استفاده می کرد این ارتباط دو طرفه👥 بود. علامه هم ابـراهیـم را به عنوان یک و انقلابی✌️ دوست می داشت. 🔰زمـانی که ابـراهیـم در عملیات مجروح شد. علامه جعفری برای ملاقات🛌 به منزل ابـراهیـم آمد و ساعتی خانواده ایشان بود کاری که معمولا برای کسی انجام نمی داد❌ 🔰وقتی ابـراهیـم متوجه علامه در منزل شد. با آن وضیت خواست از جـا بلند شود و گفت: شمـا چرا زحمت کشیدید⁉️ مـا خوب می شدیم خدمتـان می آمدیم. علامه جواب دادند: که یه شما سر بزنیم. شما را در این راه گذاشتید.. 🔰بعد گفتند: هر بار می آمدید و درس می گرفتید امروز نوبت من است که از شما . ابـراهیـم که خیلی شده بود بـا نـاراحتی گفت: استـاد نفرمایید😥 ما خاک پـای شمـا هستیم، هرچه داریم از شمـاست. دعا کنید . 🔰مـا توی جبهه به خیلی از مسائل پیدا می کنیم بعد دستش را شبیه یک دایره⭕️ کرد و گفت: اگر دنیا مثل این باشد (عج) مانند این دست های من به دنیـا🌎 احاطه دارد هم بر تمام دنیا شاهد و ناظر است. 🔰علامه در سکوت🔇 به این تعـابیر عرفـانی ابـراهیـم فکر می کرد، بعد هم ابـراهیـم شروع به بیان از امدادهای غیبی و معجزات کرد. 📚سلام بـر ابـراهیم ۲ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎬👆 #روایت_آســـمانے 9⃣ مجموعہ نماهنگ زیبا و دیدنے یادمانهای #راهیان_نور این قسمت: کانال کمیل 🍃🌹🍃🌹
📝 ... دنیـ🌍ــا مشتش را باز کرد تو 🌷 بودی و من 💭 تو را برد و زمان⏱ مرا... 🌾ذره ذره کنار هم👥 قرار گرفتند و فرشی ساختند به وسعت ، شاید برای چشمانمان تکراری باشند 💥اما خاک اینجا با دیگر خاک ها متفاوت است. 🌾خاک اینجا است، نفس میکشد، با ادمی صحبت میکند. معطر به عطر غسیل الملائکه😇 است، میزبان و شاهد قدم های پاک بوده که پنج روز و با لب تشنه😪 درس ایثار و فداکاری را در سر فصل اصلی دفتر تاریخ📝 ثبت کردند.. 🌾خاک اینجا کسی را در اغوش گرفته💞 که پا روی اشفته بازار هستی گذاشت و شد؛ عاقلانه فکر کرد😍 و عاشقانه عمل پهلوانی که در ژرفای ظلمات🌚 در بلندای بدون هیچ بیم و هراسی جلوی دشمن صدای ملکوتی اذان را سرود و توسلش به (س) او را از قطع نخاعی نجات داد... 🌾این خاک اغشته به ذره ذره👌 سلول های بدن کسی است که تمام عزتش بودنشه، کسی نه ترسید❌نه تو دام هوس افتاد، کسی که #۲۲بهمن ۱۳۶۱ به قلبـ❤️ اسمان بی وقفه معبر زد... 🌾اری؛ اینجا است❣ ⇜کانالی که در اتاقک خاک گرفته مغزش رشادت ها و فداکاری های را ثبت کرده است... ابراهیمی که پیکرش را به ذرات این خاک سپرد تا نبض وجود این خاک بتپد.. 🌾دیگر قلم را یارای نوشتن نیست✍ حتی قلم هم فریاد میزند ندیدم کسی را به اقایی تو، ❤️ و این صداست که می ماند و صدای او که# برای_همیشه ماندگار شد در ذهن من💬 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💕 #همســـــرانــہ 🌸 مشغول آشپزی بودم ، آشوب عجیبی در دلم افتاد😣 مهمان داشتم ، به مهمان‌ها گفتم : شما آشپزی ڪنید من الان بر می گردم .☹️ رفتم نشستم برای #ابراهیم نماز خواندم ، دعا ڪردم ، گریه ڪردم ڪه سالم بماند ، یڪ بار دیگر بیاید😔 ببینمش ...😒 #ابراهیم ڪه آمد به او گفتم ڪه چی شد و چه ڪار ڪردم .😐 رنگش عوض شد و سڪوت ڪرد🙁 ، گفتم : چه شده مگر ؟😕 گفت : درست در همان لحظه می‌خواستیم از جاده‌ای رد شویم ڪه مین‌گذاری شده بود 💣. اگر یڪ دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند ، می دانی چی می شد ژیلا ؟😒 خندیدم .😐😂 باخنده گفت : تو نمی‌گذاری من شهید بشوم🙁☺️ ، تو سدّ راه شهادت من شده‌ای ؛ بگذر از من ...!😔💔 ✍ به روایت همسر سردار شهید #حاج_محمد_ابراهیم_همت ، فرمانده سپاه محمد رسول الله (ص) 🌹🍃🌹🍃 کانال شهیدنظرزاده 👇👇👇👇👇👇👇👇 @ShahidNazarzadeh
⭕️ #ابراهیم از همان سنین کودکی و هنگام فراغت از تحصیل، به ویژه در تعطیلات تابستـ☀️ان با کار و تلاش فراوان مخارج💰 تحصیل خود را به دست می‌آورد ⭕️و از این راه به #خانواده زحمت‌کش خود نیز کمک می‌کرد. او با شور و نشاط و محبتی💞 که داشت، به محیط گرم خانواده صفا و #صمیمیت دو چندان می‌بخشید. #شهید_محمدابراهیم_همت #سالروز_شهادت🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تقوای_شهید ♥️ همچون شهید ابراهیم هادی که #خالصانه برای خدا کار کرد و همواره و همه جا تلاش کرد و #ت
🔰قبل از با ابراهیم به جایی می‌رفتیم حوالی میدان خراسان، از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم. 🔰یک باره ابراهیم سرعتش را کم کرد. برگشتم عقب و گفتم چی شد مگه عجله نداشتی همینطور که آرام حرکت می کرد به جلوی من اشاره کرد و گفت یه خورده بریم تا از این آقا جلو نزنیم. 🔰من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر پایش را روی زمین می کشید و آرام راه می رفت. 🔰 گفت اگر ما تند از کنار او رد شویم دلش میسوزد که نمی‌تواند مثل ما راه برود کمی آهسته برویم تا او نشود. گفتم ابرام جون ما کار داریم این حرفا چیه بیا سریع بریم . اصلا بیا از این کوچه بریم که از جلو این معلول رد نشیم. ابراهیم قبول کرد و از کوچه مجاور راه خودمان را ادامه دادیم. 📚سلام بر ابراهیم ، جلد ۲ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh